حسین فتاحی
حسین فتاحی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

شو چله لواسان

عکس از گوگل
عکس از گوگل

« شو چله »

آی بیامو چله شو بخور بخور نصف شو

شب چله یکی از مهمترین جشن های سالیانه در لواسان کهن بوده است ، آخرین شب پاییز و طولانی ترین شب سال را « شوچله » می گفتند این شب چند آیتم مهم داشت ؛ اول بزرگتر و خونه بزرگترها ، دوم کرسی و گرمای آن ، سوم هوای سرد و برفی ، چهارم تنوع خوراکی ها ، پنجم استقبال از مهمان و هرآن کسی که کلون خونه را می زد ، ششم شادی و حرف های خوب و شنیدنی

حالا موارد بالا را برایتان کمی توضیح می دهم ، شالوده و شیرازه این جشن باستانی گرد هم آمدن فامیل و آشنایان و حتی همسایگان و هم روستائیان ، در خونه بزرگترها بوده است حتی اگر کوچکترها ، بهترین چیزها را برای این شب تهیه می کردند ، باید می رفتند خونه بزرگترین عضو خانواده و یا مسن ترین خانواده ده و روستا و البته شب چره ( تنقلات مخصوص شب چله ) خودشون را همراه می بردند و برعکس آن وجود نداشت

شب تاریک و طولانی ، سرما و برف و یخ ، نگرانی از فردا ، همه و همه پناهگاهی می طلبید ، گرم و روشن و امید دهنده و امیدوار کننده ، چه جایی بهتر از آغوش گرم بزرگترها و سفره بی ریا و همیشگی آنها و چشمان روشن و چهره نورانی آنها ؟؟

پس کوچکترها به بزرگترها لطف نمی کردند که می رفتند دیدن و خونه آنها ، بلکه این بزرگترها بودن که بازهم لطفشان امیدوارکننده بود برای آینده کوچکترها

دومین مورد کرسی با همه مختصات آن بود این وسیله گرم کننده خونه ها نیز یک فلسفه مخصوص خود را داشت ، هرچه نزدیکتر ، گرم تر و چشم تو چشم و نزدیک و روبروی هم بودن را تداعی می کرد ، ما آدما هرچی از آینده بیشتر ترس داشته باشیم بیشتر بهم نزدیک می شویم ، و شب و تاریکی طولانی و سرما و یخبندان یک ترس مبهم مخصوص را به همراه دارد پس ما علاقه داریم بیشتر کنار هم باشیم مخصوصا کنار قهرمانان زندگی مان یعنی پدرومادرها

سومین مورد همان سرما و برف و یخ است که تمایل به گرما و جمع شدن را ایجاد می کند

چهارمین آیتم خوردن تنقلات متنوع بوده است راستش را بخواهید قدیما اساسا میوه تازه مثل هندوانه و پرتغال و موز و انار نبود ، لواسانی ها در خشک کردن میوه ها و نگهداری از آنها مهارت داشتند ، برگه هلو و سیب و به و آلبالو و گیلاس ، آلو و کشمش، گردو، بادام و توت خشکه جزو اقلامی بودند که مادر بزرگها و مادران یه جای مخصوص نگهداری می کردند و از چند روز قبل نیز گندم برشته * و کشکلک * و توتک را نیز آماده می کردند ، البته میوه هایی مثل سیب شمرونی اصل و به و انگور را نیز به شیوه خود تازه نگه می داشتند و نه هر شب ، بلکه برای شب چله این میوه های تازه نیز فراهم بود و ...

پنجمین مورد ، استقبال از میهمان بود ، جوان های لواسان از قدیم در این شب کیسه می انداختند کیسه انداز ، کیسه ای را جلوی در منازل می گذاشت سپس در می زد و خودش در تاریکی پنهان می شد ، صاحب منزل پس از شنیدن در را باز می کرد و کیسه را داخل می برد و هرچی شب چره ( تنقلات ) داشتند کمی در کیسه می ریخت و شاید هم سکه ای و یا اسکناسی در کیسه می انداخت و جلوی در می گذاشت ، و کیسه انداز با مهارت بطوریکه دیده نشود کیسه بر می داشت و می رفت ، لواسانی ها ، کیسه انداختن در منزلشان را نشانه برکت می دانستند و ...

و دست آخر اینکه یکی از ویژگی های این شب حرفها و داستانهای خوب شب چله است در این شب بسیاری از کدورت ها به یکباره کنار گذاشته می شد و یا سنگ بنای برخی از وصلت ها چیده می شد فلانی دختر خانه دار دم بخت خوبی دارد ، فلانی پسر کاری و سر بزیر و سربازی رفته ای دارد و ...

اگه بخواهم در مورد این شب برایتان بیشتر بنویسم آنوقت باید تا صبح فردا فقط این یادداشت رو بخونید ، قصه بابا سوراخها ، و غول بیابونی رو می گذارم برای فرصتی دیگر

خواهش می کنم شما هم گروهیان عزیز نیز مطلبی را درخصوص خاطرات شو چله به این یادداشت اضافه کنید

** در خصوص کشکلک و گندم برشته مراجعه کنید به یادداشتهای قبلی

شاد باشید

حسین فتاحی

شب یلدابوم گردیلواسان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید