ایران بزرگ
چقدر این جمله کوتاه و باعظمت است! ایران بزرگ که شامل تمامی کشورهای همسایه و همسایگانشان میشود، نام بانویی باعظمت از دوران پیش از امپراتوریهای هخامنشی است. روزی ایرانیان آتش را کشف کردند و همسایگان مزاحم آن زمان به ایرانیان شبانه حمله کردند و آنان را آزار دادند. یک ایرانی آریایی این موضوع را به بانو ایران گزارش داد و او تصمیم گرفت به محل حمله سفر کند تا این قائله را خاتمه دهد.
آنها متوجه شدند که هر بار که آتش درست میکنند، به دلیل سرمای هوا، این دشمنان شرور به ایرانیان که در کنار دریای تیس در کویر لوت امروزی هستند، در دم غروب حمله میکنند. بانو ایران این صحنه را دید و دستور داد سپاهی عظیم جمعآوری شود تا به این اشرار که جرأت کرده بودند به این مرز و بوم وارد شوند و خون پاک آریایی را بر زمین بریزند، حمله کنند.
اما صبحگاه، وقتی بانو ایران به بالای بلندترین تپه رفت، با صحنهای عجیب مواجه شد: گروهی از انسانهای برهنه که انگار در خون غلطیده بودند، به سمت دریای تیس میآمدند. او فوری دستور حمله داد و آن اشرار کریه و زشت پا به فرار گذاشتند به سمت خورشید در حال طلوع.
سپاهیان بانو ایران چند تن از آن اشرار را به زنجیر کشیدند تا بررسی کنند که این افراد چه کسانی هستند که با این شکل و شمایل جرأت کردهاند به این تمدن انسانی وارد شوند. در حالی که هوا روشن و گرمای محیط زیاد بود، آنها بدون هیچ فعالیت خاصی در زنجیر آرام گرفته بودند. اما به محض اینکه هوا رو به سردی رفت و تاریک شد، آنها مانند کسانی که روی ذغال داغ ایستادهاند، به این طرف و آن طرف میپریدند و باعث تعجب و وحشت حاضران شدند.
خبر به بانو ایران رسید و او با اسب و زره زرینش سریعاً به میدان بزرگ شهر و محل اسارت آن اشرار رفت. در همین حین، دیدهبانان آریایی با شیپور جنگ علامت بازگشت آن اشرار را در تاریکی دشت و کوه اعلام کردند. اما بانو ایران دستور داد شهر تخلیه شود و هر کسی در پناهگاه امنی بماند.
ساعتی بعد، آنها دیدند که آن اشرار بدون خسارت وارد کردن به شهر خالی از سکنه، مستقیماً به سمت آتشکدههای شهر و محلهها رفتند. بانو ایران دستور داد تا همه با صدای شیپور از پناهگاههای خود بیرون بیایند و آن اشرار را محاصره کنند. اما در کمال تعجب، آن اشرار هیچ مقاومتی نشان ندادند و بیحرکت در سرجای خود ماندند.
بانو ایران متوجه شد که این اشرار به خاطر گرمای آتش دور آن جمع میشوند. او دستور داد تا برای آنها آتش بسیار بزرگی درست کنند و سپس آنها را به اسارت گرفت و به آنان یاد داد که چگونه آتش درست کنند تا از این سرزمین دور شوند و دیگر برنگردند.
من میلاد بقایی هستم و معنی نام من "تولد ماندگار" است.