تا همین چند سال قبل، عملا تمام دنیا معتقد بودن که برای موفق شدن و رشد کردن تو هر زمینهای، لازمه که از سن کم شروع به یادگیری یه مهارت خاص کنیم و تا زمانی که زندهایم سعی کنیم که «همون مهارت» رو مدام ارتقا بدیم و در واقع «متخصص» یک حوزه مشخص باشیم وگرنه هرگز آدم موفقی نخواهیم بود!
از این شاخه به شاخه دیگهای پریدن و امتحان کردن حوزههای مختلف، عیب به شمار میرفت و وقت تلف کردن بهحساب میاومد. اما چیزی که الان تو دنیای واقعی و تو مسیر رشد و رسیدن به موفقیت آدمها وجود داره، خیلی متفاوت از این اعتقاد قدیمیه.
با رفتن به سمت یه عصر جدید و تغییر دنیا، وقتشه که ما هم باورهامون رو نسبت به یک سری مسائل تغییر بدیم تا بتونیم خودمون رو همینطور که هستیم بپذیریم و سعی کنیم مسیر رشد خودمون رو بسازیم.
خیلی از ما زمانی که برای رشته دبیرستان یا دانشگاهمون تصمیم میگیریم، بهشدت تحت تاثیر عوامل بیرونی مثل خانواده، جامعه و دوستانمون قرار داریم و خیلی وقتا تصمیمی که میگیریم با اون چیزی که واقعا میخوایم فاصله داره.
ممکنه یکی دو سال بعدش وقتی وارد دنیایی بزرگتر شدیم، بفهمیم که دوست داریم یه کار جدید رو امتحان کنیم و میریم به سمتش. شاید بعدش بفهمیم که نه! این اون چیزی نیست که من واقعا میخوام و تصمیم بگیریم که بازم یه کار جدید رو امتحان کنیم.
خب، تا همینجا، احتمالا کلی آدم دور و برمون بودن که بهمون گفتن:
خسته نشدی اینقدر از این شاخه به اون شاخه پریدی؟ کی میخوای برای زندگیت درست تصمیم بگیری و درست کار کنی؟
و ما مدام فکر کردیم که این ویژگی ما یه نقص خیلی بزرگه و باعث میشه که هیچ وقت نتونیم به موفقیت برسیم. چون تو این دنیا اونی موفق میشه که از اول یه چیزی رو انتخاب کنه و تا آخر هم با همون پیش بره و متخصص بشه.
دنیای امروز، یک دسته جدید از آدمها رو تو خودش داره که بهشون میگیم: چند پتانسیلیها.
اولین ویژگی که میشه چندپتانسیلیها رو باهاش شناخت،اینه که اونها علایق خیلی زیادی دارن که گاهی شاید هیچ ربطی هم به همدیگه نداشته باشن. اونها دوست دارن همه علایقهشون رو دنبال کنن.
یه روز ساز زدن دوست دارن، یه روز میخوان مدل بشن، یه روز دوست دارن جهانگرد بشن، یه روز به بیزنس علاقه پیدا میکنن و از بین این موارد هم نمیتونن یکی رو انتخاب کنن و بیخیال بقیه بشن.
چندپتانسیلیها شدیدا به تجربه چیزای جدید علاقه دارن و کلا اجازه نمیدن ترسهاشون، جلوشون رو بگیره و نذاره که تجربههای جدید کسب کنن.
شاید تو یه مسیری خیلی هم خوب پیش برن و موفق باشن، اما اگه اون مسیر هیجانش رو براشون از بده، براشون سخته که بخوان ادامه بدن. کلا از انجام کارهای روتین خوششون نمیاد و مدام دنبال چالشهای جدیدن.
یادگیرندههای خیلی خوبی هستن. البته اونهایی که واقعا برای تجربههای جدید تلاش میکنن!
چون مسیرهای متفاوت رو دوست دارن و تجربه میکنن، اطلاعات خوبی تو زمینههای مختلف دارن و مدام هم دوست دارن یاد بگیرن. خلاق، فعال و پرانرژی هستن و ایدههای زیادی تو سرشون دارن.
اما اینایی که گفتیم، ویژگی چندپتانسیلیهایی بود که از این قابلیتی که دارن بهدرستی استفاده میکنن و درواقع اهرم رشدشون بهحساب میاد. این افراد تجربهها و علایقشون رو زیر یه چتر میارن و ازشون در جهت پیشرفت تو مسیرشون استفاده میکنن. ایدههاشون رو عملی میکنن و خلاقیتشون رو درجهت درستی هدایت میکنن.
برای این آدمها، چندپتانسیلی بودن نه تنها عیب نیست بلکه یه موهبت به شمار میاد که باعث پیشرفتشون شده.
اما یه دسته دیگه هم هستن که بیهدف از این شاخه به شاخه دیگه میپرن و حتی خودشونم نمیدونن که تو این جابهجایی چی یاد گرفتن و اصلا دارن چیکار میکنن.
یه مسیری رو شروع میکنن و همون اول جا میزنن. براش هیچ تلاشی نمیکنن و سعی نمیکنن چیز جدیدی یاد بگیرن. برای عملی کردن ایدههای توی سرشون تلاشی نمیکنن و بعد از گذشت سالهای زیاد هنوز هم اگه ازشون بپرسی تا الان تو زندگیت چیکار کردی، جوابی براش ندارن.
این نوع منفیِ چندپتانسیلی بودن برای آدمهاییه که هنوز ارادهشون رو بهکار نگرفتن و مدام با اهمال کاری فقط تو شاخههای مختلف میچرخن و چیزی یاد نمیگیرن و کاری نمیکنن.
پس در واقع منفی و مخرب بودن یا مثبت و رشددهنده بودن این ویژگی، کاملا به خودتون بستگی داره.
شما میتونین یه چندپتانسیلی موفق باشین که با وجود علایق متفاوت، تونسته اونها رو زیر یه چتر بیاره و از تجربهای که تو هر حوزه داره برای رشدش استفاده میکنه، یا اونی باشین که بیهیچ هدفی مدام دور خودش میچرخه و کاری نمیکنه.
اما اینو بدونین، چندپتانسیلی بودن عیب نیست. حوزههای مختلف رو امتحان کردن عیب نیست و آینده متعلق به اونهاییه که تو حوزههای مختلف تجربه دارن و میتونن از ادغام این تجارب، ایدههای جدید و متفاوت خلق کنن و دنیا رو بهتر بسازن.
پس اگه یه چندپتانسیلی هستی، خودت رو سرزنش نکن. به جاش تلاش کن به صورت هدفمند و مدیریت شده از علایقت در جهتی استفاده کنی که بتونی در نهایت تو یه نقطه همه چیزایی که دوست داری رو جمع کنی و ارزشی خلق کنی.
سوشال مدیا منیجری که به گرافیک علاقه پیدا کرده و دوست داره امتحانش کنه، ذهن بازتری برای تولیدمحتوای خلاقانه داره نسبت به کسی که دانش مارکتینگ نداره و نمیدونه که مخاطب چه علایقی داره و دوست داره چی ببینه.
مترجمی که به برنامه نویسی علاقه داره، میتونه از دانشی که تو زبان داره برای پیشرفت سریعتر تو برنامه نویسی استفاده کنه و موفقیتهای زیادی تو این مسیر بهدست بیاره.
ادیسون، مهندس برقی بود که به اختراع کردن علاقه داشت و در نهایت دنیا رو تغییر داد. اون همزمان با همه اینها یک تاجر و کارآفرین هم بود و نمونه بارز یک چندپتانسیلی موفق به شمار میاد.
پس کافیه که از این موهبت به درستی استفاده کنین و مدیریتش کنین تا شما رو به موفقیت برسونه.
شغلهایی که ترکیبی از چند حوزه مختلف هستن، برای چند پتانسیلیها گزینههای جذابی به حساب میان.
کلی شغل وجود داره که ترکیبی از چند حوزه مختلفه.
کافیه که علایق خودتون رو دستهبندی کنین و دنبال اون موقعیت شغلیای بگردین که تناسب بیشتری با علایق شما داره و بعدش سعی کنین بیشتر و بیشتر یاد بگیرین و بدون توجه به حرف اونهایی که میگن: تو به هیچ جایی نمیرسی، برین و به هر چیزی که میخواین برسین.
اگه دوست دارین بیشتر درمورد چندپتانسیلی بودن و استفاده درست از این ویژگی بدونین، منابع زیر براتون گزینههای جذابی میتونن باشن.
اگه هم دوست دارین بیشتر در مورد حوزههای شغلی مختلفی که بهصورت فریلنس میتونین بهشون بپردازین و میتونن چند تا علایق شما رو پوشش بدن، اطلاعات کسب کنین، پیج لینیفای رو دنبال کنین و با ما تو دایرکت در ارتباط باشین.