learner
learner
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

من چطور یاد میگیرم؟


خب راستش دلم میخواد راستش میخوم تویه این پست یکم راحت باشم و حرفم رو بزنم حتی به غلط!!



سوال اصلی این نیست که ما یا من چطور یاد میگیرم ؛ سوال اصلی اینه که ما چرا یاد میگیریم( علاقه هم جزو اون چرا هم هست )؟؟

به احتمال زیاد خیلی هامون دلایل خودمون رو داریم و شاید انگیزه های خودمون رو. ولی واقعا چرا یاد میگیریم؟؟

من شما رو نمیدونم اما من دلایل خودم دارم

احساس قدرت


من و شما میدونیم وقتی که یک چیزی رو بیشتر از بقیه میدونیم احساس قدرت میکنیم ( یا شاید هم غرور. اما بستگی داره ).

من احساس خوبی دارم و قتی یک چیزی رو بیشتر از دیگران بلد هستم مخصوصا اگر مفید واقع بشه؛هرچند شاید بعضی ها هم احساس غرور کنند اما من یکی احساس قدرت دارم !!

هرچند که باید قدرت رو تعریف کرد و از نظر من قدرت یعنی توانایی کنترل موضوع

حتما شما می پرسید که این حرف مزخرفی بیش نیست اما بزارید روشنتون کنم که شما هرچقدر پول هم داشته باشید ولی توانایی کنترل اون موضوع رو نداشته باشید هیچ قدرتی ندارید و شما فقط یک آدم پولدار محسوب میشید نه شخصی که قدرت کنترل یک موضوع یا چیزی رو داشته باشه .

اما پول چی؟!! پول هم قدرت محسوب میشه اما شما فقط قدرت خرید دارید ( قدرت خرید هرچیزی که تصور کنید ) ولی شما فقط قدرت خریدن اون موضوع رو دارید نه کنترل کردن اون موضوع ( لزوما نه در همه موارد )

اما قدرت هم پیشتیاز های خودش رو داره یا حتی کنترل کردن که ما در این پست به اون نمی پردازیم.

تعریف شما از قدرت چیه ؟؟ اگه دوست داشتید زیر این پست بنویسید:)



هیچکس نمیدونه اما من میدونم!!!

اممم آره دیگه ! این یکی خیلی دلیل خوبیه ( نه در همه موارد !!‌ )که شما از یک موضوع به شدت پیچیده و خفن سر در بیاری و بقیه بیفتن تو چاه !! اون وقت شما اون حس قدرت و برتری بودن رو درک می کنید؛ به عنوان مثال من وقتی در حال کد نویسی هستم یا دارم برنامه نویسی کار میکنم بیشتر دوست ها یا رفیقام یا ... درکی از این موضوع ندارن و اون وقت من حس خیلی خفنی دارم .

یا وقتی که همه گیریپاچ کردن تویه یه موضوع ریاضی اما من بلدم !



جواب های خیلی زیادی هست برای اینکه چرا باید یاد میگیریم؟؟ مثلا افزایش آگاهی،علم،سواد و ... اما من دلایل خودم رو گفتم.

و همین الان هم از موضوع دور شدیم:( البته هرکس دلیل خودش رو داره ولی شما هدفتون از یادگیری چیه؟؟

ممنون میشم بهم بگید هدفتون از یادگیری چیه؟؟



حالا برگردیم به موضوع، من چطور یاد میگیرم؟. آیا فقط ۲۴ ساعته سرم تو کتاب و دفتره ؟؟ قطعا نه!!!!

من نمیدونم شما چطوری یاد میگیرید اما من اینجور یاد میگیرم:


سماجت!!!

خب فکر کنم اصلش هم همینه ؛ تا تویه یک کاری سماجت نداشته باشی اون کار درست بشو نیست :(

من هروقت هرچیزی که میخوام یادبگیرم یا دوست دارم که یاد بگیرم ؛ باید انقدر بچسبم بهش که دیگه خودم از اون موضوع متنفر بشم ( شوخی ) به عنوان مثال خود همین ریاضی ! من تا ۳ سال پیش از ریاضی متنفر بودم! الان خیلی علاقه مند شدم ( هنوز که هنوزه عاشق نشدم!! ).

از اون چیزی که داری یاد میگیری متنفری ؟؟؟! پس شیرجه بزن توش!!
کلا از هر چیزی که متنفری از یادگیریش شیرجه بزن توش ( البته اگه بهش علاقه داری یا باید یاد بگیری )


شما هرچقدر هم سماجت به خزج بدی برای یادگیری کمه!‌ البته اون میزان سماجت هم به خود شخص ربط داره.



می نویسم!

نوشتن بهترین بخشه یادگیری من محسوب میشه؛ نمیدونم چرا ولی وقتی که چیزی رو می نویسم یهتر یاد میگیرم و تا زمان بیشتری در ذهن من به جای می ماند!!

من ۳ مرحله دارم فقط برای نوشتن! اما شما برای این ۳ مرحله باید تندنویس خوبی باشید! ( یکمی آدم اذیت میشه اما خیلی خوبه ) :

نوشتن جملات کلیدی:

همیشه یک دفتر یاد داشت جلوی من هست که جملات یا مفاهیم کلید اون مبحث رو یاد داشت کنم،

مهم نیست حتی اون مبحث رو بلدم یا نه اما همیشه باید مفاهیم اولیه ( مفاهیم اصلی اون درس ) رو تویه دفتر یاد داشت بنویسم بعد برسم به مفاهیم اولیه ( در همه مواقع نمیشه‌).بعد از اینکه این مرحله رو انجام دادم میرم سراغ مرحله بعد:


یاد داشت کردن سوالات:

خب رسیدیم بخش ساده ماجرا:) هرچی که نمیدونی رو یاد داشت بکن؛ اینطوری هم سوالات پس ذهنت ذخیره میشه بعد اینکه جوابت بدست بیاری زمان خیلی بیشتری باز پس ذهنت ذخیره میشه.

البته باید سوالات رو از آدم درستش پرسید!! بعد اینکه جواب های مورد نظر خودتون گرفتید تویه همون دفتر یاد داشت ثبتش کنید، بعدش رو هم میگم چیکار کنید.

وقتی اینکه سوالات رو نوشتم وقتشه باطله سیاه کنم XD :


نوشتن باطله!:

این بخش دوست داشتنی من محسوب میشه :) لابد می پرسید چرا ؟ خب دلیلش رو بزارید اینجوری بگم که من عاشق نوشتن هستم! مخصوصا با خودکار.

من وقتی درحال یادگیری چیزی هستم حتما نکاتی که مد نظرم رو هست می نویسم تا به موقع خودش پاکنویس

مثلا میام فرمول فیثاغورث رو یاد داشت می کنم تا بدونم اصل ماجرای اون مفوهم بر پایه چی هست البته باید تندویس خیلی ماهری باشید ( باید خط زیباتون رو فدای سرعت بکنید:(‌ ) تا از بقیه مطالب جا نمونید چون اگر اینطور بشه خیلی دردسره که برگردید به عقب ( برای من که اینطوریه شما رو نمیدونم! ) درضمن شما دیگه به یک دفترچه یاد داشت کوچیک احتیاجی ندارید بلکه به یک دفتر حداقل ۸۰ برگ نیاز دارید!!

حالا بریم سراغ مرحله آخر :)


پاکنویس میکنم:


عاشق این یکی مرحله هستم !

وقتی که همه سوالات،نکات، جواب ها و ... پیدا کردم تویه یک جزو یا دفتر مناسب می نویسم.

روبروی اون سوالاتی که یاد داشت کردم جواب ها رو می نویسم بعدش نکات رو دونه به دونه می نویسم؛ و در آخر بوممممم یک جزوه جامع برای سوالاتو خودم دارم! ( مثلا یک کتاب ریفرنس ) .



تمرین می کنم

خب بدون تمرین کردن هیچی رو نمیشه یاد گرفت؛ حتی بازی کردن! البته بستگی به اون مطلبی که دارم یاد میگیرم هم داره.

اگه برنامه نویسی باشه خب دیگه نمیتونم بنویسم :( اما اگه درسی باشه که میتونم تا دلم بخواد و جونم دارم بنویسم‌:)

سعی نمی کنم فقط تمرین کنم بعد بگم خب دیگه تموم شد بلدم!!! بلکه برای خودم سناریو میچینم!!



سناریو!!!!

خیلی عجیب نه؟؟ برای من که عجیب نیست:) از نظر من خیلی هم خوبه که سناریو محور یاد بگیرید.

شاید براتون خنده داره باشه اما من وقتی میخوام یک چیزی رو یاد بگیرم به صورت سناریو محور عمل می کنم.

خیلی خوب یادم وقتی یک مبحث برنامه نویسی رو یاد گرفتم اومدم سناریو درست کردم برای خودم که به این شکل شد :

من تویه یکی از مهم ترین دانشگاه های ایرانم و کل ماشین حساب های اون دانشگاه خراب شده و خیلی فوری نیاز به یک ماشین حساب ساده نیاز دارند.

خب برای درس های دیگه یا مباحث دیگه هم میشه سناریو درست کرد. هرچقدر خلاقانه تر بهتر!!! من عشقم یادگیریه سناریو محور هست .

شما چه سناریو هایی رو برای خودتون درست میکنید خوشحال میشم که زیر این پست بگید:)



نظم!!!

درسته تویه زندگی روزمره آدم تنبلی هستم!! اما تو یادگیری خیلی منظم هستم ( مخصوصا چیز هایی که دوست دارم ).

من اگر در یادگیری نظم به خرج نمی دادم وضعم خیلی داغون بود!!! نظم داشتن یا نظم یک بحث پیچیده هست اما! من بهتون یک راز رو میگم!!

با برنامه ریزی میشه نظم رو بدست آورد البته نه برنامه ریزی تو زندگی !! تویه یادگیری من کاری به حرف مردم ندارم که میگم نظم حلال مشکلات هست . چون خودم هیچوقت همچین چیزی رو ندیدم!



فکر کردن به آینده

خیلی حس خوبی دارم وقتی به آینده فکر میکنم هرچند که چیزی رو نمیشه باهاش یاد گرفت اما میشه براش برنامه ریخت!

هرچند بعضی وقت ها تویه آینده غرق میشم اما نباید واقعیت رو هم فراموش کرد:(

گذشته برای من درس عبرت و حال برای تجربه و آینده برای تفکره

خب خیلی چیز های دیگه هم هست میتونستم بگم؛ اما واقعا دیگه کشش نداشتم:) و شما هم خسته میشید:)





ایمیل من برای پرسش و پاسخ: dhwqymhmdtaha@gmail.com

ممنون میشم نظراتتون رو با من در میون بزارید؛ اینکار باعث بهتر شدن دست های بعدی میشه:)


شاد و پیروز باشید و تا پست بعد خدانگهدار:)



یاد میگیرمیادگیری
یک کیبرد آزادی متعصب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید