پیدایش جهان، یکی از بزرگترین و عمیقترین پرسشهایی است که بشر از آغاز تمدن تاکنون با آن روبرو بوده است. آیا جهان از هیچ آغاز شده؟ آیا خالقی آگاه آن را آفریده؟ یا قوانین فیزیکی بهتنهایی توانستهاند همه چیز را شکل دهند؟ در این مقاله، با نگاهی جامع، علمی و فلسفی به پیدایش جهان میپردازیم و تلاش میکنیم پاسخی روشن به این پرسش بدهیم.
پیدایش جهان از نگاه علمی: نظریه مهبانگ (Big Bang)
یکی از مهمترین نظریههای علمی در مورد پیدایش کیهان، نظریه مهبانگ است. بر اساس این مدل:
جهان حدود ۱۳٫۸ میلیارد سال پیش از نقطهای فوقالعاده چگال و داغ آغاز شد.
در یک لحظه، همه چیز شروع به انبساط کرد؛ انبساطی که هنوز ادامه دارد.
در همان ثانیههای نخست، ذرات بنیادی شکل گرفتند و بهمرور زمان، اتمها، ستارگان و کهکشانها بهوجود آمدند.
تابش زمینه کیهانی (CMB) که نوعی امواج باقیمانده از دوران آغازین کیهان است.
انبساط جهان که نخستینبار توسط «ادوین هابل» مشاهده شد.
وجود عناصر سبک مانند هیدروژن و هلیوم در نسبتهایی که با مدل مهبانگ همخوانی دارند.
🔬 اگر به دنبال پاسخ علمی برای «جهان از کجا آمده؟» هستید، نظریه مهبانگ یکی از بهترین گزینهها برای شروع است.
دیدگاه فلسفی: علت نخستین و سؤال بنیادین
در فلسفه، موضوع «علت نخستین» همواره مطرح بوده است. ارسطو، ابنسینا و سایر فلاسفه، به وجود «علت اولیهای» باور داشتند که خود علتی ندارد و بقیه پدیدهها از آن ناشی میشوند.
برخی از پرسشهای فلسفی مهم در این زمینه عبارتند از:
چرا چیزی هست و هیچچیز نیست؟
آیا جهان میتواند خودبهخود بهوجود آید؟
آیا تسلسل علل ممکن است بیپایان باشد؟
این پرسشها نهتنها ذهن فلاسفه را، بلکه بسیاری از دانشمندان و متفکران مدرن را نیز به چالش کشیدهاند.
پیدایش جهان در ادیان: خلقت از عدم
ادیان توحیدی مانند اسلام، مسیحیت و یهودیت، بر این باورند که:
جهان از عدم مطلق و بهدست خالق یکتا آفریده شده است.
در قرآن آمده است:
«آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، پس ما آنها را از هم جدا کردیم...» (سوره انبیاء، آیه ۳۰).
در عرفان اسلامی، پیدایش هستی تجلی عشق الهی و ظهور اسماء خداوند تلقی میشود. بهعبارتی، هستی آینهای برای ظهور ذات حق است.
نظریههای نوین و جایگزین
علم امروز، فراتر از مهبانگ، نظریات پیچیدهتری را نیز بررسی میکند:
بر اساس این نظریه، جهان ما یکی از بیشمار جهانهای دیگر است که هرکدام قوانین فیزیکی خاص خود را دارند.
جهان در یک چرخه بیپایان از انفجار و انقباض قرار دارد. هر بار جهان میمیرد و دوباره زاده میشود.
این نظریهها سعی دارند نسبیت عام و مکانیک کوانتومی را متحد کنند و توضیحی جامعتر از پیدایش ارائه دهند.
آیا چیزی میتواند از «هیچ» پدید آید؟
یکی از چالشهای بنیادی این است: آیا «هیچ» واقعا وجود دارد؟
فیزیکدانانی چون لارنس کراوس معتقدند که حتی «هیچ» در فیزیک کوانتومی بهمعنای خلا کامل نیست، بلکه خالی از ماده است اما میتواند انرژی یا نوسانات کوانتومی داشته باشد.
از دیدگاه فلسفی و دینی، «هیچ مطلق» مفهومی پارادوکسیکال است که تصور آن دشوار است.
جمعبندی و نتیجهگیری
پرسش از پیدایش جهان، پرسشی است که مرز میان علم، فلسفه و دین را درمینوردد. هر دیدگاه، با روششناسی و ابزار خود، تلاش میکند پرده از راز آغاز هستی بردارد.
علم، مدلهایی همچون مهبانگ و چندجهانی ارائه میدهد.
فلسفه، به علت نخستین و منطق هستی میپردازد.
دین، به خلقت هدفمند و آفرینندهای آگاه باور دارد.
🔑 شاید پاسخ کامل، تنها در همافزایی این دیدگاهها حاصل شود.
🔍 منبع: چت جی پی تی
اگر