ویرگول چیست؟
ورود ثبت نام
Elham.mohammadi9069
Elham.mohammadi9069

من دنبال تولد خودمم، ولی نه اون تولدی که پدر و مادرم عاملش بودن این سری میخوام خودم خودمو به دنیا بیارم! اونجوری که‌ دوس دارم...

توسط ۱۰۵۳ نفر دنبال می‌شود ۱۴ نفر را دنبال می‌کند
پست‌ها لیست‌ها انتشارات‌
تقدیم به بچه‌های دانشگاه تهران

تقدیم به بچه‌های دانشگاه تهران

طهران زیبای من، طهران عزیز من، با تمام خاطرات قشنگی که در خیابان های ولیعصر و کافه گردی های انقلاب و بازار تجریش تو و.... دارم، اما دلم از تو هیچ نمیخواهد جز انتهای خیابان امیر ابادت را. همان خیابان قدیمی و طولانی که چه عشقهای بی انتهایی به خود دیده، درختان خیس بلند نارنجیِ پاییزی که چه بوسه های گرم و کوتاهی را لمس کرده.

۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
بهترین جاها روی نقشه نیست!

بهترین جاها روی نقشه نیست!

یه کشور کوچیک شایدم اندازه یه نقطه که روی نقشه نمیشه پیداش کرد، نه نامی نه نشونی هیجا ازش نیست. جایی که دخترا به هر بهونه ای میان لب دریا و موهاشونو تو باد رها میکنن. جایی که عشقا عمیقه، جایی که روزاش خیلی روشنه و شباش حتی از روزاش روشن تر، جایی که مرداش چنگ مینوازن و زناش با ویولن طوفانی به پا میکنن.

۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
هم خدارو میخوام هم شیطان...

هم خدارو میخوام هم شیطان...

بعد از افرینش من، خدا و شیطان باهم دست دادند، شایدم یه مدت کوتاه با هم صلح کردن وگرنه امکان نداره یه ادم هم بتونه خدارو راضی نگه داره هم شیطان و... هرچی بزرگتر شدم فهمیدم اتفاقا من هم خدا و هم شیطان و واقعا دوس دارم از ته دل. خب میدونی هرکدوم کارکردای خودشونو دارن، مثلا وقتی نیاز به ارامش دارم میرم سمت خدا و التماس و درخواست تا جوابمو بگیرم و هر وقتم هیجان و امتحان ک...

۴ سال پیش خواندن ۲ دقیقه
دیشب باران قرار با پنجره داشت...

دیشب باران قرار با پنجره داشت...

دیشب باران قرار با پنجره داشت! صدای چک چک قطره های باران به روی شیشه اتاقم آن قدر آرامم کرد که گویی تکه ای از بهشت را در آغوش گرفته بودم. به راستی آرام بخش ترین طنین موسیقی باران است و بس! صدایی که هیچ موسیقی و هارمون با آن برابری نمیکند! همه چیز برای یک شب زیبا و آرام فراهم بود، همه ی واژه ها زیبای زندگیم کنارم بود و من از پنجره ی اتاقم خیره به آسمان سیاه اما دلربا،...

۴ سال پیش خواندن ۵ دقیقه
غلط کردیم پنیر از نخل نمیخوایم :)))))

غلط کردیم پنیر از نخل نمیخوایم :)))))

خب بازم زدیم به جاده در حالی که داشت نم نم بارون میومد گازشو گرفتیم به سمت نخلستانهای بزرگ و اسرار آمیز برازجان. نخلستان پر از آب و بود و اهالی خوشحال. پیشنهاد محمد این بود که بریم از یکی از درختای نخل پنیر بگیریم! بله پنیر! خوب البته انتظار چیز دیگه ای داشتیم ولی خب.... :)))) یکی از نخل هایی که خش...

۴ سال پیش خواندن ۳ دقیقه
سفری پر ماجرا در دل نخلستان‌ها

سفری پر ماجرا در دل نخلستان‌ها

خیلی وقت بود فکر رفتن به بوشهر و عسلویه و برازجان تو سرمون بود که بالاخره تو تعطیلات ابان فرصت شد که بریم. علی و فرانک برنامه ریزی سفر و انجام دادن از گرفتن بلیت و هماهنگی با محمد که دوستمونه و هم بوشهریه و هم جهانگرد و کوله گرد. خلاصه انتظار به سر اومد و ساعت هفت شب دوشنبه تاریخ 14 آبان با اتوبوس از ترمینال جنوب یه سفر پر از ماجرا رو...

۴ سال پیش خواندن ۲ دقیقه
تابستان تمام شد

تابستان تمام شد

باید به انگورهای رسیده سر بزنم، به سیبهای کال، به شلیل های رسیده ی پر آب، به گل های افتابگردان، به آب های آرام، به انجیرهای داغ، به افتاب کشنده‌ی شرق، به باغ های گیلاس و به آنها بگویم تابستان تمام شد! فصل دوست داشتنهای گرم و کوتاه، فصل میوه های رنگارنگ، فصل آب بازی های کودکانه، فصل سفرهای شمال، فصل صنوبرهای لوند، فصل نسیم صبحگاهی شهریور ، فصل نقاشی های آبرنگی....

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
سفر به اعماق تاریخ ( شوشتر و شوش)

سفر به اعماق تاریخ ( شوشتر و شوش)

بیست و هفت سال در سفر پر پیچ و خم زندگی, چه جاده هایی که هنوز نرفته ام, چه کوچه ها که هنوز نگشته ام, چه زمانها که پیروز شده ام و چه وقت ها که بریده ام, در کتاب پر پیچ و خم زندگی ام هنوز برگهایی مانده که نخوانده ام.

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
تخصص مال حشراته

تخصص مال حشراته

یاد این جمله که تخصص مال حشراتِ افتادم! چه جمله جالبی! به نظرم هر انسانی باید بتونه بنویسه، آواز بخونه، ساز بزنه، ظرف بشوره، کتاب های تاریخی، فلسفی، ادبی، تکنولوژی و.... بخونه، برقصه (زن و مرد هم نداره)، از یه بچه نگهداری کنه، اسکی بره، شنا کنه، سفر کنه، یه معادله ریاضی حل کنه، ویندوز نصب کنه، برنامه نویسی کنه، یه محصولی رو با دستش بسازه و بفروشه، رانندگی کنه، یه نفر و...

۵ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
خاطرات قزوین!

خاطرات قزوین!

اولین خیابان سنگ فرش ایران را که گز میکردم, تمام مدت خیال زنی را در سرم میپروراندم! زنی بلند قامت,باریک, با چشمانی برجسته و مشکی, لبانی سرخ و ابروانی کمانی! زنی که با صدای سه تاری مست میشد! زنی که با خواندن شعری عاشقانه به وجد می امد، زنی که هنگام دلتنگی موهای مشکی و بلندش را در اسمانی ابی رها میکرد. همانطور که قدم میزدم تاریخ کشورم روی سرم اوار میشد! به عالی قاپو که ر...

۵ سال پیش خواندن ۲ دقیقه
  • ‹
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ›