در این مقاله مصاحبه شرکت لیاتیم با آقای محمد مهدی نژاد است که در بهار 1400 رتبه 11 شرکت لیاتیم TOP 15 را کسب کردند. در این مصاحبه به نکات جالبی در مورد نگرش و تجارب ایشان اشاره شد که امیدوارم براتون مفید بوده باشه. منبع : سایت شرکت لیاتیم
موفقیت همان چیزی است که همه ما در هر مسیری از زندگی که باشیم برای رسیدن به آن تلاش میکنیم؛ و این روزها تعاریف متفاوتی از موفقیت شنیده میشود. جملات و عباراتی که وجه مشترک همهشان و چیزی که همگان بر آن توافق دارند، این است که: موفقیت، ماحصل پافشاری در مواجهه با شکستهاست.
از این رو، برای اینکه بتوانیم شما را در مسیر پیش روی در راستای دستیابی به رویاهایتان به عنوان یک مشاور فروش در لیاتیم تشویق کنیم، با اعضای برتر Top15 درخصوص «داستان موفقیت»شان، مصاحبه کردهایم.
ما امیدواریم با خواندن این مجموعه داستانهای موفقیت، و آشنایی با مسیر پر پیچ وخمی که اعضای برتر Top15، از ابتدای حضورشان در عرصه فروش مستقیم دنبال کردهاند و موفق شدهاند تا با پشت سر گذاشتن شکستها، موانع و مشکلات به این جایگاه در لیاتیم برسند، الهامبخش شما باشند تا جدیتر از قبل، به فعالیت خود در این مسیر ادامه دهید و با برنامهریزی و پشتکار به همه اهداف تان دست پیدا کنید.
در این مطلب، مصاحبه ما با جناب آقای «محمد مهدی نژاد»، نفر یازدهم Top15 در بهار 1400 را میخوانید:
سلام محمد مهدی نژاد هستم، کارشناسی نرم افزار، به مدت سه سال و نیم در شرکت اندیشه نوین نمایندگی دانشگاه علم و صنعت به عنوان کارشناس it فعالیت داشتم. و در حال حاضر در لیاتیم فعالیت می کنم.
بنده ساکن خرم آباد-لرستان هستم در زمانی که چهار سالم تمام شده بود، پدرم فوت کردند و مادرم من و خواهرم را بزرگ کرد. ما پیش پدربزرگم (پدرِ مادرم) زندگی میکردیم. از زمان مدرسه رفتن، علاقه زیادی به خلق کردن داشتم. با اسباببازیهایی که داشتم، وسایلی خلاقانه ایی درست می کردم و خیلی وقتها چون با وسایل الکترونیکی کار میکردم، مخالفتهایی در این باره صورت میگرفت. در همان سن کم به کسب درآمد و فروش علاقهمند بودم کلاس چهارم یا پنجم بودم، که خودم فرفره درست می کردم و میفروختم. حتی با وجود سن کم خودم شاگرد داشتم و کار فروش انجام می دادند. با وجود مخالفتهای مادرم و حرف اطرافیان مبنی بر اینکه فقط درسم را بخوانم، اما در تابستان و تعطیلات، در کنار پسر دایی هایم در بازار خرمآباد مشغول به کار میشدم. از دوران راهنمایی به بعد، به الکترونیک علاقهمند شدم و دوست داشتم در این حیطه فعالیت کنم و در این راستا دورههایی رو هم شرکت کردم. و حتی تا دوران دانشگاه ادامه داشت و یکی از اعضا تیم رباتیک دانشگاه بودم و این نکته رو بگم من همیشه معدلم بالا بود و جز نفرات برتر مدرسه بودم. در دوران دانشگاه به دنبال یادگیری مهارت بودم و اعتقاد داشتم برای آینده شغلیام و استخدام شدن، باید حتماً مهارتهایی را یاد بگیرم که به صورت عملی کاربرد داشته باشه و بتونم تجربیاتی را کسب کنم. با پولهایی که در آن دوران پسانداز میکردم، دوره می خریدم کلاس ها و همایش های مرتبط با تخصصم که کامپیوتر بود شرکت می کردم ترم چهارم بودم که اطلاعیه شرکت فنی مهندسی که نمایندگی دانشگاه علم و صنعت بود را دیدم و به آنجا رفتم. با توجه به مصاحبه جالب و هوشمندانه ایی که مدیرعامل شرکت داشت، جذب آنجا شدم. یک سال اول از مدت 3 سال و نیم که در آن شرکت مشغول به کار بودم را بدون هیچدرآمدی کار کردم تا تجربه کسب کنم.
از اعضای خانواده، دوستان و یا آشنایان، صحبتی، نقلقولی یا جملهای را به خاطر دارید که با موفقیت فعلیتان در ارتباط باشد؟
بهترین و بزرگترین الگوی من پدربزرگم (پدر مادریم) بود. از سن 4 سالگی به بعد کنار پدربزرگم زندگی کردم پدربزرگم فرد دانایی و مورد احترام همه بود. او نقل قولی رو که همیشه به من می گفت این بود ( باید نون را از دل سنگ دربیاوری! )و من در آن زمان و با توجه به سنی که داشتم، منظورشان را درک نمیکردم؛ ولی بعدها در زندگی دقیقاً متوجه صحبتشان شدم. مفهوم صحبتش این بود که تلاش و پشتکار داشته باش و روی خودت و توانایی خودت حساب کن تا چیزی که می خوایی رو به دست بیاوری.
پیش از ورود به دنیای فروش مستقیم مشغول به انجام چه فعالیت/فعالیتهایی بودید؟
همان طور که گفتم من از همان دوران نو جوانی چه در محله و چه در بازار در کار فروش ( فرفره تا ساندویچ -میوه و لباس و.. تا دوران اول دبیرستان انجام میدادم و علاوه بر این ها به مدت 11 سال در رشته ورزش رزمی ( کیوکوشین کاراته و دفاع شخصی مشغول بودم . و جز شاگردهای ارشد و مربیان بودم. همزمان در شرکت فنی مهندسی که در زمینه نصب و راه اندازه تجهیزات شبکه و اتوماسیون اداری، مشغول به کار بودم.
پیش از ورود به این عرصه، بزرگترین تجربه موفقیت و شکست شما چه بوده است؟
موفقیتهای زیادی داشتم اما چیزی که خیلی به دلم نشست و برایش تلاش کردم، برنده شدن در یک مسابقه کشوری بود. این مسابقه در تهران برگزار شد با وجود آسیبی که دیدم ولی راضی بودم.
برای شکست هم نمیتوان اسم شکست را رویشان بگذارم. به نظر من تجربه بودند و اگر فردی این تجربهها را کسب نکند، موفقیتی برایش حاصل نمیشود. به قول مدیر عامل مون می گفت می دونی فرق برنده با بازنده چیه؟ برنده کسیه که زیاد شکست خورده!!
چطور با فروش مستقیم آشنا شدید؟ و چطور متقاعد شدید به آن بپیوندید؟ چه چیزی باعث شد تا فروش مستقیم را انتخاب کنید؟
من در سال 87 قبل از این که وارد دانشگاه شوم، دوست داشتم کسبوکاری راه بیاندازم که با کمترین تلاش، بیشترین خروجی را بدهد. آن موقعها از شرکت آمازون دورههایی را با قیمتهای بالا خریداری میکردم و در بحث فروش و بازاریابی اطلاعاتی کسب میکردم. در اوائل رسمی شدن فروش مستقیم در ایران، اصلا به کار کردن در شرکتهایی که آن موقع فعالیت داشتند، علاقهمند نبودم و سیستم کاری آنها را نمیپسندیدم. من آن اوایل با وجود سابقه فروش، به دلیل بودن در فیلد کارمندی به شدت از فروش محصول مخصوصا در حوزه فروش مستقیم بدم می آمد کل مدت زمان کار کردنم در یکی از این شرکتهای فروش مستقیم 2 هفته بود. با توجه به مطالعاتی در زمینه درآمدهای انفعالی کرده بودم اما شناخت زیادی نداشتم تا اینکه در مهر سال 96 بود وارد شرکت فروش مستقیم قانونی شدم که بعد از یک ما تعلیق شد و بعد از آن بلا فاصله طی صحبت ها و جلسات زیادی که لیدر های ارشد لرستان با مهندس شاهین شماعی مدیر عامل هلدینگ مهلران داشتیم منتج به این شد که ما منتظر بمانیم که مهندس شماعی مجوز شرکت فروش مستقیم را بگیرد که ما به مدت 7 ماه منتظر ماندیم تا در تاریخ 2 اردیبهشت 1397 مجوز شرکت با نام آرمان تدبیر اطلس گرفته شود. ما در آن زمان اول یه جاده خاکی بودیم بعد از 20 ماه که از مجوز شرکت گذشته بود یعنی در 2 بهمن 98 به طور رسمی لیاتیم متولد شد و شروع به فعالیت کردیم.البته در آن مدت بدون پلن فقط خرده فروشی انجام میدادیم.
آیا در اولین روزهای فعالیتتان به عنوان یک مشاور فروش هیچ فکرش را میکردید که به جایگاه فعلی دست پیدا کنید؟
بله کاملاً. ما حدود 2 سال صبر کردیم تا لیاتیم به وجود بیاید چالش های زیادی داشتیم اما دوام آوردیم در آن زمان جلسات شیر هدف داشتیم. یادم هست در اولین دفتر شرکت ارمان تدبیر (لیاتیم)برای شروع کار جلسه ای با لیدر های ارشد داشتیم که از اعضا پرسیده شد که برای چه مقدار درآمد و چه جایگاهی وارد این کار شدند؟ و من از همان اول گفتم که من اومدم که جز بهترین ها باشم همانطور که در هر جایی جز اولین ها بودم اینجا هم باید بشوم.
با چه درآمد ماهانهای روزهای اول فعالیتتان را به عنوان یک مشاور فروش آغاز کردید؟
شاید براتون جالب باشه در اون زمانی که من در شرکت فنی مهندسی کار می کردم درآمد داشتم و اکثر افراد آرزوی یک شغل کارمندی رو داشتند. اما من برنامه خودم رو داشتم حدود یک ماه از مجوز شرکت آرمان تدبیر اطلس گذشته بود، که از شرکت فنی مهندسی که در آن کار میکردم، استعفا دادم. و درآمدم صفر شد.شاید خنده دار باشد با توجه به شرایط آن موقع درآمد اول من از مجموعه سازی یازده هزار و پانصد تومان در ماه شد.
از روزهای اول فعالیتتان به عنوان یک مشاور فروش و چالشها و مشکلاتی که پیشرویتان داشتید برایمان بگویید؟ چطور خودتان را مجاب به ادامه فعالیت میکردید؟ آیا افرادی بودند که بخواهند شما را از ادامه فعالیت در این حوزه بازدارند؟
تمامی اطرافیان من به جز یک نفر، مخالف 100% کار من بودند. مادربزرگم (مادرِ مادرم) تنها فردی بود که با من موافقت کرد و همیشه میگفت چون دنباله این کار را گرفتی، پس در آن موفق میشوی.
وقتی من وارد این مجموعه شدم، در آن زیرساختی مثل حال حاضر وجود نداشت و آموزشی سیستمی نبود. زیرمجموعههایم که در لرستان بودند، صفر تا 100 آموزشهایشان را خودم انجام می دادم. حدود 6 ماه مطالعه کردم و جزوهایی رو آماده کردم تا به دستشان برسانم. عزیزانی از اقوام بودند که میگفتند من نمیتوانم این کار را انجام دهم . همین حرف به من انگیزه میداد تا اثبات کنم در اینجا میتوانم موفق شوم.
برای ادامه فعالیت در این عرصه، چه چیزی انگیزهبخش شماست و به شما روحیه میدهد؟
بخشی از این کار درک سیستمی بود و من این درک را داشتم. زمانی که قصد ورود به این شرکت را داشتم، میخواستم از مدیریت آن مطمئن شوم و بعد از این که با ایشان ملاقات کردیم، متوجه شدم چقدر انسانهای خوب و کار درستی هستند و به قول خودشان برای ماندن( عرصه فروش مستقیم) آمده اند و من هم در این شرکت ماندگار شدم. جالبه بدونید وقتی وارد این حوزه شدم، پیشنهادهای کاری زیادی با مبالغ بالا داشتم و من به تمام آنها جواب رد دادم و میگفتم که من بیزینس خودم را دارم. چون درک سیستمی از این کار داشتم، بر خلاف خیلی ها که به خاطر پول آمده بودند ولی بنده می دونستم برای چی و کجا اومدم.
چه کسی/کسانی را الگوی رفتاری خود در این مسیر قرار دادهاید؟
در ایران افراد زیادی هستند که یکی از آنها استاد سید حسین عباسمنش است. من این فرد را خیلی دوست دارم. و و واقعا تاثیر گذار ترین فرد در کل دوران زندگیم بوده و در خارج از کشور آقای جیم ران رو دوست دارم.
برای موفقیت در عرصه فروش مستقیم چه ویژگیهای رفتاری باید داشته باشید؟ و کدام ویژگیهای خود را از عوامل موفقیتتان میدانید؟
برای موفقیت در هر عرصه ایی باید هدفمند بود تلاش ذهنی داشتن و ایمان به خدا داشتن کافیه . و ویژگی که باعث موفقیتم شده آموزشپذیر بودن اخلاق کاری داشتن امید داشتن به خدا نه هیچ کس دیگه ای .
تعریف شما از موفقیت چیست؟ ذهنیتتان نسبت به موفقیت حداکثری در راستای رسیدن به خواستههایتان چیست؟
همه ی افراد می خواهند موفق بشوند، اما من خوشبختی را می خواهم از نظر من لذت بردن در مسیر و احساس خوب داشتن موفقیت محسوب میشود. موفقیت این نیست که فقط به خواستهای برسی. چون رسیدن به خواسته یک بخش کار است و شما بعد از آن باید هدف دیگری در نظر بگیرید و به سمت آن حرکت کنید. من معتقدم در لحظه و با احساس خوب زندگی کردن، چیزیست که همه ی ما دنبالش هستیم.
آیا از اینکه زمان خود را به فعالیت به عنوان یک مشاور فروش اختصاص دادهاید، رضایت دارید؟ از احساسات خود و تجربه شخصیتان برایمان بگویید.
رضایت دارم ولی هنوز به آن چیزی که میخواستم نرسیدم. باید تلاشم را بیشتر کنم رشد فردی داشته باشم تا به آن نقطه مدنظرم برسم.
پس از دریافت اولین پورسانت بالایتان چه احساسی داشتید؟
پس از دریافت اولین پورسانتم آن را یک چیز طبیعی میدانستم و انتظارش را داشتم و به نظرم نسبت به تلاش و پشتکارم باید اتفاق میافتاد.
جمله، عبارت یا گزارهای هست که در سخنرانیها یا صحبتهایتان با اعضای تیم یا کسانی که قصد معرفی این فرصت کسب درآمد را به آنها دارید، به کرات از آن استفاده کنید؟
من همیشه میگویم که آدمهای موفق هم بالاخره از یک جایی شروع کردهاند. یک کاری را انجام دادهاند که خدا آنها را در مسیر موفقیت قرار داده است. و به اعضا تیم میگویم به زمانبندی خدا اعتماد کنید من با این جمله مسیر زندگیام عوض شد.
فکر میکنید به عنوان یک مشاور فروش در دنیای فروش مستقیم چه جایگاهی در قیاس با سایر مشاوران دارید؟
این که فقط جز TOP15 باشی، یک موفقیت نیست، دستاورد بزرگ زمانی اتفاق میافتد که اعضای سازمانت مستقل شوند و کار خودشان را انجام دهند. هم از لحاظ درآمدی رشد کرده باشند و هم از لحاظ رشد فردی، از نظر من در این کار سقفی وجود ندارد و خب مسلماً هر چی بیشتر باشد بهتر است. قیاسی انجام نمی دم طبق صحبت پدر بزرگم تلاشم را می کنم و متفاوت عمل می کنم و از همه مهم تر ارزشی خلق می کنم.
با مشاوران فروشی که در تیمهای شما حضور دارند، چطور ارتباط برقرار میکنید؟
خدا رو شکر اکثر اعضای تیمم حس خوبی به من دارند و ارتباط دوستانه ای با هم داریم بچه های مجموعه مرا فردی قابل احترام و با اطلاعات و مطمئن می دانند. برای آنها ارزش قائلم و به آنها نهایت احترام را می گذارم به نظرات آنها گوش می دهم و برام مهم هستند.
خانواده، دوستان و آشنایانتان درباره فعالیتتان به عنوان یک مشاور فروش چه میگویند؟ چه در ابتدای فعالیتتان، چه اکنون که به چنین جایگاهی دست پیدا کردهاید؟
اوایل ذهنیت بسیار منفیای داشتند ولی بعدها به من میگفتند از همان کودکی معلوم بود تو یه چیزی میشی و به موفقیتهای بزرگی دست پیدا میکنی. اوایل که از آن شرکت فنی وارد کار فروش مستقیم شدم، یک نفر به من گفت: چه خبر است این همه شرکت عوض میکنی؟! این برای من یک اهرم شد که بیشتر تلاش کنم و اینجا بمانم و به این درآمد برسم. البته آن فرد بعدها به من گفت از ابتدا مشخص بود تو موفق میشوی!!! در مجموع از اوایل کاریم تا حالا ذهنشان 180 درجه عوض شد. یادم نمیره وقتی اومدم در این صنعت یکی بهم گفت یا چیز خورت کردن یا مخت رو زدن!
مهمترین مزیت و ویژگی شرکت لیاتیم را در چه چیزی میبینید؟
صداقت و شفافیت مدیران ارشد. مزیت بعدی ارزش و اهمیت بخشیدن به مشاورین فروش و ارزشهای اخلاقی و کاری مدیریت. و تمایز ایجاد کردن. مهندس یزدانیان مدیر اجرایی لیاتیم در یکی از جلساتی که باهاشون داشتیم گفتند که ما میخواهیم محصولاتِ با قیمتهای خوب و با کیفیت به دست مشتریان برسانیم. همچنین ویژگی های رفتاری و نگرش خوبی که دارند.
چه مهارتهایی را در لیاتیم کسب کردهاید که در گذشته از آنها برخوردار نبودید؟
من در بیزینسهای قبلی مهارتهای زیادی یاد گرفتم در دوران دانشگاه با گوش دادن یکی از دوره های «دکتر آزمندیان» با قانون جذب آشنا شدم ولی در لیاتیم فروش و ارتباطاتم قویتر شد. من قبلاً هم در جمعهای بزرگ صحبت کرده بودم اما مهارت اینکه بتوانم یک مجموعه ای را اداره کنم را نداشتم و اعتماد به نفسم بهتر شد.
مهمترین مهارت شما که منجر به موفقیت و جایگاه فعلی شما شده را چه میدانید؟
تعدادشان زیاد است بنده فردی با صبر و حوصلهای هستم مهمترین مهارتی که باعث شد به این جایگاه برسم. در معرفی به کار (پرزنت) بود که مهارت خیلی خوبی پیدا کردم که اینم در اثر تکرار هست مهارت برنامه ریزی و نوشتن مستمر در زمینه های مختلف یعنی دائما هر چیزی رو می نویسم و مرور می کنم تا به مرحله اجرا برسد.
برای اینکه افرادی که در این حوزه حضور ندارند را به این عرصه دعوت کنید یا در افراد فعلی تیمتان ایجاد انگیزه کنید، چه کارهایی انجام میدهید یا برنامه دارید که انجام دهید؟ چگونه این کار را انجام میدهید؟
در بحث فروش مستقیم، سعی می کنم واقعیت ها رو بگم به آنها آگاهی بدم چه افراد تیم یا چه افرادی که در این صنعت نیستند معتقدم انگیزه دادن و امید واهی دادن و با صدای بلند صحبت کردن اشتباه است کاری که در سیستم های قبلی بود و من و خیلی ها این رفتار رو نمی پسندیم. من با افراد تیمم خارج از فضای کاری حتی افرادی که دیگر فعالیتی ندارند بدون چشم داشتی در ارتباطم و جویای احوالشان هستم و این موضوع به آنها انرژی و انگیزه داده و حتی باعث می شود که حس خیلی خوبی بگیرند. در راستای درک متقابل، سعی می کنم فایل هایی که خودم گوش دادم یا بخشی از کتابی که خودم خوانده ام متناسب با شرایط هر فرد در زمان مناسب ارسال کنم و این موضوع خیلی مهمه که فرد چه فکری می کند و یا چه اقدامی می کند.
چه چیزهایی را از سرمایههای اخلاقی و انسانی لیاتیم به عنوان یک شرکت فعال در عرصه بازاریابی مستقیم میدانید؟
سیستمی بودن شرکت؛ که بسیار عالیست. وجود پورتال متس و ارائه نقشه راه برای هر فرد از سرمایههای لیاتیم است. با وجود آموزشهایی که شرکت برگزار میکند، وقتی فردی وارد این سیستم میشود، سردرگم نیست. و جا داره تشکر کنم از مدیر اجرایی لیاتیم آقای یزدانیان که با تمام وجود در راستای رشد خانواده لیاتیم تلاش بی وقفه دارند.که همچنین فرهنگ خوبی را در اکوسیستم فروش مستقیم ارائه می کنند.
نظرتان درباره آینده بازاریابی شبکهای/فروش مستقیم چیست؟ درباره نقش تکنولوژی و اثرگذاریش بر این عرصه چه میدانید؟ آینده لیاتیم را چطور میبینید؟ فکر میکنید لیاتیم چطور میتواند در راستای بهبود اکوسیستم بازاریابی شبکهای، ایفای نقش کند؟
من به میزان خیلی زیاد به آینده خوشبین هستم. خیلیها معتقدند که این میزان خوشبین بودن هم خوب نیست. اما درباره نقش تکنولوژی که باید بگم امروز خیلی روش ها منسوخ شده و تکنولوژی تاثیر خیلی زیادی روی خیلی از کسب و کارها گذاشته. و نقش تکنولوژی در این صنعت مخصوصا سال های اخیر بسیار پر رنگ بوده و کار را راحت کرده. و خدا رو شکر لیاتیم هم تلاش موثری داشته تا از این موضوع متناسب با علم روز پیش برود.
و اینکه نسبت به فروش مستقیم در ایران خیلی خوشبین هستم و میدانم به سمت و سوی خیلی خوبی میرود. اما زمان زیادی می خواهد که اتفاقات خوب بیفتد فروش مستقیم یک کودک 10 ساله است. من زمانی که کار را معرفی میکنم، میگویم لیاتیم آمده است که متفاوت باشد. شاید خیلی از شرکتهای فعال در این عرصه هم این حرف را بزنند، اما اینکه چگونه به این کار عمل میکنند خیلی مهم است. لیاتیم ابتدا با آموزش و خلق ارزش به افراد کمک میکند تا افراد در این مجموعه، درک خوبی پیدا کنند؛ بعد به دنبال موفقیت در این شرکت باشند. و این موضوع نیازمند آموزش زیاد است. من به این موضوع در جلساتام خیلی اشاره میکنم. در این مجموعه بدون آموزش از فرد نمیخواهند محصولی را بفروشد؛ چون هنوز آن فرد از فروش و ارتباطات سردر نمیآورد. لیاتیم با برگزاری دورهها و آموزشهای موردنیاز آنلاین و همچنین آفلاین زیر ساخت خوبی را فراهم کرده تا تفاوت و تمایز خودش را با سایر شرکتها مشخص کند. لیاتیم یک سیستم دقیق و یکپارچه (پورتال متس) را طراحی کرده است که از نظر من یک فریم ورک و پلتفرم بسیار خوب برای رشد در این شرکت است. و از لحاظ فعالیت در شبکه های اجتماعی ورود پیدا کرده است اما هنوز اول راه است.
متشکرم از شما از مجموعه خوب لیاتیم تیم اجرایی و مدیریت محترم و همچنین از تک تک عزیزانی که با بنده همکاری می کنند کمال تشکر و قدر دانی را دارم. شاد سالم ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. ارادتمند شما مهندس مهدی نژاد
جهت آشنایی بیشتر با لیاتیم و همکاری با آقای مهدی نژاد اینجا کلیک کنید و به وبسایت ایشان مراجعه نمائید.
موفق باشید.