قصه اثر جدید و پر سروصدای پیکسار از جایی شروع میشود که جو (با صداپیشگی جیمی فاکس)، نوازنده سبک جاز در میان دنیای انسانها و ارواح معلق میماند!
انیمیشین جدید والتدیزینی دنیای خوش آبورنگی است از رویاهای کودکیمان؛ جایی درست شبیه خوابهایمان. شاید هم کتابچه راهنمایی برای سوالاتی که مدام توی سرمان میچرخید که چرا باید زندگی کنیم؟ اصلا زندگی کردن چه فایدهای دارد؟
با توجه به آثاری که سالهای قبل به تماشای آنها نشستیم و تحسینشان کردیم، باید ببینیم Soul بعد از کشف Coco و in Inside Out چه چیز جدیدی برای ما آورده است.
ما شاهد جهانی هستیم که مسیر خروج افراد از زندگی یا ورود به آن است. دریچهای نورانی که روحها را به سمت خود میکشد یا دشتهایی رویا گونه که روح را برای آغاز سفر به زمین تربیت میکند.
داستان در یکی از بخشهای نیویورک روایت میشود و درباره مرگ، زندگی، روح، آرزو، هدف، رویا و محدودیت است.
ما در میان انبوهی از احساسات و نمادهای شهری گیر کردهایم. خیابانهای شلوغ، بوقهای مکرر تاکسیهای، شلوغی مترو، پیتزا، باجههای تلفن، نوازندگان خیابانی و همه چیزهایی که ما را کلافه میکنند اما باورتان میشود که روزی دلتنگ همینهاییم؟
همه این شلوغیها در تصویرسازی فیلم بهگونهای نمایش داده میشود تا شما تک تک خیابانها را حس کنید. پیشنهاد میکنم فیلم را در یک صفحه نمایش بزرگ تماشا کنید تا این تجربه را از دست ندهید.
تصاویر با صدای فوقالعاده صداپیشگان در هم آمیخته شده تا ما را به سرزمینی خیالانگیز هدایت کند و هر چند که میخواهد همان حرفهای کلیشهای جنگیدن برای رویا یا زیستن در لحظه و لذت بردن از آن را تکرار کند، باز هم دلنشین و چشمنواز باشد.
در دنیایی که آقای معلم و پیانیست خوشذوق قصه مسیری برای رسیدن به آرزوهایش پیدا کرده است، مرگ او را فرا میخواند و فرصتی میشود تا یکبار دیگر به همه انتخابهایش فکر کند.
روح جو پس از یک حادثه به Great Beyond صعود میکند - در واقع یک سرسرای کیهانی با یک راهرو طولانی است ، جایی که روحها قبل از رفتن به سمت نور سفید به صف می شوند. جو برای پایان قصه آماده نیست، بنابراین به سوی مخالف سرسرا فرار میکند، اما این فرار او را در نهایت به یک منطقه با رنگ روشن یا به معنای دیگر The Great Before میکشاند.
اینجاست که با کارمندان برزخ روبهرو میشود! این شخصیتهای طراحی دو بعدی جالبی دارند. آنها با طراحی کوبیستی خود، مجموعهای خطوط نئونی و نازک هستند که همه کارها را بهعهده دارند!
شاید اینجا حس کنید وارد فضای بازیهای ویدئویی شدهاید که بیدلیل هم نیست.
هدف the Great Before تربیت روحها پیش از آمدن به زمین است. آنها باید "spark" (جرقه) خود را پیدا کنند، چیزی که به زندگیشان معنا و نتیجه میبخشد. به این ترتیب میتوانند وارد زمین و جهان تن شوند.
اینجاست که جو مربی یکی از بد قلقترین روحهای جوان (با صدا پیشگی تینا فی) میشود و باید به او شوق زندگی را نشان دهد. اما زندگی جو چه بوده؟ جز حسرت و نا امیدی؟ نرسیدن و رضایت به حداقلها؟
او کوتاه آمده تا زندگی عادی سپری کند، حالا چه چیزی برای ارائه به روح شماره ۲۲ دارد که جرقه زندگیاش باشد؟
آنها در مسیر پیدا کردن جرقه برای ۲۲ و بازگرداندن روح به جسم جو که در بیمارستان بستری است، به کشتی عارفان بدون مرز بر میخورند. سرنشینان این کشتی مراقب کسانی هستند که در zone (جایی میان روح و جسم که افراد غرق در لذت از انجام کاری میشوند و از دیگر افراد و مکانی که در آن هستند برای چند لحظه جدا میشوند.) قرار دارند و همچنین به روحهایی که غمگین و افسردهاند کمک میکنند تا از کوه شنی که بر دوش آنها فشار میآورد و سنگینی آن هر لحظه بیشتر میشود خلاص شوند. آدمهایی که جرقه خود را گم کردهاند.
شرنشینهای کشتی به هر دو روح کمک میکنند تا به زمین بروند اما همه چیز آنطور که میخواهند پیش نمیرود و...
پیت داکتر در آثار قبلی خود به ما نشان داده که نویسنده و کارگردان قابلی است و از قصههایش دستخالی بیرون نمیآییم. پس فرصت تماشای این اثر را از خودتان نگیرید.