پی نوشت رو آخر متن مینویسن ولی من همین ابتدا میگم خدمتتون:اگر واقعا به دانشگاه و رشته مد نظرتون علاقه دارید و نظر بقیه هیچ تاثیری روی انتخاب هاتون نداره، این پست برای شما نیست(پا نشی بیای بنویسی خیلیم رشتمو دوست دارم) ولی خوندنش هم خالی از لطف نیست.
ما انسان ها در زندگیمون، چیزهایی داریم که بهشون افتخار میکنیم.
بعضیا به تعداد فالووراشون توی اینستاگرام افتخار میکنن.
بعضیا به آیفون آخرین مدلشون افتخار میکنن.
بعضیام به شعور و ادب شخصیتشون.
اما این وسط یه دسته هستن که به مدرک دانشگاهی و دانشگاهی که تحصیل کردن افتخار میکنن!(چه غلطآ)
قبل از اینکه توضیحی دربارش بهتون بدم، ببینیم ریشه این افتخار از کجا میاد؟
(یادتون باشه آدمای با ریشه هرچقدرم به جایی برسن، سعی نمیکنن دل شمارو آب کنن پس بدونید اینجور افراد همونایین که برای تحت تاثیر قرار دادن من و شما خوندن و مدرک گرفتن)
ریشه این افتخار برمیگرده به جامعه و خانواده های مسموم ایرانی(نه همشون) و البته کسایی که پشت پرده این ماجرا هستن و میلیاردی از این قضیه پول در میارن. این یجور مریضیه که دغدغمون شده فلانی فلان دانشگاه درس خونده، فلانی فلان رشته رو میخونه و فلانی فلان رتبه رو آورده. اونقدر غرق این افکار شدیم که با چند صد هزار نفر دیگه سر یه رشته و یه دانشگاه رقابت میکنیم، دریغ از ذره ای توجه به اینکه آیا علاقمون هست یا نیست...
شاید بهتون بر بخوره و پیش خودتون بگید:خب علاقمه!
اما نه عزیزان، جامعه و خانواده مسموم باعث شدن که فکر کنید این علاقه شماست. شما علاقه مند هستید تا فکر کنید فرد خاصی هستید و به شما توجه بشه، اینکه جامعه و خانواده به فلان رشته و فلان دانشگاه توجه میکنه، موجب میشه شماهم به اون جایگاه علاقه مند بشید.
اهمیتی نداره الان متوسطه اول باشید، متوسطه دوم باشید، کنکوری باشید، پشت کنکوری و یا حتی دانشجو باشید، میخوام امروز یه مطلب مهمی رو بهتون بگم.
بنظر شما دانشگاه چقدر روی بار علمی شما تاثیر داره؟!
بیاین گذشته دانشگاه که دیپلم هست(فکر نکنید فرق خاصی دارن، جفتشون بخشی از سیستم آموزشی کشور محسوب میشن)رو یه نگاهی بندازیم.
ما از ابتدایی تا سال آخر، درسی به اسم تاریخ داشتیم.
مطالعه آزاد خودتون رو کنار بذارید، از این کتاب ها چی یاد گرفتین؟!
به عنوان کسی که چندین سال این کتاب هارو خوندید و امتحانشون رو هم دادید، فکر میکنید توانایی یه بحث کوچیک تاریخی رو هم دارید؟
کسی که دیپلم نداره و نشسته مستند و پادکست تاریخی دیده و شنیده به مراتب اطلاعات درست تر و مفید تری نسبت به شما که چندین سال مثلا تاریخ خوندید رو داره. فرق اون با شما چیه؟
اون با عشق و علاقه نشسته و گوشه اتاقش یا حتی توی راه پادکستشو گوش داده یا مستندشو دیده و از آگاهی لذت برده ولی شما نه تنها آگاهی ندارید بلکه اگه بخوایم با دید جامعه نگاه کنیم، شما باسواد ترم هستین!
ما از کلاس هفتم تا دوازدهم عربی داشتیم!
یعنی ما شش سال تمام، این مسخره رو خوندیم و سالی چهار بار(بدون در نظر گرفتن امتحانای کلاسی)استرس کشیدیم که نمرمون چی میشه. دریغ از اینکه الان بتونیم در حد چند جمله با یه فرد عرب صحبت کنیم...
زبان انگلیسی هم همینطور! هرچی که بلدیم یا از کلاس بوده(که خدا خیر بده والدینمون رو) یا از فیلم و سریال و حتی بازی های کامپیوتری. ولی از مدرسه چی؟!
بنظر شما نمیشد تو این شش سال زبان رو یاد داد؟! چرا میشد.
کافی بود هر معلمی رو به عنوان معلم درس مهم و کاربردی مثل زبان انتخاب نکنن، منابع رو مفید و اصولی تر کنن و وقت بیشتری رو برای تدریس بذارن. اگر با همین چند تا کار ساده، درس زبان اونجوری که باید تدریس میشد، طی این شش سال وضعیت دانش آموزا این بود؟!
بنظر شما کسی که با استرس توی دبیرستان فلسفه و منطق میخونه، امتحانش و حتی کنکورش رو هم میده بیشتر از فلسفه میدونه یا کسی که بدون هیچ استرس امتحان و کنکوری، آثار ارزشمند فلسفی رو مطالعه میکنه؟
وقت بحثم که بشه اولی دهنش اندازه آسمون باز میشه که من درس سختی به اسم فلسفه و منطق خوندم مگه توهم خوندی؟ حالا از زمان سقراط تا کامو فلاسفه رو به صف بکشیم نمیتونن به این بگن که ثمره چیزی که خوندی، یه نمره روی کاغذ بوده. در صورتی که دومی اصلا ادعای آگاهی نداره. چرا؟ چون فلسفه واقعی رو خونده.
آموزش چگونگی روابط اجتماعی، آموزش ساز، آموزش ورزش های مفید مانند شنا و...، معلم های خوب(از حق نمیگذرم، معلم های شریف بسیارن) و محیط استاندارد، دادن ناهار و تغذیه، معاینات پزشکی، لباس های مناسب، رفتار مناسب، شما کدوم رو توی مدارس دیدین؟(بحث من مدارس غیرانتفاعی نیست)
حالا بیا به یسریام حالی کن که موارد بالا حق توعه...
بگذریم، فقط خواستم بگم تا دیپلمش که هیچ چیز خاصی عایدتون نیست و اگه مطالعه آزاد نداشته باشید چه بسا آدم بی سوادیم محسوب بشید.
این میشه که فرد با هجده سال سن، بلد نیست صحبت کنه، بلد نیست ساز دستش بگیره، بلد نیست چند جمله از کتاب های زبانی که شش سال خونده رو بگه، نمیدونه تاریخ یعنی چی، از درس ادبیات که فرهنگ خودشه فرار میکنه(مدیونید فکر کنید بخاطر سیستم آموزشیه)
کسی میتونه ساز دستش بگیره که کلاس رفته باشه
کسی میتونه انگلیسی یا عربی صحبت کنه که کلاس رفته باشه(خودآموز هم)
کسی میتونه راجب تاریخ اظهار نظر کنه که پادکست، مستند و کتاب های معتبر رو دنبال کنه
پس این شد یه فرد هجده ساله که فقط روی درس سرمایه گذاری کرده؛
"هیچ چیز به درد بخوری بلد نیست"
بله این سیستم تا دیپلم ما بود.
از دیپلم به بعد به مراتب فاجعه بار تر میشه چون کسی از یه فرد دیپلمه آنچنان انتظاری نداره(گرچه شما همون موقعم باید خیلی جلوتر از این حرفا باشی)ولی وقتی لیسانس و حتی فوق لیسانس بگیری و هنوزم حرفی برای گفتن نداشته باشی چی؟
اینه که میگم فاجعس.
فکر میکنید برای اینکه آدم کارآمدی باشید، تحصیلات و مدرک دانشگاهی کافی خواهد بود؟به هیچ وجه!
جوری که بازار کارهم این رو متوجه شده و دیگه کسی توی کار، درگیر مدرک و دانشگاه طرف نیست. بله شاید توی آگهی یه حداقل لیسانسی بذارن ولی وقتی مراجعه کنید، یجوری رفتار میکنن که انگار نه انگار لیسانس دارید(حق هم دارن، لیسانس چه ربطی به بازار کار داره؟ والا). همون اول که وارد بشید، به شیوه های خودشون شمارو میسنجن، اگر کارآمد بودید که آفرین، اگر نبودید خیلی راحت رد میشید و لیسانس و فوق لیسانستون قرار نیست هیچ کمکی بهتون بکنه. باید بگم اون کارآمدی شماهم، هیچ ربطی به دانشگاه شما نخواهد داشت و بستگی داره چقدر سابقه کار یا کارآموزی و در کل، سوادِ کار داشته باشین.
برای مهاجرت هم که، هیییییچ فرقی قرار نیست داشته باشه. یکی میگفت من وقتی میومدم اسم دانشگاهم رو وارد سیستم کنم، یه اسم دیگه وارد میشد و حتی اسم دانشگاه منم شناخته نمیشد. بعد از کلی ایمیل و نامه نگاری تونستم متقاعدشون کنم چنین دانشگاهی وجود داره و بازهم شرایط مهاجرت رو داشتم. شما با تحصیل در دانشگاه دولتی، آزاد، علمی کاربردی و فنی حرفه ای شرایط مهاجرت رو خواهید داشت.
ولی چی میشه که جامعه پر از لیسانسه ها و فوق لیسانسه هایی هست که شاید از نظر جامعه تحصیل کرده محسوب بشن، ولی وقتی بطن ماجرارو نگاه کنید میبینید که ای بابا...
طرف حتی توی رشته خودشم خوب نیست، گناهیم نداره، منابع آموزشی ما کاملاً به درد نخورن توی حوزه عملی.
دوست ما تعریف میکرد که طرف حسابداری دانشگاه تهران میخونه و پیش خودش فکر میکنه خدای من... من الان تو خفن ترین حالت ممکن رشته خودمم. بخاطر همین حاضر نمیشه چند ماه بیرون برای کارآموزی کار کنه(اینه که میگم دانشگاه و مدرک گرایی چه آسیبی به فرد میزنه)، وقتیم که میشه لیسانس و فوق لیسانس، برای مصاحبه میاد و ابتدایی ترین چیز هارو هم بلد نیست...
من کسی که توی دهات های بنگلادش تحصیل کرده رو نمیگم، کسیو میگم که عمرشو، روانشو، جوونیشو و حتی زندگیشو به این دانشگاه که از بهترین های کشوره گره زده و تازه فهمیده چه کلاهی سرش رفته. تازه این حوزه تخصصی طرف محسوب میشه، وای به حال حوزه های دیگه...
مسئله اینه که این جوون ها پتانسیل های فوق العاده ای دارن ولی اینجوری تلف میشن و با افتخارم سرشونو میگیرن بالا و میگن:دانشجوی رشته ی فلانِ دانشگاه فلان!
اونقدر درگیر شدن ها میشن که بودن رو فراموش میکنن...
یه جمع بندی بکنیم؛
دانشگاه و مدرک تحصیلی شما روی سواد و آگاهی شما تاثیر چندانی نداره و فکر نکنید قراره با تحصیل در فلان دانشگاه، قراره خیلی بارتون باشه. پس اگر میخواین آدم کارآمدی باشین، خودتون دست به کار بشید. کلاس زبان برید، مستند تاریخی ببینید، کتاب های مورد علاقتون رو بخونید، اگر دانشجو هستید مرتبط با رشتتون کارآموزی برید، یه ساز یاد بگیرید، باشگاه برید و خلاصه قدر جوونیتون رو بدونید. نرسه روزی که چهل پنجاه سالتون بشه، تنها چیزی که دارید هم یه مدرک روی دیواره.
اگر هم کنکوری و پشت کنکوری هستی، برای دانشگاه و رشته مورد علاقت تلاش کن ولی هیچ کدومشون ارزش اینو ندارن که از یادگیری های اصلی خودت جا بمونی. آیندت رو بهش گره نزن که بدجور ضرر میکنی. هیچوقت قرار نیست این سنی که داری برگرده پس قدرشو بدون. مارک تواین یه جمله داره که میگه:اجازه نده دانشگاه جلوی تحصیلت رو بگیره.
بیشتر به خودت برس، کمتر به این چیزای مسخره اهمیت بده و پیشرفت کن.
اگر این مدرک، دانشگاه و رتبه رو برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران میخوای که حرفی ندارم. اما اگر دغدغت سواد و کارآمد بودنه باید بگم زیاد روی این چیزا متمرکز نشو و کار هایی که بالا گفتمو انجام بده.
اگرم دانشجو هستی، به مدرکت پز نده.
هرچی که پاس کردی، چیزهای کاملاً بدرد نخوری بودن. این وسطم کلی مافیای کنکور و دانشگاه و کوفت زهرمار وجود داشته که با نابود کردن وقت و عمر و روان تو، میلیارد ها میلیارد به جیب بزنه و براش مهم نباشه چه اسیبی به توی جوون برای این مدرک بدرد نخور وارد میشه. دانشگاه ها که شدن موسسه فروش معافیت تحصیلی، میدونن پسرا اگر قبول نشن مشمول نظام وظیفه میشن، میگن بیاید پول مفت بدید تا ماهم حالا حالا ها اجازه ندیم برید خدمت. دانشگاه های دولتیم که راهشو یاد گرفتن و برای آزاد کردن مدرک پول خون میگیرن.
پست من نقد نبود.
اگر قرار بود به حرف من و امثال من گوش داده بشه وضعیتمون این نبود.
تمام این هارو بهت گفتم تا بدونی چطور باید رشد کنی، پیشرفت کنی و به قول این پست، کارآمد باشی.
کسیو داریم که با گیتارش توی مترو میزنه و از ته دل خوشحاله و صدبارم برگرده به عقب همین مسیرو میره
کسیم داریم که جوونیش رو، سرمایش رو، روانش و از همه مهم تر، عمر خودش رو هزینه کرده که به قول خودش به علاقش(آخی...)برسه و بعد از یه عمر کار تازه دو هزاریش افتاده که عه!
من به همه اینا رسیدم(مدرک،دانشگاه،پول) ولی همون حسی که همیشه داشتم رو دارم، شایدم اصلاً علاقه من این نبوده! کی؟ وقتی که آخرای زندگیش رو سپری میکنه. ماهی هم همیشه تازه نیست، برای یسری چیزا واقعاً دیر میشه...
این هارو نوشتم چون دلم میسوزه
چون دوست ندارم عمرت، جوونیت، روانت و حتی پولت مثل خیییییلیای دیگه توی این مسیر تلف بشه...
حقیقت اینه که کنکور شده یه حوزه تجاری و داوطلبین رو هم به چشم کالا، مشتری یا هرچیزی که اسمشو بذارید، میبینن. کسی دلش به حال تو نسوخته، برای قشنگ کردن زندگیت دست به کار شو.
اگرم علاقه اصلیت توی کنکوره(که هیچ مشکلی نداره)و کنکوری یا پشت کنکوری هستی، امروز و فردا نکن. برنامه بچین و شروع کن و توی این یه سال سعی کن حال ندارم و رو مودش نیستمو کنار بذاری و بچسبی به علاقت. توی این مسیر به هیچ وجه خودت رو با کسی مقایسه نکن، راجب برنامت با کسی صحبت نکن و سرت تو کار خودت باشه. هرچی کمتر به سمت فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بیای برای روانت بهتره چون امسال روانِ آروم و سالم خیلی به کارت میاد. یادت باشه حسرت کم کاری قبل از کنکور با اختلاف آسیب زننده ترین حسی هست که میشه قبل کنکور و حتی سالیان بعدش تجربه کرد.
خلاصه که کیف کنید، این مرحله هم با تمام سختیاش تموم میشه، ولی شما میمونید که با زندگیتون چیکار کنید.