بانو "صالحه واهب واصل" شاعر افغانستانی، در سال ۱۳۳۹ خورشیدی۱۹۶۰) میلادی) در شهر کابل دیده به دنیا گشود.
ایشان بعد از پایان دورهی ابتدایی در لیسهی زرغونه و بعد تحصیلاتش را با درجهی فوق لیسانس در رشتهی تجارت و بازاریابی در دانشگاه کابل به اتمام رسانید و در سال ۱۹۸۹ میلادی تن به هجرت سپرد و اکنون بالغ بر سی سال است، که در هلند ساکن شده است.
در هلند رشتههای کدرنرس، حسابداری کامپیوتری و عملی، شناخت کامپیوتر، کورس آموزشی موسیقی (cobase pro 10)، تایپنگ و دفترداری رسمی و شخصی را فرا گرفت.
از سال ۲۰۰۷ الی ۲۰۱۳ با فصلنامهی «بانو» در سمتهای صفحه آرا، طراح و مدیر مسئول همکاری کرد و اکنون مسئول صفحهی «ادبیات پارسی» در این فصلنامه است.
از سال ۲۰۰۹ الی ۲۰۱۲ در سمت مدیر مسئول مجلهی «جوهر» فعالیت نمود.
در سال ۲۰۱۰ مدیر مالی «کمسیون زنان اتحادیهی انجمنهای افغانها در هلند» و از سال ۲۰۱۲ الی ۲۰۲۲ سمت ریاست این کمیسیون را پیش برده که هنوز در این سمت فعالیت دارد.
از فوریهی ۲۰۱۰ عضویت هیئت مدیرهی وب سایت «افغان جرمن آنلاین» را کسب کرد.
در سال ۲۰۱۴ در کنفرانس (L2L – Learn to Learn) که یک کنفرانس شش ماههی اروپایی بود حضور پیدا کرد، در سال ۲۰۱۵ با یک گروه از افغانهای بهعنوان نمایندهی کلتوری افغانستان در برنامهی (Expo) بینالمللی در شهر میلان ایتالیا حاضر شد.
وی در سال ۲۰۱۵ موفق به ایجاد یک «فرهنگ واژگان» زبان پارسی زیر نام "قاموس کبیر افغانستان" بهطور آنلاین شد.
خانم واهب در سال ۲۰۱۹ ادبیات پارسی را در دانشگاه تهران به صورت آنلاین فرا گرفت و اکنون دانشجوی مقطع دکترای ادبیات غنایی پارسی است.
در سال ۲۰۱۶ توانست عضویت نهاد «جمهوری سخن»، در سال ۲۰۱۷ عضویت رسمی «انجمن پوهنتونهای افغانستان و جرمنی» را بهنام «دَوگ» و در همین سال عضویت نهاد "همیاری زنان افغانستان در اروپا" و نهاد "شورای زنان افغان" را در هلند کسب نماید.
خانم واهب نقاش توانا و دیجیتال دیزاینر موفقی نیز میباشد و بیشتر از ۱۰۰۰ طراحی و ۶۰ تابلوی نقاشی دارد.
ایشان در سال ۲۰۱۹ عضو انجمن قلم افغانستان شد و در سال ۲۰۲۲ به عضویت بنیاد جهانی سخنگستران سبزمنش را منحیث عضو شورای موسسان در هلند در آمد.
خانم واهب واصل ۴۰ اثر ادبی دارد اعم از غزلیات، تکبیتهای رنگین، داستانها، مقالات، طرحها، مخمسات رباعیات، دوبیتیها، چارپارهها، اشعار سپید و مصاحبات واهب و استفادهِی سوء از زن در شرق و غرب.
وی جایزهی ادبی لقب «استاد ادب دری»، شش اوارد، سه مدال طلایی و ۸۲ تقدیرنامه و تصدیقنامه و گواهینامه و دیپلم را در برابر فعالیتهایش از مراجع معتبر ادبی و فرهنگی از آن خود کرده است.
همچنان ایشان توسط دو سفیر کبیر افغانستان در هلند در سالهای ۲۰۱۳ "نبیل عنایت" و سال ۲۰۱۵ دکتر "عبیدالله عبید" با تقدیرنامههای رسمی مورد تشویق قرار گرفته است.
همچنین در جمع فرهیختگان، شاعران زن و زنان نخبه در شش کتاب از وی و فعالیتها و دستآوردهایش یاد گردیده است.
وی تقریظ بیشتر از هفت کتاب را نوشته و در بیشتر از ۴۰ کنفرانس و سمینار در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکایی حاضر بوده، ۵۰ مصاحبهای صوتی، تصویری و کتبی دارد.
خانم واهب واصل نظر به علاقهاش به موسیقی هم فعالیتهای هنری داشته، ۳۵ شعرش توسط هنرمندان خوانده شده و تصانیف مختلف برای هنرمندان افغان تهیه دیده است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
[من و کتاب زندگی]
جای اسمم در کتاب زندگی انسان نویس
هویتم را بیکس و بیمیهن و نالان نویس
زادگاهم را که جان بگرفته اعضایم از آن
مهد جنگ و آتش و باروت و آتشدان نویس
شهری را که زندگی دارم اگر نشناختی
کابل دوزخ نشان و جنت ویران نویس
قریهام را دشت خشک و جادهام را سنگلاخ
حوزهی بیسرپناهم را تو گورستان نویس
تا بداند مردم دنیا ز عرف و نام من
چون ندارم هویت آوارهی دوران نویس
هیچ میدانم که میپرسی به دل از شغل من
از سر شب تا سحر پیش خدا گریان نویس
گر سوالت از تجارب یا حصول دانش است
قاتل نفس و عذاب دارندهی وجدان نویس
بخش آخر را که از سرگرمیها خواهی نوشت
از برای پاره نانی خشک سرگردان نویس
باغ ما را گلشن خونین دمن نامیدهاند
گلبن این باغ را لخت دل مامان نویس
«واهبا» این قلب ما کز خوردن خون باز ایست
طفل آهو را به دام شیر نافرمان نویس.
(۲)
[بهار]
بهار رسید ولی گلستان بیرنگ است
چمن ز گرد و غبار شقاق دلتنگ است
برای حفظ فضائی که گلشنش باید
نسیم با شفق سرخ صبح در جنگ است
گلی که سر ز بر خاک تیره بیرون کرد
ز رنگ و بـو، به گل یأسی غم هماهنگ است
برای غنچهی شادی که لب گشاید هنوز
دل زمینیکه راحت ندیده بس تنگ است
گـلاب و لاله و سنبل، شبو و یاسمنش
برای گلشن ویرانه گشته، یکرنگ است
تمام باغ بود فخر گلستان اما
گلی که خار خلد زیر پا، از آن ننگ است
بخون داغ دل لاله شستوشو کردند
به چشم وحشت شیر پای آهوان لنگ است
بهار نغمه ندارد ز شعر میترسد
صدای مرغ بهاری خموش از سنگ است
بیار «واهب» از آن سرزمین عشق و وفا
بهـار وحدت و صلح ایکه عاری از جنگ است.
(۳)
[چراغ مُحتال]
تا که وصلت صنما نیک گرفتیم به فال
بس سعادت که مرا هست از این روی و جمال
نیست فرخندهتر از دیدن دلبر فالی
نیست بالندهتر از وصلت معشوقه وصال
از لبت شعر طلب دارم و صد بوسه ز رخ
که غزل گوی غزالی و شکر بوسه جمال
تا غزل خوان منی همچو غزل گویِ توام
که بخوانم سِرِ عشق تو و آن لطف و کمال
چشم بگشا و ببین عاشق خود ای مهتاب
صورت تُست مه و قامت من همچو هلال
من ترا چون بفریبم که تو خود مکر منی
تو مرا چشم سرابی و چراغ مُحتال
گفت «واهِب» که به شب چشم مرا خواب آید
گفتی اینک ز رخم بودن شب گشت محال.
گردآودی و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
منابع
www.sabzmanesh.net
www.rumibalkhi.com
www.afghan-dic.com
www.mariadaro.com