لیلا طیبی
لیلا طیبی
خواندن ۳ دقیقه·۳ روز پیش

کبری اسدی نیازی شاعر تهرانی

بانو "کبری اسدی نیازی"، شاعر تهرانی، زاده‌ی ۱۹ اردی‌بهشت ماه ۱۳۴۱ خورشیدی، در تهران است.


او شاعر منتخب جنگ استان کردستان در سال ۱۳۶۷، شاعر منتخب غرب استان تهران، شاعر منتخب جشنواره‌ی هنر سیستان و بلوچستان، مسئول انجمن شعر حافظ خرم‌دره، عضو کانون بانوان فرمانداری خرم‌دره و نامزد شورای شهر خرم‌دره در سال ۱۳۷۷ بود.

از او که از چهارده سالگی شروع به سرودن شعر کرده است، کتاب‌های زیادی چاپ و منتشر شده است، از جمله چند کتاب مستقل: بوسه مهتاب، ارغوان سرخ، فانوس روح، فرشته‌ای بر خاک و بوی باران، و کتاب‌های مشترک: خوشه‌های مروارید، پژواک ارغنون، صدای واژه‌ها، پرواز، نگاه ماه، تصویر خیال، سیمرغ شعر و...




◇ نمونه‌ی شعر:

(۱)

ای ماه من بهشت من اردیبهشت من

از عطر تو سرشت من اردیبهشت من

شادم که در هوای تو دست ملک نوشت

تقدیر سرنوشت من اردیبهشت من

دلخسته شاعری چو تو سرمست و بی‌قرار

چون شعری از تبسم طبع تو زاده شد

بگذشت نوزده چو ز اردیبهشت ماه

در ایستگاه عالم هستی پیاده شد

تقدیم روی ماه تو زیباترین غزل

از شاعری که با تو سرود اولین غزل

ای کاش ماند از دل شاعر به یادگار

بر دامن هوای خوشت آخرین غزل.



(۲)

از من همین به غیر دلی مست و بی‌قرار

مانَد به یادگار، به دیوار روزگار

تصویر شاعری که به دامان کشیده است

بس غنچه‌های واژه از این باغ پر غبار

جز بار غم ز گلشن هستی نچید و رفت

این دلشکسته شاعر ِ این عمر بی‌بهار

نقشی زمن بماند اگر، رد پای خون

بر خاک گرم خاطره، از بوسه‌های خار

بن‌بست بود کوی به کوی دیار عشق

جز زخم هجر یار، ندیدیم از این دیار

بر شاخه‌ی شکسته‌ی عمرم ندیده‌ام

جز ناله‌های بوم، دمی نغمه هَزار

در کوره راه عمر بسی زخم خورده‌ام

از نیش تیغ دشنه‌ی این بخت کج‌مدار

از من مخواه یاسمن ای باغبان دهر

این شاخه غیر خار، نمی‌آوَرد به بار

آید شَفا، چو جور شِفا را نمی‌کِشم

هنگامه‌ی رهیدن از این درد ماندگار

بن‌بست بود کوچه‌ی عمرم، دریغ عبث

عمری نشسته‌ام به امیدش به انتظار.



(۳)

فدای خاک مزارت که بوسه‌گاه من‌ است

ضریح عشقی و دامان تو پناه من‌ است

اگر چه رفته‌ای ای آفتاب گرم امید

هنوز نور جمالت چراغ راه من است

ز دست رفتی و دانم که دست و پای ترا

به هر دقیقه نبوسیدن اشتباه من است

دلم ز داغ تو شد پاره پاره مادر من

سرشک خون که ببارم ز غم، گواه من است

صونای عرش امیدم، شرار جان شفق

ز آتشی‌ست که از شعله‌های آه من‌ است

بهشت و سدره و خورشید و ماه و حور و ملک

فدای خاک تو مادر که بوسه‌گاه من است.



(۴)

رفتی و بی‌تو قافیه‌ها را شکسته است

این شاعری که چشم به راهت نشسته است

باز آ ببین که واژه‌ی تلخ نبودنت

عقد میان طبع و غزل را گسسته است

دفتر دوباره رقص قلم را ندید و سوخت

از هُرم آتشی که بر این جان خسته است

بی‌تو قصیده راه به جایی نمی‌برد

گلواژه رفته و درِ این بیت، بسته است

از حبس ذهن، پوپک مصرع پرید و رفت

گویا ز بند شاعر دیوانه رسته است

حال حزین شاعر مسکین ردیف نیست

رفتی و بی‌تو قافیه‌ها را شکسته است.



(۵)

رفتی که تا خیال ترا آرزو کنم

عطر ترا ز غنچه‌ی بابونه بو کنم

رفتی که تا به حلقه‌ی زرین کهکشان

مابین صد ستاره ترا جستجو کنم

رفتی که تا به وسعت آیینه‌های درد

با خود به یاد خال لبت گفتگو کنم

رفتی که تا دوباره به آغوش سرد غم

در لحظه‌ی غروب غم آلوده رو کنم

رفتی که تا ز شانه‌ی از یاد رفته‌ات

دیوانه‌وار خواهش یک تار مو کنم

رفتی که تا چو شب پره بر شعله‌های شمع

خاکستری فشانم و با شعله خو کنم

رفتی که تا به یاد لبان شکفته‌ات

چون جام می حکایت دل با سبو کنم

رفتی که تا چو بغض، حریم گلو شکست

آغوشی از خیال ترا آرزو کنم.




گردآوری و نگارش:

#لیلا_طیبی

شاعرسیستان بلوچستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید