بعد از گذشت 40 روز حس بچه ایی و که دارم که کم کم داره با محیط آشنا میشه و تازه داره متوجه میشه کی چیکارست منم تازه فهمیدم با کیا باید در ارتباط باشم. مثل همیشه خدماتی شرکت مهم ترین قسمت شرکت هستش و آسایش دوگیتی در داشتن ارتباط خوب با خدماتی است.
من هم رابطه خودم رو با خدماتی بسیار خوب کردم؛ الحق که خدا حفظش کنه هم کار های خدماتی و خوب انجام میده هم کار اندازه هر وقت مرخصی ساعتی میخوام جای اینکه برگه رو بدم مدیر منابع انسانی که واسم انواع دلایل رد کردن مرخصی ساعتی و بیاره برگه رو میدم به دستان این بزرگوار و این بزرگوار میده مدیر امضا میکنه که خدا به مدیرمونم خیر بده همه رو تایید میکنه.
نکته بعدی که متوجه شدم اینه که مدیرمون تنها یک سال با من اختلاف سنی داره اولش افسردگی گرفتم بعد کمی بغض کردم به حال و روز خودم ولی الان که، میبینم نحوه فعالیتشو بیشتر متوجه میشم چرا اینجا رسیده و صد البته که کار فراوان و دانشش کمک کرده به اینجا برسه تازه اون زمانی که من بیخود و بیجهت ارشد میخوندم داشته کار میکرده همه این ها البته دلایلی که خودمو آروم کنم و بخوام بیشتر تلاش کنم برای خودم و البته نوشتم که اگه مدیر دید خوشش بیاد از این خوبی هایی که راجبش گفتم و بگه بیا اضافه حقوق و بگیر .
سومین نکته اینه فکر میکردم کار مشاور فروش راحت تر از یک کارمند سئو چون ما کار میکنیم کار میکنیم آخرم یدونه رتبه میاد بالا اونم با آپدیت گوگول میاد سه تا رتبه افت میکنه و آخر میگن چی کردی و مجبور میشی سرچ کنسول و باز کنی و کلیکا رو نشون بدی تا دل مدیر آروم بگیره و هزینه محتوا نویس و رپورتاژ بده بهت اما الان میبینم این مدیر فروش بنده خدا تا کارفرما حضوری جای مغازه میاد شرکت بدو بدو صندلی کنفرانس و بغل میکنه از اتاق کنفرانس میاره تو فضای اصلی بعد میپره صندلی کارمندی همراه با کارمندش بغل میکنه و میاره.
گاها دیده شده مدیر فروش میز مدیریت و زده زیر بغلش نشون داده به مشتری اونم گفته مدل دیگه ندارید ؟ و با حالت متعجب و خسته تو چشم کارفرما نگاه کرده و گفته بیشتر از یه مدیر نداشریم بعد از رفتن کارفرما در صورت نبودن کارفرما باز این وسایل و میزنه زیر بغلش و میذاره سر جای اصلیشون، خلاصه که روزی یه باز حداقل اینکارو میکنه و هر بار میگم ای بابا و باز برمیگردم تو ال سی دی سیستم و به نوشتن مشغول میشم.
خلاصه که دارم کم کم جا میفتم وسط کار هرچند که هر روز با گریه میام ولی آخر روز میگم خوبه که کاری و انجام میدم که دوست دارم.