lili moghadam
lili moghadam
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

مسخره کرونا شده ایم یا مسخ؟

دیروز با اینکه قلبم گواهی می داد نباید بروم باشگاه،رفتم! خلوت بود و وقتی کلاس تمام شد خدمه ای که نزدیک آبخوری ایستاده بود بدجوری تحقیرم کرد.مسلما من از آنجا قصد خوردن آب نداشتم فقط شیر را باز کردم تا دستم کمی مرطوب شود و گرد و خاک کف سالن به لباسم نرود.

حالا که کرونا آمده فهمیده ام بیشتر این قوانینی که باید رعایت کنیم را در زندگی عادیم رعایت می کرده ام.

اما وقتی خدمه با دستش من را پس زد که چرا دارم دستم را مرطوب می کنم خیلی ناراحت شدم.درست رفتاری که یک نادان ممکن است با کسی که طاعون دارد،بکند را داشت!

نمی دانم چرا این قدر ناراحت شدم،وقتی به مسئول آنجا گله کردم و او هم طبیعتا طرف من را نگرفت چون سیستم مدیریتی ما باور دارد که همیشه حق با خودش است و نه مشتری،از باشگاه آمدم بیرون.

کمی ذهنم را مرور کردم و فهمیدم ناراحتیم بیش از هر چیزی به خاطر فشاری بود که این روزها تحمل کرده بودم.ترسی که دیگران مدام در شبکه های اجتماعی و رسانه ها می سازند و ترسی که واقعا وجود دارد،این دو با هم کمر عاطفه من را شکسته بود و کاری کرده بود از رفتار یک نیروی خدمه ای که احتمالا نباید از او انتظار رفتاری درخور داشته باشم،مرا متاثر کند.

فکر یک دشمن پنهانی که هر جایی ممکن است باشد و تو هیچ وقت آن را نمیتوانی ببینی فکر خطرناکی است.

بااینکه معتقدم تا ذهن نپذیرد و تا سیستم دفاعی بدن به خاطر ترس ضعیف نشود هیچ دردی در تن ما نمی تواند جا خوش کند،اما فقط این روزهاست که زود به زود چشمهایم می خارد و نیاز دارد با دست آن را فشار بدهم و یادم می آید نباید این کار را بکنم و فقط این روزهاست که لبم می خارد و منی که در حالت عادی هم بیرون از خانه به صورتم دست نمی زنم وسوسه می شوم لبم را بخارانم و فقط این روزهاست که مدام دستهایم را می شویم و نمی دانم حالا که دستهایم تمیز است موقع خوردن چای،کشمش را با چه چیزی بردارم چون ممکن است وقتی دارم درظرفش را باز می کنم آلوده شده باشد و فقط این روزهاست که فکر می کنم قاشق چنگالم را وقتی می گذارم داخل ظرفش نکند آن ظرف آلوده شده باشد.

فقط این روزهاست که با خودم فکر می کنم اگر می گویند مهر شخصی استفاده کنیم چون ممکن است از راه عرق پیشانی مبتلا بشویم پس از راه هر رطوبت دیگری هم می شود مبتلا شد.

و این فکرها در کنار آمار همه جوره راست و دروغ ذهن را از کار می اندازد.

وقتی ذهن از کار بیفتد هر چیزی در آن نفوذ می کند و تو اینگونه خلع سلاح می شوی

دشمن ندیدنی از صدام و داعش بدتر است.از ترامپ بدتر است از سازنده های بمبهای اتمی اما همیشه برای ما راهی وجود دارد.

برای ما که هر روز با داستانی تازه مقاوم تر می شویم همیشه راهی وجود دارد.

این راه ،راه تزکیه فکر و ذهن از آلودگیهاست،از افکار منفی.

این راه راه ارتباط با خداوندی است که قدرتش از هر کسی و هر چیزی بیشتر است.

این راه راهی است که در آن باید کار درست را انجام داد و توکل کرد.چون تنها کسی که می تواند با اطمینان با دشمن ندیدنی ما بجنگد،کسی است که خودش هم نادیدنی است!

این تاج نامرئی که نمی خواهیم!
این تاج نامرئی که نمی خواهیم!


نویسندگیتولید محتواکرونامحتوا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید