لقمان حاجی زاده
لقمان حاجی زاده
خواندن ۱۴ دقیقه·۶ ماه پیش

تحلیل پول پاک

تمامی ارزهایی که تشکیل میدهیم یا ارز آزاد هستند یا ارز پاک یا ارز باقی...

چند نوع ارز داریم. ارز خارجشونده از سیستم، ارز درون سیستمی، ارز نابود شده محترم، ارز نابود شده باخته.

ارز هدیه ارز آزاد داخل سیستم است و به سادگی قابلیت خارج شدن دارد و به سادگی در سیستم حرکت میکند. تا جایی که حتی میتواند نابود هم بشود و چنین نابود شدنی همیشه محترم است.

ارز پاک ارز ظابطه مند داخل سیستم است و طبق ولایت عقیل به ارز هدیه تبدیل میشود و طبق ولایت عقلی به ارز صادق تبدیل میشود یا اینکه نابود میشود و مورد احترام قرار میگیرد. یا اینکه نابود میشود و باخته تلقی میشود.

در سیستم ما هیچ ارزی از بین نمیرود. بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود. وقتی ارزی ارز باقی میشود تنها ارز هدیه میتواند آن را منتقل کند.

ارز نابود شده همان ارز اش است و داخل سیستم باقی میماند و هرگز کمتر نمیشود بلکه یا باخته میشود یا محترم.

مثلا در سیستم یک هک رخ میدهد و یک میلیارد ارز هدیه تولید میشود که باید از بین برود.

به هر ترتیب معقول یک میلیارد ارز هدیه را حذف میکنیم و این ارز تبدیل به ارز نابود شده باخته میشود. اگر کسی که این هک را انجام داده باشد بشناسیم به حساب او منتقل میکنیم. اگر نشناسیم برای او اسم میگذاریم و میگوییم مجرم اول است و ارز نابود شده باخته را به حساب او میریزیم. در نهایت کسی که ارز نابود شده باخته اش زیاد باشد کارش در سیستم ما گره میخورد. مثلا بعضی پروژه داران به کسانی که ارز نابود شده باخته دارند کار نمیدهند.

کسی که ارز نابود شده باخته دارد، به اندازه این ارز احترام سیستمی کمتری دارد.

هک، استفاده عمدی از باگ، استفاده سهوی از باگ بدلیل مسامحه، استفاده سهوی از باگ بدلیل موجه...

پنج نابودگر ارز نابود شده باخته داریم، ولایت فقهی، ولایت فقیه، ولایت عقلی، ولایت عقیل، ولایت معصوم.

نابود کردن ارز نابود شده باخته همان بخشش سیستمی است. اگر به صورت فقهی ثابت شد باید ببخشیم میبخشیم. به شرط اینکه فقیه نیز ببخشد. اگر فقیه نبخشید باری بر دوش فقه است. اگر فقیه بخشید باید ببخشیم مگر اینکه عقلی ثابت شد نبخشیم. اگر عقلی ثابت شد ببخشیم میبخشیم مگر اینکه عقیل نبخشد. اگر عقیل هم بخشید میبخشیم مگر اینکه معصوم نبخشد. اگر معصوم بخشید مطلقا میبخشیم. البته مراتب را باید رعایت کرد، وقتی مراتب بالا ورود نمیکنند مراتب پائین تر تصمیم گیر هستند. از نظر اینجانب فقه مرتبه کمتری در بخشش نسبت به عقل دارد.

چون عقل ظاهر نیست روی به انسانیت می آوریم و میگوییم هرانسان سالم و عقل آزموده ای منافع خودش را تشخیص میدهد پس به اندازه میزان مشخصی از احتمال بدترین حادثه که مردم به خودشان وارد میکنند برای زندگی روزمره برای او حساب تشخیص میدهیم. بنده به عنوان یک عقیل میتوانم این قضیه را حساب کنم که دیه حقیقی بر اساس سنت انسانیت چقدر است ولی به دلیل اینکه هنوز این حساب را انجام نداده ام نظر فقه را میپذیرم. فقه میگوید دیه انسان در این تاریخ بیست و دو میلیارد تومان است. من هم توانایی بخشش هر انسان را با استفاده از قانون بیست هشتاد بین چهار پنج میلیارد تشخیص میدهم. مگر اینکه استدلال خوبی پدید بیاید.

از آنجایی که زن بقاطلبی بالاتری در انسانیت دارد و کمتر خودش را به احتمال هلاکت می اندازد طبق حکم عقلی ای که ثابت کرده ام دیه کمتری نسبت به مرد دارد. چون ما نمیپذیریم زن خودش را به هلاکت بیاندازد پس از واقعیت مرگ او کمتر استقبال میکنیم پس مبلغ کمتری برای بیمه مرگ او میپردازیم. پس میزانی که زن در سیستم پول پاک بتواند ببخشد کمتر است. چون ما نمیپذیریم زنی اشتباه کند پس از واقعیت بخشش اشتباه او هم کمتر استقبال میکنیم پس مبلغ کمتری به او اختصاص میدهیم. البته اگر تشخیص دهیم زنی عقیل است ماجرا کاملا فرق میکند. ولایت زن عقیل با ولایت مرد عقیل برابر است زیرا در این وهله عقل در مرتبه ظاهر است.

کسی که در حال عقیل است حداقل این دو نشانه را در حالش دارد، ادب عملیاتی و ادب اجتماعی. ادب عملیاتی بزرگترین نمودش توانایی اهم فی الاهم کردن است، زیرا عملیات دو ساختار دارد، عملیات تحت الگوی ساختار سازی و عملیات تحت الگوی فنابقا... ساختارسازی فقه است و الگوی فنابقا قابل تفقه نیست. کسی که بهتر میتواند اهم فی الاهم کند مسلما در شرایط اضطراری در الگوی فنابقا برنده تر است. ادب اجتماعی هم متشکل از تعامل برتر رسانه است. هدف تعامل برتر رسانه رسیدن به رضوان الهی است و چون رضوان الهی ظاهر نیست رضوان آزادمرد را معیار قرار میدهیم. آزادمرد چه زن یا مرد، فردی است که طبق مشاهده گری عملیات کند. ما انسانها چه بخواهیم چه نخواهیم مشاهده گر هستیم. مردم به دو دسته شهر و مافیا تقسیم میشوند. شهری ها آزادمرد هستند و مافیا پلیدی هایی قایم میکنند و براساس آن عمل میکنند. یکی از مهمترین پلیدی ها اختلاط و تزریق باطل به حق است.

چهار نوع آزادمرد داریم که عقیل باید هفته ای یکبار به یک نفر از هرکدام پاسخگو باشد. معصوم، آزادمرد سرباز ولایت فقهی، آزادمرد سرباز ولایت فقیه و آزادمرد سرباز ولایت عقلی... سرباز ولایت فقیه عقیل را کنترل میکند که در زمینه اهم فی الاهم کردن اشتباه نکند. سرباز ولایت عقلی عقیل را کنترل میکند که در زمینه عملکرد تعامل برتر رسانه اشتباه نکند. عقیلی که به این دو مرجع پاسخگو نیست، دو نوع عقیل است، سهوی (خودش نمیخواد) و عمدی (خودخواسته) ... اگر ولایت فقیه آزادمرد سرباز ولایت فقیه ندارد ولایت فقیه تنها است و اگر ولایت فقیه تنها باشد ولایت عقیل هم میتواند تنها باشد. اگر مردم که صاحبان عقل هستند آزادمرد سرباز ولایت عقلی ندارند، تنها هستند. اگر مردم تنها بمانند ولایت عقیل هم میتواند تنها باشد.

آزادمرد سرباز یعنی چه؟ خلاصتا کسی که مافیا نیست و در خدمت یک قشر فعالیت بکند.

آزادمرد سرباز ولایت عقلی کیست؟ خلاصتا کسی که مافیا نیست و حرفش شنیدار دارد و متعهد است در خدمت شنیداران باشد. یا اینکه اثرش بیننده دارد و متعهد است در خدمت بینندگان باشد.

آزادمرد سرباز ولایت فقیه کیست؟ خلاصتا کسی که مافیا نیست و در خدمت ولایت فقیه است. مثل قاسم سلیمانی و احتمالا شهدایی که جسد سالم بمانند.

آزادمرد سرباز ولایت فقهی کیست؟ خلاصتا کسی که مافیا نیست و در خدمت ولایت فقهی است. این قشر هنوز در جهان تشکیل نشده است و به نظرم صرفا کسانی هستند که ولایت یک عقیل را قبول دارند. چرا؟ زیرا ولایت فقهی پیچیده ی فعالی متشکل از آنچه ولی فقیه میگوید و آنچه معصوم میگوید است. از آنجایی که معصوم برای همه ظهور ندارد کسی که ظهور معصوم است باید معیار قرار داده شود و از آنجایی که گزینه ای جز عقیل وجود ندارد چنین قضیه ای صادر میشود.

آزادمرد سرباز ولایت عقیل کیست؟ خلاصتا کسی که مافیا نیست و در خدمت ولایت عقیل است. این افراد هنوز در جهان نیستند و کسانی هستند که شبکه ولایت الله را (با پاسخگو بودن مقابل چهارگانه مابقی شبکه آزادمردان) در جامعه زنده نگه دارند. من تلاش دارم به عنوان چنین فردی فعالیت کنم.

معصوم کیست؟ امام دوازدهم شیعیان. محمدیم (وجود، حقیقت یا نبوت)، علیم (صفر، پاکی، توحید)، فاطمیم (اسراری مثل معاد)، حسنیم(منطق یا عدل) ، حسینیم (الگوریتم یا امامت).

عقیل چگونه ظهور معصوم میشود؟ کسی که رفتارش مطابق با معصومیم باشد به همان اندازه ظهور معصوم است. اگر کسی رفتارش مطابق با آنچه خود نبوت است باشد ظهور محمد است. سیزده معصوم ظهور محمد هستند. هر کسی که عقلش درست کار میکند ظهور محمد است اگر عقلش کار نکرد ظهور محمد نیست. کسی که دقت در معقولات دارد، یعنی از هرچه ضد عقل است جلوگیری میکند ظهور علی است. اگر دقت نکرد ظهور علی نیست... ظهور محمد کم نیست ولی ظهور علی کم است. اهل ولایت فقهی باید تلاش کنند ببینند چه کسی ظهور بیشتری از علی است و او را به عنوان عقیل بپذیرند.

آیا عقیل یک نفر است یا یک شبکه است؟ به نظرم ولایت عقیل همان سیصد و سیزده نفر هستند. اینان شبکه سازان ولایت هستند.

چرا ولایت فقیه کافی نیست؟ چون فقیه نمیتواند در هر مسئله ای ورود کند در حالی که اسلام در هر مسئله ای ورود میکند پس ولایت فقیه ناتوان است و کمک میخواهد. ولایت عقیل در همه مسائل ورود میکند.

فلسفه ولایت عقیل از کجا ناشی میشود؟ آیا مطلقا مورد نیاز است یا مقطعی؟ مطلقا لازم است... به این مشاهده گری دقت کنید...

سه نوع نیرو داریم، نیروی قوی پر نفوذ ، نیروی ضعیف پر نفوذ، نیروی قوی کم نفوذ... در جهان هستی نیروی قوی کم نفوذ نیروی الکتریکی در مواد است و خود ماده را میسازد. نیروی قوی پرنفوذ در حجاب است و رندرینگ هستی را پدید می آورد اگر این نیرو دوتا بشود هستی ساقط است. فرض کنید دو هسته در جهان رندرینگ را ترتیب بدهند مسلما جهان گرفتار باگ میشود زیرا یک رندرینگ یک پدید آوردنگی بسازد و رندرینگ دیگر پدید آورندگی دیگر همه چیز گرفتار چندگانگی میشوند و این چندگانگی پدیده تشدید یا تسقیط ساز است که داستان طولانی ای دارد و در قرآن به صورت خلاصه گفته شده که اگر رندرینگ جهان از دو هسته باشد جهان گرفتار فساد میشود. نیروی قوی پرنفوذ همان پروردگار است زیرا هیچ موجودی نیست که قوی بودنش قوی بودن باشد الا بالله و پر نفوذ بودنش پرنفوذ بودن باشد الا بالله... یعنی چه؟ یعنی قوی بودن موجودات نسبی است، نفوذ موجودات به جز خداوند نیز نسبی است و قدرت مطلق و نفوذ مطلق فقط از آن خداست...

فهمیدیم نیروی قوی پرنفوذ الله است. چه لزومی دارد نیروهای دیگری جز خدا داشته باشیم؟ علت اینست که میخواهیم رندرینگ صورت بگیرد، اول باید چیزی باشد که روی آن رندرینگ انجام دهیم... نیروی پرنفوذ پرقدرت هم تک هسته ای است و دوتا نمیشود پس راه حل اینست که قدرت و نفوذ از الله فاصله بگیرند. یکجا قدرت زیاد باشد نفوذ کم باشد، یکجا نفوذ زیاد باشد قدرت کم باشد. اینطور اولا هسته دوم در طول هسته اول قرار میگیرد (فنای فی الله) ثانیا هسته دوم نزد خدا باقی میماند (بقای بالله)... بگذریم نیروی پرقدرت کم نفوذ نیروی مشاهده شونده است و باعث میشود پدیده فنای فی الله داشته باشیم. وقتی یک موجود به فنای فی الله میرسد معنا میابد. نیروی کم قدرت پر نفوذ هم نیروی دقت پذیر است و باعث میشود پدیده بقای بالله داشته باشیم. وقتی یک موجود بتواند نفوذ کند هستی اش باقی میماند.

ولایت فقیه نیروی پر قدرت و کم نفوذ است. کمک میکند آنچه خدا میخواهد در کشور معنا پیدا کند. ولایت عقیل نیروی کم قدرت و پرنفوذ است. کمک میکند آنچه خدا میخواهد در کشور باقی بماند. هر چه محیط اداره بزرگتر بشود اهمیت ولایت فقیه رنگ میبازد و اهمیت ولایت عقیل زیاد میشود. هر چه محیط اداره کوچکتر شود اهمیت ولایت فقیه زیاد میشود و اهمیت ولایت عقیل کم میشود. یعنی در مسائل صفر و زدی که تصمیمات کوچک است، ولایت فقیه پررنگ است، مثل اینکه آیا ایران به فلسطین تسلیحات و غذا بدهد یا خیر... در مسائل جزئی که تصمیمات نیازمند ساختار بزرگ است ولایت فقیه توانایی مداخله ندارد زیرا قدرت زیاد اگر نفوذ زیاد داشته باشد رندرینگ جامعه دچار تشدید یا تسقیط میشود و این عمل فساد زاست... در عوض شبکه ولایت عقیل توانایی فعالیت دارد. چرا؟ ساده است زیرا نفوذ زیاد عقیل باعث ایجاد اثر کاری بالا در جامعه میشود و در رندرینگ نیروی قوی پرنفوذ نیز دخالت نمیکند و فسادی صورت نمیگیرد.

یکی از دلایلی که میگویند اقتصاد دستوری بد است، اینست که رندرینگ متعادل اقتصاد در جامعه را مختل میکند. وقتی کسی با قدرت زیاد دستور بدهد فلان چیز آنطور شود، حتی اگر دستور صحیح باشد حیات اقتصادی خودش را میبازد. اما فرض کنیم یک فردی با قدرت محدود حرف صحیحی بزند، جامعه به صورت خودکار شروع میکند به تغییر رویه و بدون اینکه حیات اقتصادی دچار شوک بشود تعالی اقتصادی را شاهد خواهیم بود. مثلا روحانی که به نظرم صددرصد باید به خاطر این کارش محاکمه شود در یک دستور پرقدرت شوک سختی به اقتصاد وارد کرد و قیمت بنزین را افزایش داد. این حرکت حیات اقتصادی در کشور را دچار شوک کرد و مردم دست به شورش زدند. در حالی که ما افزایش قیمت بنزین غیر شوک گونه هم در کشور داشته ایم و حیات اقتصادی آنقدرها لطمه ندید... پس اقتصاد دستوری صرفا به دلیل دستوری بودن بد نیست، بلکه تصمیمات حیاتی باید اتخاذ شوند. گاه باید تصمیم حیاتی با قدرت گرفته شود و گاه باید با نفوذ بالا پس تنظیم میزان قدرت تصمیم و نفوذ حیاتی است...

آیا نمیشود ولایت فقیه همان ولایت عقلی بشود؟ خیر چون ولی فقیه اساسا با قدرت بالا تعریف شده است. باید موجودی که قدرت پائین دارد این وظیفه را به عهده بگیرد.

تعریف ولایت عقیل باید از کجا صورت بگیرد؟ از پائین و آرام آرام، باید حیات علوم اجتماعی آرام آرام با این پدیده خو بگیرد. زیرا مهمترین اصل پردازش پنجگانه پردازش سری است و پردازش سری با آزمون و خطا و مجاورت طولانی شکل میگیرد. اگر ولایت فقیه بخواهد این تعریف را به مردم تزریق کند جامعه دچار شوک میشود چون مبحث سنگینی است.

پس مشخص شد هر کسی میتواند مقدار مشخصی ارز نابود شونده باخته را ببخشد. در سیستم ما تنها دست دو نفر کاملا باز است که ببخشند، عقیل و معصوم. بقیه میزان اعتبار محدود دارند.

اگر کسی دلش نخواست ارز نابود شونده باخته را با بخشش پاک کند. میتواند با پرداخت جریمه متناسب با آن ارز نابود شونده باخته را تبدیل به ارز نابود شونده محترم کند.

روزگاری خواهد آمد که میتوانیم پولی با ارزش بینهایت بسازیم. اگر روزی بیاید که پول با ارزشی با لیبل برای نیازمندان روی محل رفت و آمد بیافتد و کسی آن را بر ندارد، میتوانیم ادعا کنیم میزان بخشش میتواند بینهایت شود پس تمام ارز نابود شونده باخته در این حالت قابل تبدیل به ارز نابود شونده محترم است. اثباتش ساده است...

ارز نابود شده محترم قابل خرید و فروش است و روزگاری خواهد آمد که میزان تعدادی این ارز بینهایت خواهد شد. در حالی که هنوز ارزش خواهد داشت...

در اصل نقش و فلسفه ای که در ارز نابود شده محترم قرار داده ام اینست که باعث ایجاد مرام و خوش اخلاقی در جامعه شود.

ارز هدیه یک ارز آزاد شرعا و قانونا پاک است.

ارز جهادمتر یک ارز درون سیستمی کاملا پاک است.

ارز صادق یک ارز درون سیستمی کاملا پاک است که میتواند بخواهد به خروج از سیستم برود و تبدیل به ارز هدیه بشود. هر کسی که یک واحد از این ارز را دارد یک شانس به همان اندازه در قرعه کشی خواهد داشت. این ارز با قرعه کشی از سیستم خارج میشود و قابل تبدیل به ارز هادی نیست... قابل تبدیل به ارز اش (نابود شونده محترم) هست...

ارز هادی یک ارز درون سیستمی کاملا پاک است که میتواند بخواهد به خروج از سیستم برود و تبدیل به ارز هدیه بشود. هرکسی که یک واحد از این ارز را دارد در صف خروج از سیستم قرار میگیرد. این ارز قابل تبدیل به صادق و اش است ولی دیگر به دست نمی آید.

مثلا یک میلیون ارز هدیه داریم و ده میلیون ارز صادق، یک میلیون بار قرعه کشی کامپیوتری میکنیم و به صورت تصادفی شاید به همه صاحبان حساب پول برسد و شاید به عده کمی نرسد. شاید شدت نیاز را هم به عنوان وزن هر قرعه کشی شونده قرار دادیم و پول را بر اساس شدت نیاز تقسیم کردیم. مثلا هشت ریشتر نیاز، صد هزار شانس به ازای هر واحد پول، هفت ریشتر نیاز ده هزار، شش ریشتر نیاز هزار، پنج ریشتر صد، چهار ریشتر ده و سه ریشتر یک. ریشتر های بعدی هم در قرعه کشی نمی آیند و وقتی همه ریشتر بالاها از نیاز خارج شدند به اینها پول میرسد.

فعلا تصمیم دارم هشتاد درصد ارز هدیه برآمده از درآمدها تخصیص به ارز صادق باشد و بیست درصد ارز هدیه برآمده از درآمدها تخصیص به ارز هادی یابد. شاید رای گیری هم کردیم که چطور ارز از سیستم خارج شود چون هدف اینست که بخش زیادتری از جامعه جهادی راضی بشوند و فرد فرد انسان ها برایم مهم هستند. نه سرمایه بیشتر...

ارز اسم گیر هم داریم. ارز نابودشونده محترم میتواند اسم بگیرد و در روزنامه افراد منتشر شود. مثل ارز اش لقمان، مثلا فرض کنیم من به ضرردهی میرسم و برای جبران خسارت ها ارزهای اش خودم را میفروشم.

ارز هادی اسم های متفاوت میگیرد. وقتی پیشرفت کردیم صرافی اش را ایجاد میکنیم. ویژگی این ارز اینست که نمیتواند از ارزش کالای اسمی بیشتر شود و حداقل ارزش آن نیز یک درصد کالای اسمی است.

ارز هادی در حالت عمومی همان ارز جهادمتر است. قابلیت خروج سیستمی ندارد مگر اینکه ارز هادی اسم دار بشود و بعد از آن در صف خروج قرار گیرد.

ولایت فقیه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید