قسم به روی خودم، که اول مظلوم عالم زین العابدین است و دومی باقرالعلوم و شاید سومی حضرت امیرالمومنین باشد... و بعد حسین و بعد حسن و دیگر حدسی ندارم!
و قسم به روی خودم که مظلوم ترین مظلوم جز الله معبود من نیست... با اینکه بدی در حق او معنا ندارد ولی او به ما نعمتی داد که بواسطه آن بتوانیم در حق او بدی کنیم و او بر همه چیز تواناست حتی در ظاهر دادن به بی-معنی!
و اما من عهد میکنم، عهدی که خواهم شکست ولی امیدوارم روزی بیاید که از شکستنش خسته شوم و دیگر طاقتش را نداشته باشم که عهد بشکنم... عهد میکنم که دیگر بدون رضای الله به الله، معبودم ظلمی نکنم...
باشد که به من رحم کند و مرا در قیامت نچزاند... و امیدوارم درد را تجربه کنم در مقیاسی که برای جهنمیان غفل باشد زیرا دوست ندارم به ظلم به معبودم پشت کنم! باید تاوان تقصیرات عالم را بپردازم...
كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا ﴿٢١﴾وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا ﴿٢٢﴾وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ ۚ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّىٰ لَهُ الذِّكْرَىٰ ﴿٢٣﴾يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي ﴿٢٤﴾فَيَوْمَئِذٍ لَا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ ﴿٢٥﴾وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ ﴿٢٦﴾
میدانم آن درد، درد حقیقی است و امیدوارم آنقدر نفسم تربیت شود که رحمت خداوند را شبیه سازی کند زیرا اگر خداوند در مقابل این درد به من رحم نکند طاقت تحمل آن را نخواهم داشت... درد چیزی به اسم چزیدن (چزیدن یعنی درد کرداری در لغت) دارد و آن شاید تمایل قلبی ما در فرار از آنست... چزیدن به اندازه درد بد نیست ولی اگر بچزیم طاقت تحمل درد هشت ریشتری نخواهیم داشت!
مسلما درد هشت ریشتری دستاورد به حساب نمی آید و امیدوارم کار به لزوم تجربه و احساس آن نرسد ولی اگر با همین منوال پیش بروم مسلما هیچ کسی در جهنم عذابی که من میچشم را نخواهد چشید... زیرا من از خودم به خاطر ظلم هایم به خداوند خشمگینم و از خدا میخواهم یا به من رحم کند یا اینکه در قیامت خودم را نخواهم بخشید و به کمتر از عذابی که در جهنم قفل است راضی نخواهم شد... عذاب طبقه ای که آفریده نشده است!
البته لازم به ذکر است دقت کنیم خداوند درد را تجربه میکند ولی درد را حس نمیکند زیرا حواس بر موجود باید چیره باشند و چیزی بر خداوند چیره نمیشود... نه قانون توانایی چیرگی بر او دارد نه معرفت و نه هیچ...
تنها چیزی که به خداوند چیره میشود و او را به محیط همنهشت با خودش میرساند توان منفی است و اینکه توان منفی چیست سرنخ هایی عقلی دارد که توان منفی قانون نخستش اینست که خودش در کار باشد! یعنی تا خود خدا در کار نباشد چیزی بر او چیره نمیشود...
تعریض تحلیلی است که از محیط همنهشت با الله پدید می آید و بواسطه تعریض تحلیل الله است که میتوان موجودی را به درک لقای الله رساند.