گفتیم مستضعفین در سه مجموعه هستند... منطقی، صغیر و کبیر...
تعریف معقول مستعضعفین، شامل کسانی است که به طرزی مورد سوء رفتار نظام تشکیلاتی جهان(جامعه) قرار گرفته اند که از رشد جامعه که حاصل خوشرفتاری با این جماعت است محروم شده ایم...
هدف ما از رشد جامعه رسیدن به نهایت بازدهی پیش نظر مبنای شناخت است.
مهمترین سوال بشریت پس از در نظر گرفتن یک رویه اینست که خب که چی؟ و بهترین پاسخ به این سوال اینست که "همه چیز!"... چرا؟ ابتدا مجموعه پاسخ ها را در نظر بگیریم...
خب که چی؟
پاسخ یک: بعضی چیزها بهتر میشوند!
برای این پاسخ مسئله مهمی وجود دارد و آن اینست که آنچیز ها که بهتر نمیشوند چه؟ مسلما انسان بودن نوعی انرژی است و انرژی پوشان کل است و طبق تفصیل پوشان کل، ما رشد و بهینگی عده ای را بر اثر اینکه به سمت همه چیز نمیرویم از دست میدهیم... این یعنی اینکه اگر در پاسخ به سوال خب که چی در مورد هر پدیده قول میدهیم که بعضی چیزها بهتر میشوند شاید این وعده وعده ای پوچ و توخالی باشد و اگر هم نباشد مال همه انسان ها نیست و ارزش توجیه شده و واضح کمتری دارد...
پاسخ دو: بعضی چیزها بدتر میشوند! (لازم به بحث نیست)
پاسخ سه: همه چیز بهتر میشود!
مسلما ما نمیخواهیم اوضاع طغیان در جامعه بهتر بشود... نمیخواهیم مرگ و درد و بلا در جامعه بهتر بشود بلکه میخواهیم اوضاع برای خوب شدن بهتر بشود و برای بد شدن بدتر بشود... نه تنها این بلکه دوست داریم کسانی که میخواهند اوضاعشان بدتر بشود سوراخی داشته باشند که در آن وضعشان بدتر و بدتر بشود و این سوراخ به هیچ وجه به مدینه فاضله جهان نشتی نداشته باشد. زیرا این افراد هم انسان هستند و حرمت تصمیم و انتخاب ایجاب میکند این اتفاق را اجازه رخداد بدهیم. هرچند باید با تبلیغ این سبک زندگی به سبک نرم افزاری و حتی سخت افزاری مبارزه کنیم زیرا نشت این سم به داخل جامعه اثرات هنگفت ضرر آمیزی به همه میزند... پس موجودی که میخواهد اوضاعش بدتر بشود باید تحت شدیدترین بایکوت قرار گیرد تا جایی که فقط بتواند خودش را بدتر و بدتر کند و دیگر به کس دیگری لطمه نزند مگر اینکه در سیستمی منزوی قرار گیرد...
پس حتی همه چیز بهتر میشود پاسخ خوبی نیست، زیرا پاسخ چیزی که بشریت میخواهد نیست... آرمان لیبرالیسم اینست که همه چیز را بهتر کند و با هزار دوز و کلک در جهان در یک محیط محدود مثل آمریکا و بعضی کشور های اروپایی توانسته همه چیز را برای همه بهتر کند و توانسته تجاوز و قتل و ریاکاری و دروغ و رذالت را خیلی بهتر کند. توانسته انسان را در همه زمینه ها به شدت به اهدافش نزدیک کند و در این سبک زندگی رذالت ظاهرا مساوی با شرافت رشد میکند. با اینهمه جدیدا با رذالت ان آرتی اس و توهین به مذهب پاسخ دهنده به نیاز اصلی بشریت فاز گمراه شونده تری گرفته است و به مرور خواهیم دید که بازی لیبرالیسم وارد فاز تاریکش خواهد شد و دیگر به جای بهتر کردن همه چیز دنبال بهتر کردن رذالت ها و تشدید رذالت ها راه خواهد افتاد...
پاسخ چهار همه چیز بدتر میشود! (لازم به بحث نیست)
پاسخ پنج هیچ فرقی نمیکند! (باز هم لازم به بحث نیست...)
پس بهترین پاسخ خب که چی چه پاسخی است؟ مطمئنا همه چیز بهترین پاسخ است... اما همه چیز یعنی چه؟
همه چیز در نه ریشتر طبقه بندی قابل تفسیر هستند. ریشتر نهم اصل همه چیز است و آن چیزی است که شبیه چیز دیگری نیست و در ادیان الهی به عنوان تک ساختار، صفرم، بینهایت مطلق، پدیده صمد و بینیاز، مبنای شناخت، معبودی که تجربه کننده خود پدیده ها به یگانگی شان است (تعریف حکمتی)، معبودی که تجربه کننده خودش است (تعریف مجهول یا توحیدی)، معبودی که تجربه کننده یگانگی اش است (تعریف معقول یا حقیقی)، معبودی که بینیاز است (تعریف معیار) و بیشمار تعریف دیگر برای این ریشتر نهم وجود دارد که هیچکدام ما را در معرفت به حق معرفت او نخواهند رساند گرچه هر کدام روشنگر یک دنیا وجود و تجربه گری از عالم اطراف ما هستند...
اگر بتوانیم در پاسخ به خب که چی، ریشتر نهم را مراعات کنیم طبق قاعده چون که صد آید نود هم پیش ماست همه چیز را مراعات کرده ایم... وقتی که همه چیز را رعایت کنیم اوضاع در نهایت برای یک انسان بهتر است از اینکه بخواهیم با یک پیشداوری ناقص به بشریت گندی بزنیم که قابل جمع شدن نیست... لیبرالیسم نمیتواند مبنای شناخت در ایدئولوژی باشد زیرا به وضوح دست شیطان را برای خرابکاری باز گذاشته است... هیچ ایسمی جز اللهیسم نمیتواند پاسخ بشریت در هدفگذاری کلان باشد!
معیار شناخت کل (همه چیز) چیست؟
معیار شناخت هرچیزی الله (صفرم) است زیرا هیچ مبنای شناختی دیگری وجود ندارد!
مهمترین نقشه جامعه شناساندن کل به بشریت، علم اسما است و آن علم به کل است...
_________________________________
مهمترین میزان در تایین حکومت میان انسان ها سه قانون منفی است که کل را لحاظ کند. در تنظیم این قوانین باید دقت کنیم که مطمئنا چه سیستمی قادر به تسلط به کلی ترین کلیات تا جزئی ترین جزئیات است. پروتکل انسانیت در مسیر این مهم است ولی تنظیم قوانین منفی پدیده به غایت بزرگ و مهمی است... مهمترین وظیفه قانون منفی نگرش ثابت و مطمئن و انقلابی داشتن است زیرا وظیفه قانون منفی از اساس اینست که مانع تنظیم قوانین غیرقانونی بشود...
خدایا تا اینجا توانستم از پس موضوع بربیایم؟
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ
در زمینه جداسازی خودمان از افراد شقی کوتاهی کرده ام؟
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ
مسلما مردم به دلیل کم عقلی و دنیا پسندی و مشهودا کافر بودن به خداست که گمراه هستند همچنین عدم اعتماد به پیامبران الهی... البته اخلاق مداری و مرام مهمتر از در نظر گرفتن خداوند در نقشه کلی ترین کلیات تا جزئی ترین جزئیات است زیرا اگر به مرامی که خداوند که تنها اهل ریشتر نهم است از ما میخواهد گرایش نکنیم نظریات انقلابی صحیحی نخواهیم نوشت در نتیجه قانون منفی رشدش متوقف میشود و تاثیرگذاری اش را از دست میدهد...
پروردگارا قصد من اینست که مردم وارد واکنش پذیری بیشتر با ریشتر هشتم که تحلیل تنفس توست بشوند و مهمترین کسی که چنین مهمی را در حال حاضر دارد مهدی موعود و صاحب الزمان است... زیرا در نهایت ما گرفتاری هایی در این مسیر پیدا خواهیم کرد که جز دست شفا بخش او قادر به نجات ما نخواهند بود... خوب است الان از شما در این مورد پیام بگیرم؟
وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
مسلما هیچ تجمع لشکری نمیتواند از تصاحب خداوند فرار کند...
پروردگارا پیامت چیست؟
وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا
برقراری عدالت در میان سرمایه گذاران در زمینه انسانیت که به مثابه همین پروژه ای که من گفتم هست از استطاعت ما انسان ها خارج است... این یعنی بله ما به مهدی موعود احتیاج داریم زیرا چیزی در حد تنفس خداوند لازم است که خلا اساسی ما را پر کند!
مسلما رعایت همه چیز پاسخی است که دنبال آن هستیم و من به خودی خود نمیتوانستم اثبات کنم که آیا این مهم شدنی است یا خیر... در نتیجه خداوند به کمکم آمد و این قضیه تا حدی بهتر جا افتاد!
خداوند هم قبول دارد که بله بدون مهدی موعود از استطاعت ما خارج است که عدالت را اجرا کنیم...
_____________________________________
مهدی موعود بیشترین پتانسیل در زمینه هدایت ما انسان ها را دارد و اوست که بواسطه امداد غیبی و آشکار خواهد توانست ما را به توفیق عدالت برساند... اما مهدی موعود به سبب اینکه پتانسیل او بیشترین بدرفتاری از سمت مردم دارد مستحق ترین مستضعف به ایجاد تشکیلات خوش رفتاری در مقابل اوست...
پس ابتدایی ترین هدف دولت مستضعفین اینست که سوءرفتار مردم جهان با این فرد را از بین ببرد تا مهمترین رشد در میان انسان ها به تفصیلی که در این بحث گفتیم اجرا شود...
برای رسیدن به این هدف ابتدائا باید بدنه دولت مستضعفین در سمت تشکل دادن به مسئله ای ابتدائی تر از هدف مهدی صورت بگیرد و آن ایجاد بستر امانت است و مهمترین بستر امانت اینست که از امانت نعمت مهدوی غافل نباشیم...
گام ابتدایی بنده اینست که ابتدای مسیر علما و حاکمان مردم جهان را اصلاح کنم زیرا اگر این افراد اصلاح شوند بشریت اصلاح میشود...
در راستای این گام ابتدایی باید صدایم رسا بشود ولی ابتدایی تر از آن این مهم است که پیام جامع و رسا و آماده ارائه به مخاطب داشته باشم... جمعیت مغز باید تلاش کند با پیدا کردن نخبگان مناسب با آنان همفکری کند و اپلیکیشن های قدرتمندی در زمینه ایجاد امانت در همه امور بسازند و مهمترین اپلیکیشن ها اپلیکیشن های سیاسی عقیدتی هستند. اگر سیاست از حاکمان فاسد پاک بشود به امانت میرسیم و اگر عقیده علما از عقاید فاسد پاک بشود به امانت میرسیم...
مهمترین گام ثانوی بنده اینست که مردم را به کسی که در رویا به عنوان کلانتر (کسی که نگاه به او کلان تر از نگاه به من است) شناختم را به مردم معرفی کنم و این فرد شاید در ابتدا فرد خاصی نباشد و مجموعه کاندیدهای سید حسنی بودن باشند... میدانیم قیام سیدحسنی نزدیک ترین قیام به جنبش ادای امانت در قبال نعمت مهدویت خواهد بود. حدس میزنم اگر در این راستا مراجع را متقاعد به حکم جهاد در زمینه پیدا کردن چنین فردی بکنم خواهیم توانست معذوریت این فرد را کاهش دهیم البته باید دقت داشته باشیم مهمترین معذوریت این فرد اینست که نمیتواند ادعا کند سید حسنی است و باید نوعی جنبش "منم اسپارتاکوس" شکل بگیرد... یعنی همه ما به سبک گربه شرودینگری به خودمان شک کنیم آیا سید حسنی هستیم یا خیر و بیاییم به میدان و وارد فاز عملیاتی بشویم تا سید حسنی در میان این جماعت "منم اسپارتاکوس" به هدف آسانی تبدیل نشود! در نتیجه دشمن نمیتواند او را هدف قرار بدهد... البته باید از طرف دیگر دقت کنیم یک عده ممکن است گربه شرودینگر را رعایت نکنند و آنقدر جدی بگویند "منم اسپارتاکوس" تا توجه به سید حسنی مغفول بماند و در نتیجه مردم را گمراه کنند... پس هدف اینست که همه در هاله ای از ابهام بگویند شاید سید حسنی هستند با اینکه خودشان معترف هستند نیستند و در این میان نوعی نظام و تشکیلات سربازی جدید تشکیل دهیم و به مرور با مطالعه رفتار تک تک افراد به آرامی سید حسنی حقیقی شناخته بشود و بعد از اینکه از اعتبار لازم برخوردار شد دست به قیام بزند و یارگیری حقیقی کند... خداوندا در مورد این سناریو ایدئولوژیک چه پیامی داری؟
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى
خداوند موازی با حرف من حرف زد و آن فرد موعود بلاخره دیر یا زود در میان جامعه معرفی میشود و من تنها دارم حضور او را کاتالیز میکنم... مسلما من از افرادی هستم که قبل از اینکه سید حسنی از من بخواهد افراد را به او ملحق کنم برای ملحق کردن مردم به او تلاش میکنم! البته من فعلا نمیتوانم قضیه "منم اسپارتاکوس" را به عنوان سناریو ایدئولوژیک شروع کنم زیرا جامعه مومنین جنبه چنین نگرشی ندارند. زیرا ایمان کاملی ندارند... اما در هر صورت در این سناریو تلاش میکنم و سعی دارم از غنیمت جو ترین غنیمت جویان باشم زیرا اولین گام در محضر خداوند برجسته ترین گام است... خداوندا چه پیامی دارید؟
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
(طبق آیه قبل، هرچقدر تو را تکذیب کنند ناراحت نشو زیرا) الباقی در ترجمه کفایت میکند...
پروردگارا دیگر حرفی ندارم در نهایت پیامتان چیست؟
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا