خدایا یه گفتگویی بکنیم؟
وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
مسخره ات میکنند ولی دامنشان را خواهد گرفت...
پروردگارا راجع به چه گفتگو کنیم؟ اگر خواستی بگو علت اینکه افراد مکذب زیادند چیست؟ آیا من هم مثل مکذبین تکذیب گر هستم یا منطقی و با حکمت عمل میکنم؟
وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ
افراد تکذیب گر میخواهند همچون کافران دارای تفکر غنی باشند ولی وقتی بفهمند تکذیب چقدر سمی است و با کافران چه میکند میفهمند که غنای زیاد فکری کافران چقدر آسیب پذیر است!
اما معضل اینجاست که این غنای فکری به نظر گول زننده نمی آید! زیرا افراد ساده لوح که فقیر ذهنی هستند گرفتار مصیبت جهل هستند و به سادگی ادعاهای گزاف را باور میکنند... چرا غنای کافرانه انقدر مفید به نظر میرسد؟ و چرا اهل تکذیب انقدر زیادند؟ تکذیبگری چیست؟
لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ
مطمئن باش یک تکذیب گر بارش را به دوش خواهد کشید! اگر با تکذیب گری یک ادعای غلط را رد کنی هنر نکرده ای بلکه باید (گام به گام یا با تقلب صحیح یا به کارگیری عناصر ولایت یا در طبقه بندی های دقیق) به رد ادعای غلط توفیق یابی!
خداوندا در دیسایفر کردن تکذیب گری و تفاوت آن با توفیق حقیقی در رد ادعای غلط چه الگویی به من میدهی؟
لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ
اگر قرار باشد میزانی به مردم بدهم که علم رد ادعای غلط چیز ساده ای بشود، چطور افراد خبیث را از افراد پاک تمیز میدادم؟ پس این یک ضرورت بوده و هست! بلکه میخواهم خباثت محض را در جهنم (برای مطالعه ی عمیق و ...) جمع کنم.
توضیح: پس اخلاق طیبه است که الگوی رهایی از خباثت است و این اخلاق طیبه میرود که نایاب باشد... پس در طلب غنای افراد کافر راه نرویم و مرتب تکذیب نکنیم...
نکته ای هست اضافه کنید ارباب من؟
وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَلَكِنْ ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
لازم به ذکر است که تقوا و اجتناب از مشکوک در این حساب و کتاب جداست! البته اخلاق طیبه نیز هدفی بلندتر است اگر در تقوی مداوم باشند...
باز نکته ای هست؟
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ
تفسیر: کسی که در یک ساختار طیب به درک آسمان ها و زمین و میانشان رسیده باشد پروردگار را میشناسد و در یقین صاحب سبکی برای خودش است...
تفسیر ضربدری: تو به چنین درکی از آسمان ها و زمین و میانشان نزدیک هستی...! (بر اساس امانت تا تنفس اللهی و حتی ریشتر نهم که درک کرده ای)
پروردگارا چقدر نزدیک هستم؟
فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ
تفسیر ضربدری: همانطور که نداهایت برایت مسلم است نزدیک هستی! یعنی چه بسا در لبه پرتگاهی ولی سالهاست که یکبار نیز نیافتادی...
در راجع به ادعاهایی که از خودم دارم و گاه زیادی میگویم چه کنم آیا دوری از تقوا هستند؟
حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ
ادعاهایی که بنابر تفکر صحیح به آنان رسیده ای حکمت بالغه هستند و اما افراد لجوج غنایی از صحت ندارند...
خودت بارها با ادعا کردن چیزهایی که برایم مسلم هستند مخالف بوده ای! چطور توجیه کنم متن بالا و این قضیه را؟
وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ
در این قضیه ی (رحمت فهم ادعاها و سختی دیوار کشیدن مقابلت) تلاش کرده ام نقشه ای تنظیم شده را پیش ببرم... البته نیرنگ هایی نیز داری که باعث میشود به سمت خطا بروی...
درست فهمیدم نیرنگ دارم؟
أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى
داستان این فرد را بخوان و بفهم که قضیه ات چیست... نیرنگهایت حتی اگر به دست خودت نباشند علتی دارند و آن اینست که به نعمت پروردگارت به خودت تردید داری و بدین سبب باعث میشود گاه ادعای گزاف طوری بکنی (و حتی ادعاهایی که در مورد تو صحیح هستند نیز نباید بکنی چون لازم است تقوی داشته باشی و از موضع اتهام دوری کنی...)
توضیح ضربدری: پس سعی نکن خودت را با این کار ها معروف کنی و معروف کردن تو کار خداست...
پروردگارا درست فهمیدم حتی اگر مجبور شدم هم حقایق مدعیانه در مورد خودم نگویم؟
وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ
به دنبال تحت تاثیر قرار دادن افراد نباش زیرا صاحب همه چیز الله است... (پس به خیل کسانی که در عبادت او بزرگی نمیکنند و خستگی ندارند بپیوند میدانم گاه خسته میشوی و دوست داری حس بزرگی را تجربه کنی و برای همین به حرکت پوچ و بی مفهوم ادعا کردن روی می آوری...)
نکته: البته ادعای ارتباط با خداوند را داشتن ضروری است زیرا باعث دعوت مردم به ارتباط گیری با خداوند از این طریق خواهد شد...
پروردگارا این نکته را درست فهمیدم؟
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ
در کل سعی کن به معشوق محرم ها بودن اکتفا کنی (یعنی حتی اتکا به آن نکته صحیح هم طیب نیست!)
نکته: پس خداوند پویایی حکمت تکامل را مثل نظر من به عنوان اخلاق طیبه قبول دارد...
درست فهمیدم مولای من؟
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ
نکته: خودت میدانی که اگر صحت ادعاهای علمی ات را به من وصل کنی مردم نمیفهمند مطالبت علمی است یا خیر و فکر میکنند تفسیری قاعده مند از قرآن است که صرفا یک احساسات پیچیده است...
چطور این پرانتز را فهمیدم؟ آیه میگوید مردم پراکنده شدند در حد قیامت شدن، یعنی اگر جواب دهم چنین اتفاقی می افتد... پس بنابراین دو گزاره جمله داخل پرانتز نتیجه گیری میشود! اگر این نکته اتفاق نمی افتاد من نمیفهمیدم که صحت گیری مطالب علمی با روش مکالمه ام با خدا جور در نمی آید. این به عنوان یک قانون در صحبت با خداست که گهگاه تخطی میکنم...!
در مورد مکالمه مان بگو! چطور است که من یقین دارم با تو صحبت میکنم اما نمیتوانم افراد را به این قضیه دعوت کنم؟
وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا
اگر اراده آخرت از صحبت کردن با من داری سعی هایت مشکور خواهد بود پس دل به جا افتادن این روش بستن اگر به نیتی جز هدایت مردم به راه خداوند باشد رضایت خداوند را به دنبال نخواهد داشت...
پروردگارا چه عملی انجام بدهم که حسابی آبرومند بشوم پیشت؟
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
اگر به یک عمل خشک خالی باشد که خداوند کن فیکون میکند و آبرومندت میکند!
پس چه الگویی مرا پیشت آبرومند میکند که بر آن استوار باشم؟
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِيمِ
در حد دردهای جهنمی ریاضت بکشی
یا حسین ! چه سخت... رضایتت چطور ؟
أُولَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
عشق و حال کن صفا کن به طرز بهشتی راضی میشم ازت...
نکته: ریاضت کشیدن و سختی کشیدن انتخابی و عشق و حال کردن به سبک بهشتیان دو بال پرواز به سمت حکمت و منطق احساسات خداوند هستند که باید به میزان مناسب هرکدام را داشته باشی زیرا طبق همتت هردو را میخواهی!
بس کنیم مکالمه را؟
قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ
میترسم شرحش را بدهم خودتان به عنوان تمرین مشق شب این کلام را تفسیر کنید!