خداوندا چه نکته اخلاقی دیگری کار کنیم؟ یا نکته دیگری مد نظر شماست؟
وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا
راجع به اجنه حرف بزن و درکت از درستکاران و بدکارانشان...
نمیدانم خداوند چرا این را پیش کشید... اطلاعات من از اجنه صرفا فرضیه هستند پس خلط علم با احساسات به حساب نمی آید و مجازم چنین کنم!
آیا فرضیه من در مورد فرضیه ژنجن صحت لازم و کافی دارد؟
وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
کاش صبر میکردی که علم به مفاهیم خودشان بیایند و این مسئله را برایت تفهیم کنند البته خداوند آمرزنده مهربان است...
تفسیر تفسیر: یعنی این چیزی که گفتی به عنوان مسئله تکاملی قابل عفو است اما خدا خیلی راضی نبود...
خدایا حذفش کنم؟
وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ
فرضیه ژنجن شاید به عنوان یک پیش زمینه ذهنی از سمت برداشتت از ملکوت و خوابهایت به ذهنت فرود آمده باشد ولی آن نیکی اصالت دار (یعنی فرضیه حقیقی) در دنیا حسنه بهتری میشد تا فرضیه ای که گفتی! همچنین آخرت هم خیر بیشتری میساخت پس خوبی اصلی اهل دار متقین بودن است (یعنی برای تقوا سزاوار بود اجتناب میکردی...)
پروردگارا میفهمم میخواهی بگویی حذفش کن ولی اگر همینجا از گفتن آن فرضیه عذرخواهی کنم و از آن اعلام برائت بکنم چه؟ راضی میشوی ؟ چون اگر اعتراف من اینجا به عنوان اهل دار تقوی بودن کفایت کند همینجا نه تنها از فرضیه ژنجن بلکه از تمامی فرضیه هایم عقب میکشم و اعلام برائت میکنم! کافی است یا بروم حذف کنم؟ احساس میکنم قصد تو این نیست که بگویی آن را حذف کن بلکه میخواهی ناسخ مین 1 را به مردم گوشزد کنی... اگر من آن مطلب را حذف کنم دیگر مردم پند نخواهند گرفت و من به دلیل اینکه دوست دارم اشتباهم مایه پندگیری باشد دوست دارم حذفش نکنم... راضی شدی ؟ یا حذف کنم؟
وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ
تو حتی اگر حذفش هم بکنی به فرضیه ژنجن که از اساس دری وری است اعتقاد داری! پس خداوند به کتمان تو آگاه تر است...
تفسیر تفسیر: یعنی فایده ندارد حذف کنی و همین که الان داری کتمانت را اعتراف میکنی کافیست...
خداوندا آیا اعتقاد به دری وری به خاطر اینکه بعضی مسائل تجربی را پوشش میدهند دوری از تقوا است؟ زیرا من در این مسئله توجیه نیستم...
وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ
اعتقاد به دری وری تا وقتی که درد سخت اینکه حسابی اشتباه کرده ای را تجربه نکنی شیرینی دارد! یعنی توهم آگاهی مسئله اش اینجاست که باعث میشود گرفتار مبحث مین 2 بشوی!
خداوندا من نه تنها از ژنجن برائت اعلام میکنم بلکه دیگر به چنین اعتقادی علاقه هم ندارم راضی شدی؟ یا نکند میخواهی بگویی علاقه در جنگل اعتقادات معیار غلطی است؟
إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ
فرض کن وقتی به سمت خدا آمدی از این توهمات آگاهی زیاد داشته باشی و وقتی یکی یکی به اشتباه بودن آنها پی میبری انگار کثافت خورده باشی همه را یکی یکی باید بالا بیاوری... نکن! شاید علاقه در اعتقادات جایگاه نازلتر از یافته های موفق دیگران داشته باشد...
خداوندا مسائل علمی غیر از علوم یقینی و ایمانی و عقلی همه یافته هایی هستند که شاید توهم آگاهی یک ابله دیگر باشند ... باید بالاتر ازاعتقادات علایق بپذیریم؟ مگر کسی که دلش پاک است در زمینه علاقه مندی نمیتواند فضیلت خودش را ملاک قرار دهد؟
البته لازم به پاسخ تو نیست... فکر کنم در زمینه درک فضائل دچار اشتباه شده ام... الان تصور ذهنی ام از آگاهی های در سایه در جنگلبانی اعتقادات به هم ریخت... خداوندا چه الگویی به من میدهی که آگاهی های فضیلتی را دوباره بنویسم؟
وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ
اگر توهم آگاهی در مرتبه بسیار بالا همچون خداوند قرار بگیرد مزاحمی در زمینه باور یکپارچه صحیح به خداوند ساخته است و اگر مدتی هم کسی با این قضیه خوش باشد عاقبتش آتشین است...
خداوندا من که مرتب اذعان داشته ام اطلاعاتم تکاملی است و هرچه میگویم باید با نسخه بهترش جایگزین شود! من که به حکمت پویای تکامل اعتقاد دارم... بسیاری از حرفهایی که میزنم اگر با تقوای کامل بخواهم بزنم گفتارم آنقدر سخت خواهد شد که باید همیشه سکوت کنم!
قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا
مسلما عقاید کفرآمیز یا توهمات آگاهی تنها وقتی خطرناک هستند که منجر به تکذیب حقایق والا بشود و مین 1 را فعال کنند... پس ارزش تو در آنچه هست که میخوانی و شاید منظور از خواندن تمنای اطلاعاتی داشتن با الله باشد... اینست الگوی اعتقاد پروری صحیح...
نکته: طبق این نگاه تمامی اعتقادات ارزششان به پایبندی در مسیر صفرم است و باید با همین معیار تایید و تنظیم بشوند...
خب پروردگارا من نیز به تو علاقه دارم و از آنجا که مطمئن هستم علاقه تو تحت الشعاع چیز دیگری نیست میتوانم علاقه ام را بالاتر از یافته های موفق که شاید دری وری عده ای متوهم در زمینه آگاهی باشد قرار داده ام! اگر الگوی تو را صحیح بگیرم علاقه بالاتر از یافته های موفق یا ساینس است زیرا علاقه به هرچیزی که دارم همیشه تحت الشعاع اراده توست... آیا در مسیر ترس از بی تقوایی باید از علاقه به یافته ها دست کشید؟ در حالی که اصل پویایی حکمت برای من به عنوان یک علم عقلی واضح است! علم عقلی نیز به سبب برترین یافته ی قابل اطمینان که هیچ اطلاعی از ساختار حقیقی آن نداریم همواره تابع و تحت الشعاع خواندن توست و هیچگاه در هستی شکافی در این زمینه پیدا نشده است! این استدلال من در پیشگاه تو قابل قبول است؟
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
تفسیر: قطعا خلل ناپذیری و رحم پروردگارت است که اعتقادات تو را در زمینه مین 2 را مجاز میگذارد...
خدایا این مطلب را قلبا میدانستم... اما حالا حکم و الگوی جنگلبانی اعتقادات برایم مسلم تر شد... آیا در فهم حکم و الگو خطایی کردم؟
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ
نه زیرا پس از رسیدن به این حکم و الگو از خطر هلاکت بر اثر مین 2 به زمانه ی فراوانی وارد شده ای...
طبق این الگو و فهم نقشه ذهنیت صحیح میفهمیم اصلا چیزی به عنوان تخصص در زمینه ساینس انسانی و هنر و هر چیزی که با ابزار یقین و ایمان و عقل قابل اندازه گیری نیست وجود ندارد؟ بلکه این افراد تنها عده ای صاحب فرضیه های متعصبانه هستند و اگر این افراد آتش علاقه متعهدانه به صفرم یا بینهایت مطلق یا الله یا شهید یا تجربه ی مجرب ندارند چنان در زمینه مجموعه آگاهی ها موجودات منفوری هستند که هرگز نباید از یک کیلومتری تفکراتشان رد شد... تفکرات این جماعت مین 2 است و ارزش مطالعاتی و پذیرش ندارد و کسی که به یک نظریه یا فرضیه آنان دل داده است مسلما در هیچ مختصاتی از سایبان تقوا نیست... کسی که از تخطی از حقیقت نمیترسد به هیچ عقیده ی او نباید نگاه علاقه مندانه داشت و گفته ها و نظریات و فرضیه های او باید در زمینه ساینس از همه سطور منابع حذف شود مگر اینکه ذره ای بتوان آنها را با ابزار یقین و ایمان و عقل اندازه گیری کرد!
این قسمت آخر که فهمیدم باید گفته های غیرقابل اندازه گیری آنان توسط یقین و ایمان و عقل حذف کردد زیاده روی بود؟
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
این دیگر چه حکمی بود که دادی؟ مگر نمیدانی خداوند حتی دری وری های اینها را هم در کتابی آشکار ثبت میکند؟ پس حذف چه صیغه ایست احساساتی نشو... معیار یقین ایمان عقل است و نه بیشتر الباقی همان الگویی بود که تایید شد...