ولایت فقهی در امتداد ولایت عقیل (10)
تعریف ظلم در ولایت فقهی با تعریف عمومی آن فرق دارد. ظلم یعنی بدی کردن وقتی انجام ندادنش ساده است. ظلم بی عدالتی نیست... ظلم امانی، یعنی بدکردن در حق امانت وقتی انجام ندادنش ساده باشد. سختی یعنی از میزان ضرر متعارفی که تحملش طبیعی است فراتر باشد. پس آگاه باشیم ظلمی که من اینجا میگویم ظلم ذهن شما نیست. به همین جهت خیانت در امانت اگر برای جلوگیری از ضرر متعارف انجام شده اساسا نه جرم است نه گناه. همینجا مشخص میشود اصلا فقه در ولایت فقهی با فقه موجود در بقیه زمین تا آسمان فرق دارد. ولایت فقهی اساسا پدیده ی سخت تمکینی است و بدون تصرفات خداوند و اولیا در پوشش تداوم قطعی قابل تحقق نیست زیرا احتمالش بسیار بسیار کم است. در ضمن ولایت فقهی هرگز توجیهی برای مجازات کردن افراد بدون رضایت آنها نمیشود و اگر هم طرف مجازات شود و راضی باشد پس ولایت فقهی توجیه آن نبوده است بلکه باید با عناوین دیگر این مجازات همراه باشد، یعنی تو را مجازات میکنیم زیرا میخواهیم تربیتت کنیم اگر دوست داری مجازات را بپذیر اگر دوست نداری اخراج هستی...
حتی نگاه به لغات در ولایت فقهی، نگاه معنوی است زیرا این ولایت باید بسیار دقیق اجرایی شود و نگاه تطابق لغات بواسطه عرف و غیره غلط است... از آنجا که نگاه، نگاه معنوی است این ولایت باید توسط کسی که اهل معنا است صورت بگیرد یعنی معنا برای او با حقیقتش تطابق داشته باشد. یعنی طبق این ولایت فقهی ، حق به زندان انداختن فرد را نداریم زیرا نمیدانیم معنای به زندان افتادن در جهان این فرد، با معنای خلافی که انجام داده است تطابق دارد یا خیر... پس قضاوتی که بر اساس ولایت فقهی است یا باید مطابق با حقیقت باشد یا باید با رضایت با عنوانی غیر از ولایت فقهی صورت بگیرد.
در کل من عددی در رابطه با اظهار نظر ولایت فقهی نیستم. بلکه تنها چیزی که درک کرده ام را توضیح میدهم و شاید مطالب من غلط واقعی داشته باشند.
چرا ولایت فقهی بدون همراهی جماعت اصلا صورت نمیگیرد؟ زیرا این ولایت براساس قاعده شراکت است. اگر موجودات داخل شراکت توحیدیت عصمانی در آن حیطه را رعایت نکنند این ولایت از بین میرود زیرا در غیر اینصورت شراکت همواره با ظلم همراه است و اگر ظالمانه شود ولایت نیست پس ولایت فقهی نباید در مرتبه خودش ظلم داشته باشد. یعنی چه؟ یعنی اگر مرتبه امانت است خیانت ظلم است... اگر مرتبه عدالت است هر ظلمی کار را تمام میکند و اصلا به مراتب بالاتر فکر نکنید زیرا گنجایش این جهان بر این منوال نیست و حتما باید قیامت رخ بدهد تا مراتب بالاتر انجام شوند. اثبات عدم امکان ولایت فقهی به صورت فردی اینست، میدانیم اگر عقیل از خودش حکم بدهد شرک در حکم انجام داده است اما اگر بر اساس فردی که میزان است حکم بدهد شرک نیست زیرا میزان اساس توحید است، پس باید یک نفر جز خودش که اهل ادای مرتبه ریشتری است پیدا کند و بر او حکم براند تا از شرک دور شویم و میزان احکام نیز جنبه آن فرد است و شرط تحکم نیز بقای اوست...
پس این زمینه دیگر مثل زمینه های دیگر فردی نیست و اجتماعی است. اگر فقه پویا تشکیل شود وقتی ثمر میبینیم که جماعتی آن را دنبال کنند. اینجا دیگر ادای یک ریشتر وجود کار را تمام میکند اگر جامعه تنها و تنها به یک ریشتر وجود برسد امانتی که خداوند بر عهده انسان گذاشته ادا شده است. پس طبق پارادایم هایی که گفتم باید حقیقت امانت یا ضدیدت امانت به شکوفایی برسد، این یعنی حتی یک عضو جامعه نباید در مقابل ادای امانت مقاومت کند و الا جامعه از آن عضو خالی است و آن عضو از بین رفته تلقی میشود. ما باید مصمم به ادای امانت بشویم و در این راه آتش سهمگین شیاطین شروع به تارومار کردن ما بکند تا ظهور محقق شود.
ولایت فقهی در ریشتر دوم که برقراری عدالت اجتماعی است بدون اتصال با برزخ ممکن نیست زیرا ذهن انسان انقدرها گنجایش ندارد آن را میزبانی کند و حتما باید با روح تماس حاصل شود. پس حتما پساظهوری است.
ولایت فقهی در ریشتر سوم که برقراری صداقت اجتماعی است بدون قیامت ممکن نیست پس اصلا فکرش را هم نکنیم...
ولایت فقهی در ریشتر چهارم که برقراری ایمان اجتماعی است، شاید پس از مدتهای بسیار طولانی در بهشت صورت بگیرد و آن عید و جشن بزرگی در بهشت را سرانجام خواهد داشت.
ولایت فقهی در ریشتر پنجم که برقراری شکر است، برای ابرار که قشری خاصی از بهشت هستند محقق میشود. این ولایت سری است و بهشتیان اکثرا از آن بیخبر هستند زیرا ایمان اجتماعی به خودی خود یک فتنه است و باعث خفتن انگیزه های کثیری از بهشتیان میشود.
ولایت فقهی در ریشتر ششم که برقراری عصمت است، برای مقربین که قشر بسیار خاصی از بهشت هستند محقق میشود و این ولایت فوق سری است زیرا ابرار اگر در حسرت آن جهنمیانه نسوزند به آن نمیرسند. حسرت جهنمی در بهشت خوردن نیازمند شفاعت است، شاید شفاعت حضرت معصومه...
ولایت فقهی در ریشتر هفتم که برقراری جریان سبح الله نفسه است، برای السابقون السابقون است و این ولایت آنقدر سری است و آنقدر حفاظت اطلاعاتی با آن برخورد میشود که افراد متخلف در آن گرفتار تبعید های سخت بهشتی میشوند کم کم شاید میلیاردها سال دوری از این ولایت... اهل تقیه شدید خواهند توانست مدتهایی از این ولایت بهره مند بشوند. علت حفاظت اطلاعاتی سخت رسیدن به نهایت درد در بهشت است.
ولایت فقهی در ریشتر هشتم که برقراری تنفس الله است، برای اصحاب کسا است. این ولایت مال کسانی است که با پرواز زمانی صاحب ریشتر هفتی دائمی شده باشند و آنقدر سرالاسرار است که وقتی راهت میدهند که مطمئن باشند هیچوقت چیزی لو ندهی... میدانی چرا... میدانی چرا؟ چون فقط به کسانی میرسد که چنان در حسرت این ولایت بسوزند که هفت طبقه جهنم برایشان قفل شود و دردی به مثابه طبقه هشتم جهنم که اصلا آفریده نشده است بخواهند... فیومئذ لایعذب عذابه احد و لا یوثق وثاقه احد...
وقتی به کمال ولایت فقهی در ریشتر هشتم برسیم با زبانهای تحلیلی خداوند مطابق میشویم و ارتباط گیری بیشتری که قابل اطلاع باشد وجود ندارد... میدانی چرا... میدانی چرا؟ آنقدر حفاظت اطلاعاتی سنگین است که اصلا اطلاعات وجود داشتنی نیستند و شروع این ولایت فقهی پایان مرز معرفت به خود خداست و میرود که رسیدن به کسی مثل علی و فاطمه و محمد و نفوس واحده ناممکن محض میشود زیرا باید رسما تعویض شوید که بشود تجربه کنید! آیا این ولایت رخ خواهد داد؟ به نظرم بله ولی اساسا هر اطلاعاتی راجع به این ولایت بدهم تناقض است جز اینکه در این مرتبه ولایت میفهمی کسی را قضاوت نکنی چون شمر اینجاست عمرسعد اینجاست ابن ملجم اینجاست... جای عجیبی است همه هستند... خداوند ما را نیافرید تا قضاوتمان کند... آفریده است که هر کس به چیزی که راضی است برسد و آنچه او را مطمئن میکند دربر بگیرد.
علت حفاظت اطلاعاتی هم اینست آنهایی که ایمانی هستند بعد از شنیدن این اراجیف (از لحاظ منطقی اراجیف هستند چون قابلیت تشخیص نداریم چون اطلاعاتی نیست... در اصل من چیزی را وصف کرده ام که وصف ندارد پس هرچه گفتم اراجیف است... انقدر حفاظت اطلاعات قوی است...) کم می آورند و دیگر سراغ ارتقای خود نمی آیند آنوقت چه میشود علی میماند و حوضش... پس کسی که در اصل قرار است ولایت فقهی هفت ریشتری داشته باشد شاید میلیاردها میلیارد سال از این خواسته اش دور بشود. کسی که این اسرار را بگوید خود امام حسین زخمی اش میکند.
سوال اینست که چرا من دارم میگویم؟ چون غلطه... اطلاعات ولایت فقهی اساسا بعد از ریشتر پنجم از لحاظ لغوی وارد فاز غلط میشوند. برای همین افرادی که نگاه صحیحی به غلط داشته باشند به سمت آن میروند. (فرض کن یعنی غلط را غلط بپذیرند... ولی قضیه این نیست...)
هر کسی که مراتب بالای ولایت فقهی را مسخره کند عضوی از کادر اطلاعاتی حفاظت اطلاعات خداست و تنها کسانی که مسخره نمیکنند و اعتنا ندارند احتمال دارد اهل آن باشند و هر کس که راجع به این ولایت فقهی صحبت کند توسط کادر اطلاعاتی حفاظت اطلاعات خداوند خرخون تلقی میشود. این یعنی من صرفا یک خرخون هستم...
علت اینکه این اطلاعات را لو میدهم اینست که ابتدا بگویم ، هیچ چیز فراتر از خدا نیست! هیچ تناقضی در مورد برتری خداوند نسبت به اطلاعات نیست! با نشان دادن ولایت فقهی به افراد میتوانید ریشتر آنها را تشخیص بدهید کسی که تا ریشتر پنج را به عنوان آشکار باور کند وجود ندارد... زیرا باور به غیب هستند... اما کسی که این مسائل را میفهمد مسلما همت بالایی دارد زیرا اساس همت داشتن یعنی نه ریشتری بودن! من با استدلال به نه ریشتر نرسیدم، همت من است که این قضیه را تعریف میکند! من میخواهم نه ریشتری بشوم...
البته کسی که بگوید ده ریشتری دیگه از اراجیف گفته... میشه فهمید اصلا نفهمیده قضیه چیست و رسما داره زر میزنه...
صحبت درباره ولایت فقهی بالاتر از ریشتر چهار قانون دارد و من تمام حرف هایی که بالا زده ام را از همین الان به بعد انکار میکنم. زیرا از لحاظ لغوی غلط هستند... اینهایی که میگویم قانون نیست ولی نکته خوبی هستند.
نکته اول: بحث درباره این موضوع باعث میشود مورد لعنت قرار بگیرید زیرا هرچه بگویید فاش کردن اسرار الهی است. البته توضیح دادن مجاز است ولی تلاش برای قانع کردن افراد به نظر من گناه است. البته توجیه کردن مجاز است. آما آیا توضیح و توجیه اقناع میکنند؟ خیر...
نکته دوم: این مطلب را بدانید تا بفهمید کلا بقیه الله یعنی چه و بدانید خیلی سوالات را نباید از امام زمان بپرسید.
نکته سوم: فقه اکبر شبیه کفر است و شرک... تنها به درد خواص میخورد. چرا باید چنین باشد؟ در احادیث تشیع زیاد به چشم خورده است زیرا مردم ملا لغتی هستند. وقتی به لغات غلط میرسیم زرت و پرت میکنند زیرا اهل معنا نیستند.
نکته چهارم: بعضی مسائل نباید به بحث کشیده شوند.
نکته پنجم: از نحوه مقابله افراد با این متن به ذات آنها پی خواهید برد. شبیه رادیواکتیو متر است کسی که خیلی حیوان طور برخورد کند مارق است. کسی که بگوید ریشتر دهم به بعد هست قاسط است و کسی که بگوید چون این رد شدنی است تمام نظریاتم زیر سوال است ناکث است.
نکته ششم: آزادی عقاید حق طبیعی افراد است و تفتیش عقاید حرام است اما اعتراف به عقاید صرفا کار بدی است که حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود...
یک نفر از پیروان فقه اکبر به سمت این بحث میرود و حسابی لطمه اعصابی خواهد خورد و به من فحش میکشد. تقصیر خودش است ولی در کل بعضی مسائل علمی بسیار ساده هستند که افراد تاب آن را ندارند. پس رعایت کنید...
ولایت عقلی در امتداد ولایت فقیه (01)
هر کس در دنیا به این ولایت علاقه داشته باشد هیچوقت به بهشت نمیرود. اما این ولایت لازم است پس افراد را باید به زور به این مناسب منتسب کنیم.
میپرسید این دیگر چه ولایتی است؟
مسئولیت و قدرت و مقام است به طور خلاصه...
من اصلا راجع به اسرار ریشتر های این ولایت صحبت نمیکنم ولی در آخرت و در بهشت ولایت دوست داشتنی ایست زیرا عصمت بر هر رکن این ولایت حالت غلط شده درد و خوف و حزن بهشتی که چیز خوبی است را وارد جان میکند. از لذات ممنوعه بهشتی است که به هر کسی نمیدهند. برای همین است اکثر مردم حتی یک ثواب ندارند وقتی به بهشت میرسند زیرا لیاقت حزن غلط شده بهشتی را هیچوقت نخواهند داشت.
ریشتر اول احکام تیم امین... همواره تلاش کنند. یعنی عصمت در تلاش یا جهاد اصغر...
این احکام فقه امانت را ممکن میکنند.
ریشتر دوم احکام تیم عادل... همواره امین باشند یعنی عصمت در امانت...
این احکام فقه امانت را سرانجام میدهند.
ریشتر سوم احکام تیم صادق... همواره عادل باشند یعنی عصمت در عدالت...
این احکام از بروز خیانت در امانت جلوگیری میکنند یعنی پیشگیری...
ریشتر چهارم احکام تیم ایمن... همواره صادق باشند یعنی عصمت در صداقت...
این احکام از احتمال فساد جلوگیری میکنند...
ریشتر پنجم احکام تیم شاکر... همواره ایمن باشند یعنی عصمت در ایمنی...
این احکام دیودی هستند. موقع رشد تلاش را انتقال میدهند و موقع نزول مقاومت سخت دارند.
ریشتر ششم احکام عصمت... همواره شاکر باشند یعنی عصمت در شکر.
بورد محکمی که رشد ساز مطلق است و ابدا نزول ندارد.
ریشتر هفتم احکام سبح الله نفسه... عصمت رادیکالی (البته ریاضیاتی بگم عصمت در توان عصمت)
یعنی حتی سکون رشد باشد. مثلا ثبات در منفی شدن تورم در اقتصاد...
ریشتر هشتم احکام تنفس... صفرم...
ایجاد سرمایه هایی که هرچه خرج کنیم کم نشوند مثل رضوان مثل اطمینان مثل علم مثل ادب و...