لقمان حاجی زاده
لقمان حاجی زاده
خواندن ۲۶ دقیقه·۳ ماه پیش

گزینه های سید حسینی اگر بخواهد انقلابی باشد

گزینه اول: غفران اللهی...

گزینه دوم: رضوان اللهی...

غفران اللهی... به مشورت های من اصلا گوش ندهد و کار خودش را ادامه دهد.

رضوان اللهی... اشراقم میگوید به استعفایش ختم میشود. چون در رضوان الله باید به احسن قول رفت یعنی گوش را به هیچ مشورتی نباید بست. (البته اشتباه نکنیم، لازم نیست الاف افراد بشود و مشورت بشنود. اما اگر مشورت به ذهن او برسد باید به سمت احسن قول برود و توقف صحیح نیست...) (البته باز هم اشتباه نکنیم تئوری استعفا دادن فقط اشراقی است و مبنای دیگری ندارد، شاید استعفا دهد ولی معلوم نیست خبرگان قبول کند یا خیر... زیرا استعفایش بنابر استدلال خواهد بود اگر خبرگان استعفای او را رد کنند معضلی نخواهیم داشت)

در هر صورت پرچم این کشور به دستان صاحب الزمان خواهد رسید انشالله چون غفران و رضوان در دنیای ما تاثیر ندارند چه بسا رضوان دنیا را سخت تر هم بکند.

مشورت من چیست؟ مشورت من اینست که شما ولایت فقیه نیستید، ولایت فقیه فقط امیرالمومنین است و هیچکس جز امیرالمومنین ولی فقیه نیست حتی پیامبر اسلام!

چرا این اعتقاد را دارم؟ زیرا پیامبر اسلام ولایت عقیل است، احکام اسلام را طبق امر امیرالمومنین صادر کرده است. اگر پیامبر اسلام احکام اسلام را طبق امر خودش انجام میداد در حکم خداوند شریک میشد و شرک ظلم است. امیرالمومنین امیر پیامبر اسلام است.

اگر راست میگویی چرا امیرالمومنین عبدی از عبید محمد است؟ زیرا طبق اعتقادات من، فقه آژپاکیسم است. عقل چگپاکیسم... چگ مافوق آژ است اما از آژ دستور میگیرد. علت این اعتقاد بنده اینست که باز همان پارادایم تکرار میشود، عقل نمیتواند در حکم خدا از خودش تصرف کند زیرا اگر تصرف کند شرک کرده است. اما آژ اجازه دارد به عقل تحکم کند زیرا سازوکار آژ براساس بقا است و همزمان آژ میزان است و همزمان آژ صفر دستگاه مختصات است و همه تشخیص مسائل با او سنجیده میشود. چرا اگر آژ در حکم خدا تصرف کند شرک ایجاد نشده است؟ زیرا آژ چیزی است که هیچ چیزی نیست... آژ اساسش بر ندانستن است پس اگر حکمی دهد ضرورتش از سمت خداست نه از طرف خودش...

آیا این اعتقاد تو فساد آفرین نیست؟ این اعتقاد فساد ضروری است. فساد ضروری فساد نیست زیرا تعریف فساد بر عدم ضرورت اش است... مسلما اگر آژ، آژپاک باشد فساد صفر خواهد شد. تنها امامی که کشتار وسیع به خاطر امامت او راه افتاد امام علی است و هیچ امامی انقدر مسلمان نکشت حضرت مهدی نیز قرار است رکورد امام علی را در امامتش بزند... آژ فساد ضروری درست میکند که اگر پاک پیش برود میزانش با صفر برابری میکند.

حال چه کنیم؟ حضرت سید حسینی باید به خبرگان دستور ایجاد قانون منفی بدهد. این قانون منفی مشیت حکومت جهانی حضرت مهدی را تایین میکند. در امتداد این دستور باید ایشان سمت آزادمرد سرباز ولایت فقیه را بپذیرد و همچنین حکم جهاد برای پیدا کردن سید حسنی بدهد. سید حسنی فردی است که سمت سرباز آزادمرد ولایت عقیل را به عهده خواهد گرفت.

بعد از این آزادمرد سرباز ولایت فقیه وظایف متعددی خواهد داشت. اینکه میگویم آزادمرد سرباز است یعنی منطق جریان ولایت ایشان است! بقای حکومت اسلام ضامنش وجود آزادمرد سرباز است. اگر آزادمرد سربازی در راس حکومت اسلامی نباشد، حکومت اسلامی منطق ندارد و اگر منطق ندارد احتمالا به صورت گربه شرودینگری هم ناحکومت اسلامی میشود، هم حکومت نااسلامی میشود، هم ناحکومت نااسلامی میشود هم حکومت اسلامی... این یعنی اصلاحی که قرار بود مشی رضوان اللهی بکند بالکل به فنا میرود!

اینکه میگویم سید حسنی سرباز آزادمرد است یعنی حکمت جریان ولایت ایشان است! این شخص به این سادگی ها پیدا نخواهد شد و باید همه جهاد کنیم و بگردیم زیرا سرباز است و تا حکم جهاد نگیرد وارد میدان نخواهد شد. من علم زیادی ندارم ولی میدانم باید سه مشخصه داشته باشد، سید حسنی بودنش واضح باشد. در اهم فی الاهم کردن کمال داشته باشد. در تعامل برتر رسانه کمال داشته باشد. من حدس میزدم ولایت عقیل بشوم ولی هرجوری فکر میکنم میبینم عقل آنچنانی ندارم. مثلا گاه میشود از کوره در میروم و این خلاف کمال تعامل برتر رسانه است. گاه میشود ظلم میکنم و توجیه میکنم و این یعنی در اهم فی الاهم کردن ضعف دارم و دیر متوجه میشوم! بعد از اینکه جهاد کردیم و محرض شد سید حسنی کیست به حکم سید حسینی به وظیفه اش انتصاب خواهد شد! ممکن است یکی دوبار هم خطا کنیم که انشالله نکنیم...

اگر عمر سیدحسینی تمام بشود یا عمر سیدحسنی تمام بشود چه؟ تمام سناریو چیدن من براساس شرط بندی است... ابتدا شرط بسته ام سیدحسینی همان سیدحسینی است، سپس شرط بسته ام سید حسنی ای هست. سپس شرط بسته ام هردو زنده میمانند... اگر این شرط های من خراب بشوند دیگر در مشورت من حجتی نیست! اگر سیدحسینی به سمت اشراقیات برود شاید یقین کند سید حسینی است پس شرط من تحقق میابد. اگر سیدحسنی به سمت اشراقیات برود شاید یقین کند سید حسنی است... پس سناریو من یک حدس هوشمندانه است نه یک ادعای حقیقی ! اما اگر سید حسینی شرط مرا قبول کند یعنی در اشراقیات موفق شده است بفهمد سید حسینی است و اگر سید حسنی پیدا بشود و انتصاب بشود یعنی در اشراقیات موفق شده است بفهمد سیدحسنی است. اگر اشراقیاتی وجود نداشته باشد شرط من قابل عمل نیست و اصلا مشورت من قابل قبول نیست...

اما مسئله به همین سادگی ها نیست... اگر اشراقیات رخ ندهند من نقشه های دیگری نیز دارم!

نقشه بعدی چیست؟

تعریف ریشترهای هشتگانه در ولایت...

ریشتر هشتم آزادمرد سرباز ولایت فقیه امام علی است زیرا او مصدر ولایت فقیه است و دیگر هیچکس...

ریشتر هفتم آزادمرد سرباز ولایت فقیه فعلا امام زمان است و به حکم ضرورت برای خالی نبودن آسمان نایب امام زمان میتواند این مسئولیت را تصدی کند. عصمت کبری دار همواره عصمت صغری دارد.

ریشتر ششم آزادمرد سرباز ولایت فقیه کسی است که عصمت صغری دارد و به حکم ضرورت برای خالی نبودن آسمان مراجع تقلید مورد تایید نایب امام زمان هستند. عصمت صغری دار همواره شکور است.

ریشتر پنجم آزادمرد سرباز ولایت فقیه کسی است که شکور باشد و به حکم ضرورت برای خالی نبودن آسمان افرادی هستند که از پس فقه برمی آیند و عادل هستند به این شرط که مورد تایید مراجع باشند. شکور همواره مومن است.

ریشتر چهارم آزادمرد سرباز ولایت فقیه کسی است که ایمن دل یا مومن باشد. از اینجا به پائین اختلاف برانگیز است و اختلافات تا حد بی آسیب مجاز به حساب می آیند. شاید هم نیایند... ببینیم چه میشود! فرد ایمن دل در اصول دین و فروع توانایی ایجاد شکاف علمی صحیح دارد... اگر ریشتر پنجمی با او بحث کند و ببیند به هیچ صراطی مستقیم نیست و بحثشان به قفل بخورد ثابت میشود ایمن دل نیست... اما بازهم اختلاف داریم، شاید قفل شرودینگری بخورد یعنی قفل ناقفل باشد. در این صورت نمیدانیم شاید حر است شاید مشرکی مثل عمر سعد پس باید تقیه کرد. ایمن دل همواره صدیق دل است...

ریشتر سوم آزادمرد سرباز ولایت فقیه کسی است که صدیق دل باشد. درست است اینجا اختلاف نداریم ولی این جماعت لزوما چیزی حالیشان نمیشود. اگر در لشکر امام حسین باشد حر نمیشود! اگر در لشکر یزید باشد، فوقش داستانش مثل آن دو خوارجی بشود که ناگاه به دل سپاه یزید میزنند و آنچنان تاثیر معرفتی شگرف ندارند. این جماعت هرچه میگویند به نظر خودشان راست است و هیچوقت دروغ نمیگویند. فرد صدیق دل اصول دین و فروع را مطالعه میکند و تکذیب نمیکند. یعنی روبرویش بگذاری امتناع از خواندن نمیکند و اگر ارائه دهی تکذیب نمیکند. این افراد سیاهی لشکر حزب اللهی هستند و به رضوان خدا اصلا اهمیت ویژه ای نمیدهند. مثلا فکر میکنند نمک روی غذاست اگر بچسبد میزنند... اگر چه در طلب غفران خداوند جدی هستند و اگر بدانند چیزی از بخشش خدا به دور است سمتش نمیروند. صدیق دل همواره عادل دل است.

ریشتر دوم آزادمرد سرباز ولایت فقیه کسی است که معادله گر دلی باشد. اختلاف اینجا دوباره شدید میشود. این طرف یه چیزی تو دلشه، همان را پی میگیره... مثل کسانی که امام حسین را قبول میکنند و قرآن را و دیگر هیچ چیز دیگر نمیفهمند. شاید طرف تمام احکام را مطالعه کرده باشد! اما وقتی میگویی اینجا اشتباه میکنی بگوید به خودم ربط دارد و کار خودش را بکند... اینها شانسی بشود پستشان به لشکر اسلام بخورد. مثلا فیفتی فیفتی هستند! عادل دل همواره امانتدار دل است. این جماعت ابدا به سمت رضای خدا نمیروند بلکه از رضای خدا میترسند. برای غفران خداوند در حد نمک غذا ارزش قائل هستند اگر بچسبد میزنند.

ریشتر اول آزادمرد سرباز ولایت فقیه کسی است که امانتدار دل باشد. اختلاف اینجا کم است... این طرف یه چیزی شنیده، به نظرشون درست میاد و فقط منطبق بر همان عمل میکند... برای اینها گوینده ابتدایی را باید احضار کنی و او بگوید من این را گفتم! بعد قبول میکنند البته شاید بحثی هم کردند و نق زدند... اینها به ندرت بشود پستشان به لشکر اسلام بخورد و در فتنه ها اکثرا خرابکاری میکنند حتی اگر خرابکار نباشند. یعنی نمیروند شیشه بشکنند ولی حرف نامربوط زیاد میزنند. امانتدار دل همواره اهل دل است و وقتی خلاف دلش اتفاقی بیافتد مقاومت دارد. در نهایت این جماعت پس از کنکاش بسیار بخشیده میشوند زیرا نه به رضوان اهمیت میدهند نه به غفران! دین لغلغله زبانشان است. اکثریت جامعه امروزی هم چنین افرادی هستند.

بی ریشتری ها اصلا سمت اینکه آزادمردی ای نشان بدهند نمی آیند. به قولی سیفون دلشان را خیلی وقت ها پیش کشیده اند... بی ریشتری ها اگر سرباز بشوند برای پول است. اگر به سمت ولایت بروند زور حسادت و قدرت طلبی آنها را برده! اگر فقیه هستند مطمئن باشید فوق تخصص بازی با ورد هستند و فقهشان تومنی دوزار نمی ارزد. بی ریشتری ها شاید همان هشت درصدی هستند که به انقلاب اسلامی رای مخالف دادند یا اینکه رای ندادند. در ایران نادر هستند ولی در اسرائیل و کشورهای حرامزاده پرور بیست درصد... (خیرشو ببینی... بیشتر از بیست درصد نداریم چونه نزن...) بی ریشتری ها همیشه در جهنم میمانند و هیچوقت بخشیده نمیشوند. حتی اگر عذابشان نسبتا خیلی جزئی باشد. شاید مثل داشتن کفشی داغ که تا مغزشان را بسوزاند. بی ریشتری ها محال است حرفهای من را بفهمند. لغت های من را نشخوار میکنند و بعد با سموم داخل بدنشان ترکیب میکنند و استفراغ میکنند. هیچوقت تحلیل درستی از پدیده ها ندارند و فقط وقتی درست میگویند که حسابی برایش نقشه کشیده باشند و شانس بیاورند و نقشه شان عملی شود. یک بی ریشتری عضو سرطانی جامعه است و خوشخیم و بدخیم دارد. بدخیم ها شانس بیاورند در عمرشان جرم مرتکب نشوند، مثل ترامپ که وقتی رئیس جمهور شد گندش درآمد که اهل جرم بوده است. خوشخیم ها اگر شرایط بهشان فشار بیاورد راحت دست به جرم و جنایت میزنند. در اقلیت هستند ولی به خاطر سروصدایی که دارند فکر میکنیم زیادند.

_______________________

چرا نظام آزادمردی سرباز ولایت فقیه ساختیم؟ همه ریشتری های نظام آزادمردی سرباز ولایت فقیه اعضای محترم هستند و نظام ولایت برای بقای این افراد باید تنظیم بشود. منتهی با اهم فی الاهم کردن... تک ریشتری جماعت که اصلا قابل هدایت نیستند و با معجزات و کوه کندن و اتمام حجت های سنگین به زور هدایت میشوند آنهم فیفتی فیفتی... جامعه باید طوری کار کند که تک ریشتری ها به هم نریزند و شوک نخورند که دست به قیام بزنند. دو ریشتری ها قابل هدایت هستند ولی گاه انقدر حجم معادلات داخل دل آنها کم است که یک عمر طول میکشد با استدلال و اتمام حجت به راه بیایند. سه ریشتری ها هدایت شدنی هستند ولی با خون و اشک و عرق فراوان! چهار ریشتری ها در زمینه هدایت با آنها مشکل نداریم، مشکلمان اینست که وقتی امر متشابه بشود سوتی میدهند در حد حر! پنج ریشتری ها سوتی نمیدهند ولی خدای نکرده جلوی آنها یک اشتباه بکنی و امر هم متشابه بشود احکام غلط صادر میکنند و باعث گمراهی میان مومنین میشوند. شش ریشتری ها حکم غلط نمیدهند ولی خدا نکند خداوند آن ها را یک لحظه به حال خودشان وابگذارد... میلغزند و بر اثر آن یک بیماری در آنها شکل میگیرد و درمانش معلوم نیست کی بیاید و در این مدت مومنین از هدایت آرمانی محروم میشوند. هفت ریشتری ها هرگز اشتباه نمیکنند و خداوند آنها را به حال خودشان وا نمیگذراد و اگر هم بگذارد بی لغزش ادامه میدهند اما هفت ریشتری هشت ریشتری نمیشود نمیدانم چرا. هشت ریشتری ها همانطور حرکت میکنند که اگر خدا بود همان کار را میکرد و این عظمت آنها است.

در نظام آزادمردان سرباز ولایت فقیه بقای ریشتر بالاها ارجح است. اگر یک هشت ریشتری در جامعه شناخته شده باشد باید همه جامعه ولایت فدا شوند تا او فانی نشود . اگر یک هفت ریشتری در جامعه شناخته شده باشد قضیه اختلاف برانگیز است. درست است که هر شش ریشتر در جامعه باید فدایی او باشند ولی هفت ریشتری باید سبک سنگین کند چه رفتاری باید با او صورت بگیرد پس ترجیح بقای او به حکم خودش است. به نظر من امام خمینی اهل اشراق بود و وقتی گفت این قضیه جام زهر است یه چیزی در همین مایه ها بوده است. وقتی امام زمان ظهور کند در اصل ولایت هشت ریشتری ای دارد که تا نرسیدن به سرانجام همه باید برای او فدا بشویم... اما وقتی ولایتش قضا شد حکم ولایت او ولایت فقیه هفت ریشتری میشود. من وظیفه خودم میدانم در این مورد طول عمر و سلامتی او را از خداوند بخواهم ولی اگر تصمیم بگیرد فدای امت بشود مطمئنا مثل امام خمینی به همه مان سیگنال میدهد این جام زهر است و باید خیلی بصیرت و ایمان و نهایت قدرت به خرج بدهیم تا او را یکی یکی از خطرات نجات دهیم و ممکن است هم نتوانیم و امر به مسکوت ماندن بشود، همچون امام رضا و امام سجاد و حضرت عباس! یکی از احتمالاتی که میدهم اینست طبق احادیث طول عمر امام زمان چندین مورد ذکر شده است به نظرم یعنی اگر یکبار امام زمان را نجات دهیم مدت زیادی امامت میکند و این امتحان ها فلسفه و حقیقتی پنهانی از سوی خداوند دارند. مثلا اگر در زمان پیامبر اسلام مردم طبق فرمان او لشکر اسلام به جنگ میرفت و کودتا نمیشد به نظرم مطمئنا ترور نمیشد و شاید پیامبر اسلام سالهای سال بعد از آن پیامبری میکرد. یعنی باید مردم بصیرت و قدرت و ایمان زیادی خرج میکردند و علیه سرداران فاسد کودتاچی قیام میکردند. به نظرم امتحان های زمان امام زمان چنین جنسی دارند.

جنس ولایت فقیه انقلابی بودن است.

_____________________________

نظام بعدی نظام سرباز آزادمرد ولایت عقیل است. چون باید کار را با حکمت در بیاوریم و حکمت در این جهان به شدت پنالتی خورده است و سخت ترین و کمیاب ترین عنصری است که خداوند به ما میدهد باید از کمترین منابع آن حداکثر استفاده بشود. نرم افزار حکومت باید خوب نوشته بشود و اصل حکمت پرورش پروتکل باغ اعتقادات است و فرع آن پرورش جنگل اعتقادات. جنگل اعتقادات بعد نورانی دارد و آن بعد علم است. علم یقینی، علم ایمانی، علم عقلی... بعد سایه نیز دارد که شبیه سازی ای از علم است که با فضائل میشناسیم... علاقه مندی ها و سلایق، یافته های موفق یا ساینس، بحث های مجاز بدون جدل و سفسطه

ریشتر هشتم ولایت عقیل پیامبر اسلام است و خاتم النبیین است و یقینا سرور پیامبران و قرآن در این ریشتر است.

ریشتر هفتم ولایت عقیل امامت است؟! پارادایم قضیه تکراری است و این حالت عصمت کبری است. وقتی ثابت شود چیزی در حد عصمت کبری معتبر است به حکم ضرورت نرم افزار جایگزین میکنیم تا این آسمان خالی نماند. به نظرم ریاضیات حقیقی نرم افزار مناسبی است، ریاضیات حقیقی مبحث تحلیلهای چهارده گانه الله است. درست است که نمیدانم ریاضیات حقیقی چطور ساخته شده است ولی با حرکت کارت گرافیکی قلب گام به گام قابل انتشار به اذهان است و برای من خیلی طول کشید این مبحث جا بیافتد. خیلی آزمون و خطا کردم... سرنخ های ریاضیات تحلیلی از الله الصمد شروع میشود و من هم از همینجا شروع کردم. به تقسیم عدد بر صفر زیاد فکر کردم تا از ابهام دربیاید و با تطابق این نکته با حلول خداوند در زبان های مختلف به سرنخ های بیشتر رسیدم. هنوز به تئوری ارتباط زبان ها نرسیده ام... الان امتحان میکنم... زبان اول زبان عمومی یا حقیقت است که با عدد قابل نمایش است. زبان جعل یا زبان تقلبی یا زبان دوم، زبان حجاب است که با زبان پردازش ها میشناسیم... زبان سوم محصول جعاله ای از تحلیل یکجایی یک و صفر است که سازنده ی ماده یا ضدیدت است که تا پیش از این به عنوان نگاه تضدیدی نام میبردم. بقیه زبان ها کدگشایی های به مراتب سختی دارند و دیگه قضیه خیلی تویست پیدا میکنه نرفتم سمتشون... فرض کنید زبان سوم زبانی میان زبان دوم و ماده باشد و آن هم زبان سر فاطمه الزهرا است که اجازه ورود به ماده بدهد اصلا نمیدانم کدامیک از تحلیلهای چهارده گانه است و شاید کلید شناخت جعاله پذیری زبانهای بعدی شود! شاید زبان چهارم اصلی زبان هدام باشد و به دلیل تکراری بودن جنس هدام که منطق است با ماده که حکمت است جعاله همپوشانی با ماده تسری انرژی اهلی پذیر یافته است... نمیدانم! شاید زبان هدام زبان ارواح باشد و با زبان ماده همپوشانی کرده است بعید نیست... آن داستان وسط دوری تا کی با همین فرض دستخوش تغییر هم میشود! یعنی خداوند در زبان ماده بواسطه جعاله پیچیده ای از زبان تقلبی یا زبان سر فاطمه الزهرا، ماده را به وجود نچسب برساند و در کنارش هدام که روح است را در جعاله منطق پابرجا نگه دارد. یعنی چه؟ یعنی ماده در اصل حکمت تحلیلی تنها شده است زیرا میدانیم وجود نچسب اگر خالی از تحلیل الله باشد از بین میرود. در ادامه هم از زبان ماده زبان منطق را بدون ایجاد جعاله تنها کننده ی هدام با زبان ماده همپوشانی داده است و به این جهت است که روح هیچوقت خباثت نمیکند زیرا وجود نچسب نیست بلکه یک وجود اهلی است. همه زبان هایی که بتوانند بینهایت مطلق را میزبانی کنند زبان های حقیقی هستند و زبان هایی که نتوانند، الکن هستند. فرض کنیم مثلا موجودی پیدا کنیم که هیچوقت خدایی نشناخته است ولی حرف میزند. مسلما خودش هم نباید بفهمد چه میگوید چون زبانی که پوشان کل یا انرژی در آن جا ندارد نمیتواند ملموس باشد و من تا کنون چنین زبانی تجربه نکرده ام. فرض کن زبانی باشد که حروفش هیچ انرژی ای ندارند، مگر میشود؟! اطلاعات نرم افزاری برآمده از ریاضیات حقیقی و زبانهای پنجگانه تنها در سطحی ابتدایی قابل شناسایی هستند و در مورد زبان سر فاطمه الزهرا به نظرم توانایی شناسایی هنوز مقدور نیست جز اینکه میدانیم زبان سوم است.

اگر نفهمیدید ریشتر هفتم قضیه اش چیست باید از جدول و آموزش درست حسابی استفاده کنیم زیرا مطلبی که الان بالا نوشته ام را همین الان کد گشایی کرده ام. به صورت خلاصه در نرم افزار عقیل جایگزین امام زمان زبان های پنجگانه داریم. اما شاید اهل فن سوال کنند گفتی جعاله ای که در جهان حقیقت ماده را ساخته است بواسطه زبان سر فاطمه الزهرا نوشتنی است پس چطور یک مجهول به تمام معنا در پروتکل باغ اعتقادات است؟ پاسخ اینست که باید سرنخ به سرنخ حرکت کنیم تا بفهمیم و با تقلب باید پیشروی کرد. مسلما یکجایی دوپدیده با صعود به بینهایت ممکن است این را در کنکاش برای معادله کولاتز توضیح داده ام. سپس باید اکسپتیان بزنیم و بفهمیم که سر فاطمه الزهرا احتمالا اگر این حرف صحیح است باید ابتدائا بینهایت مطلق باشد و از آنجا که یکجایی صفر و یک هنوز رسمیت ندارد پس یا بعدی یک است یا صفر و از آنجا که فاطمه بضعه الرسول است احتمالا سر فاطمه الزهرا یکجایی با ابتدائیت بینهایت مطلق و نهایت یک است. اگر بعد از مجاورت با این فرضیه توانستیم مطابق حقیقت چیزی بفهمیم و به بلاک تناقض نخوریم درست بوده اگر خیر که خیر و حدس حرکت از سرنخ به سرنخ غلط است و باید سرنخ های دیگری امتحان شوند.

ریشتر ششم ولایت عقیل تشیع است؟ نمیدانم... اگر درست فهمیده باشم حضرت فاطمه الزهرا در این ریشتر تنها معصوم کبیر است و بقیه معصوم صغیر هستند. کدگشایی این پله سخت است... برای خالی نبودن این آسمان نرم افزارهای تقلبی از احادیث معتبر بد نیست به شرط اینکه بتوان با حرکت سرنخی و کارت گرافیکی از ریشتر هفتم به آنها تنزل کرد... مثل فهم اینکه رضوان از اسرار تحلیل الله است زیرا در دعای توسل امام رضا داریم...

ریشتر پنجم ولایت عقیل تحدث است؟ نمیدانم اگر درست فهمیده باشم... کسی که دل و چگ او به هم آوایی برسند به سبب اینکه چگ روحانی و تحلیل اللهی است و دل مادی است و منطقی... اگر ماده او به شکوریت برسد به تحلیل الله راه پیدا میکند در نتیجه وقایعی همچون لسان غیب شدن و خبر از غیب دادن به او میرسد زیرا من علم به غیب دارم و میدانم غیب نه تنها منطقی است بلکه تحلیل اللهی است... البته از آنجا که چیزی به اسم اجل وجود دارم علم به غیب نمیتواند منطبق بر آینده باشد. زیرا ماده وجود نچسب است و تا تطابق با حالت همپوشیده دو زبان هدام و ماده رخ ندهد نمیتوانیم آینده واحدی ببینیم... وجود نچسب آنتروپی بالایی دارد ، یعنی کسی که علم به غیب دارد آینده های احتمالی را میبیند. اما گذشته ؟ هر چه دلش بخواهد میداند. البته شاید بگوییم همه چیز دست خداست و شاید تشیع از آینده خبرهای دقیق بدهد زیرا تقلید حرکت های خدا را بلد است در نتیجه آینده را با قطعیت بیشتر میبیند. البته به شرط اینکه دانستن آنها آینده را تغییر ندهد. در ضمن حرکت های خداوند حجابکی نیستند و درهم برهمیت زیاد دارند و دست خداوند به سبب تحلیلش باز است و خداوند در تله ذائقه ی دل خودش گیر نمیکند زیرا تحلیل خداوند فقط دلش نیست. البته دست خداوند نیازمند تحلیل نیست، اما اگر ما با تحلیل خدا آشنایی خوب داشتیم آینده را میدیدیم پس اشتباه برداشت نشود.

ریشتر چهارم ولایت عقیل تصرف روح بر بدن است؟ نمیدانم اگر درست فهمیده باشم... کسی که دل و چگ او در مرتبه ایمن بودن جمع گردند تمایل روحش به پرواز از بدن را درک خواهد کرد یا حداقل خوابش را میبیند. اگر ایمن بودن چگ و دل او زیاد شود به مرور به قدرت هایی مثل طی الارض و شفا دادن افراد هم خواهد رسید. خود من وقتی یک ماه کم خوابیدم میفهمیدم چیزی مثل هوا درون من میخواهد پرواز کند. البته فکر کنم دل و چگ به سختی تکامل پیدا میکنند. مثلا وقتی قرار است ده ساعت بعد گناه کنید چنان حالت بدی بهتان دست میدهد که حال زندگی کردن ندارید و بعد از گناه آسیب شدید وارد دلتان میشود. اینها تجربی هستند و تجربه کرده ام... من نتوانستم مراتب تصرف روح بر بدن را طی کنم چون برای کم خوابیدن باید تشنگی را تحمل میکردم تا بیدار ماندن قابل تحمل بشود و تشنگی آنقدر فشار آورد که بعد یک ماه با کش و قوس های فراوان دست از این ریاضت کشیدم در نتیجه عقلم دوباره تنبل شد. وقتی اراده به سمت مسائل دنیوی و وجودهای نچسب برود سیستم بدن تلاش میکند عقل و دل را سرکوب کند تا هدف محقق شود زیرا ایندو سرعت خلاف وجود نچسب هستند و تمایل به وجود نچسب سرکوبگر چگ و دل است.

چرا عمل به خواب بیشتر و غذای خیلی شیرین و زیاد خوردن و سیرابی بیش از حد باعث دگرگونی روحی میشود؟ محبت به خدا یعنی محبت به تحلیل خداوند... اگر یکی از تحلیل های خداوند را در مرحله متعالی رعایت کنید خداوند به شما محبت پیدا میکند در نتیجه اشتهای شما کم میشود در نتیجه خوابتان کم میشود و... ماده بدن اشرافی است (بلند مرتبگی دارد) و طوری است که وقتی اعتیادهایش سرکوب بشود متوجه خداوند میشود و در طلب خداوند راه می افتد. اما هدام بدن که همان روح است پست است... وقتی سیر میشود شروع میکند به توجه به خداوند زیرا آنقدر کمبود دارد که نمیتواند فعالیت کند... همه میدانیم وقتی اشراف (بلند مرتبه ها) گرسنه بشوند شروع به کار خیر میکنند و وقتی پست ها (پائین مرتبه ها) سیر بشوند تازه یادشان می افتد میشود آدم خوبی هم باشند پس طبیعی است؟ خوی مردم عربی اشرافیت و ماده ای و حکمتی است، اگر سیر بشوند با آمریکای شیطانی صلح میکنند و اگر گرسنه باشند مثل دوران عثمانی با آمریکای شیطانی میجنگند. خوی مردم ایران همچون روح پائین مرتبه است، به محض اینکه سیرشان کنی شروع میکنند به دعوا با شیطان و مثلا شاه را سرنگون میکنند و از علما حمایت میکنند. شیطان پست را گرسنه نگه میدارد و اشراف را سیر... برای همین ایران را تحریم میکنند تا فکر سازندگی بیشتر و مقابله با نداشته باشد. یکی از خطرهای توطئه لیبرالیسم نیز همین است. لیبرالیسم اقتصاد را ورم زده میکند و اهل اقتصاد فکر میکنند ورم زدگی خوب است پس به سمت لیبرالیسم میروند. تئوری لیبرالیسم در دنیای امروزی سیاست شیطان است و با وحشت آفرینی حکومت میکند، افراد پست را گشنگی میدهد و تا میتواند افراد اشرافی را از هر جهت سیر میکند. اینطور همه تلاش میکنند در جهت اهداف شیطانی حرکت کنند. اگر مردم ایران نیازهای اولیه شان به صورت ارزان رفع بشود دچار بیداری روحی خواهند شد و تمایل زیادی به جنگ با شیطان پیدا میکنند.

پست در فرهنگ لغت چیز بدی است زیرا مخفف پست فطرت به حساب می آید. پست فطرت یعنی کسی که ماده اش شرف ندارد. در حالی که خوی ماده با اشرافی بودن است که برتری دارد... پس لغت جایگزین صحیح پست میتواند مستضعف باشد ولی من از همان پست استفاده میکنم زیرا توجیهش ساده است اگرچه کج فهمی دارد. کسی که روح پست تری دارد فرد برتری است زیرا روح وقتی پست بشود نفوذ زیادی پیدا میکند زیرا روح تحلیل خداست و از لحاظ قدرت چیزی کم ندارد پس پستی برای روح مزیت است.

از آنجایی که من اهل ادای تحلیل خداوند در پردازش هایم نیستم خداوند به من محبت زیادی نمیتواند نشان بدهد در نتیجه تمایل طبیعی به بیخوابی و تشنگی و گرسنگی ندارم. اما اگر با تحمل گرسنگی و تشنگی و بیخوابی هدفمند بدون آسیب زدن به روح خودم (اگر بیش از حد از نیاز دور بشوم روح کم می آورد.) دلم که اشرافیت دارد را به سمت ریشتر پیدا کردن هل بدهم و در کنار این با انجام فروع دین که مهمترینش به جهت ساده بودن نماز است روحم را تغذیه کنم موفق میشوم در زمینه تصرف پیشرفت کنم تا به ولایت عقیل این مرتبه برسم. منتهی برای اینکار قوای مستعدم را نمیتوانم درگیر کنم، مشکل چیست؟ خیلی پیچیده تر از قابل تحلیل است و رسیدن به مقدمه اش کتاب های زیادی میشود... البته سوء برداشت نشود، اگر سوءتغذیه داشته باشیم روح نفوذش بر بدن کم میشود زیرا کالری سوزی مشکل میشود و اساس نفوذ روح بر الکتریسیته است و الکتریسیته کمتر یعنی نفوذ کمتر... پس تغذیه صحیح خیلی مهم است... دل مرکز تمایلات است اگر هم تغذیه خوب بکنیم هم گرسنه باشیم بدون آسیب زایی بر فلو سالم تغذیه الکتریکی بدن به هدف نهایی خواهیم رسید. دقت در فرائض مثل نماز و غیره اگر اینتگرال نباشد فایده ندارد چون برای تغذیه روح باید الکتریسیته با حکمت داخل ذهنیتمان ارتباط کامل برقرار کند. نمیشود در ذهنیتمان اراده ی گناه و عادت به مکروه داشته باشیم و در همان حالت به خودمان فشار بیاوریم نماز را خوب بخوانیم. بلکه شاید اثر روحانی ما کاریکاتوریک و بسیار زشت بشود. مثلا در یکی از نمازها خیلی آب و تاب دادم اما ائمه به من گفتند به شدت بد خواندی پس آب و تاب نماز را غیر کاریکاتوریک نمیکند. اما حجیم کردن نماز مسئله ای ندارد. مثل طول رکوع طول سجده، طول آرام آرام قرائت و اینها آب و تاب نیست... نماز خیلی دنگ و فنگ دارد ولی انتگرال حکمتی روح شما را برای نماز صحیح آماده تر میکند و انتگرال حکمتی ضعیف روح را در نماز به صورت کاریکاتوریک زشت میکند. کسی که اصلا برای نماز و قرآن خواندن هیچ ارزشی قائل نباشد یا اینکه سبک بشمارد مسلما هیچ انتگرالی ندارد...

در نهایت بدون نظر استاد تحدث دار نباید وارد حیطه تربیت به سمت تصرف بر بدن بشویم چون آینده های احتمالی را نمیدانیم و اشتباه میکنیم. استادهای تحدث دار افرادی بوده اند که ذات مستعدتری داشته اند ولی ممکن است بعضی افراد تا تحدث داری استعداد داشته باشند و بیشتر پیشروی کردن برایشان محقق نشود اما شاید کسی داشته باشیم که در تصرف استعداد ندارد در تحدث هم استعداد ندارد اما استعداد زیادی در امامت دارد. علت هم میتواند همت فرد باشد، در کل هر احتمالی ممکن است زیرا پدیده های وجود نچسب قابل پیشبینی نیستند و چیزی پیچیده تر از جدول مندلیف از هر المنت داریم...

من استاد تحدث دارم را از کجا آورده ام؟ حدسم بواسطه استعداد امامت بالاست... با همت زیاد به خود خدا رابطه زدم و او استادی من را پذیرفت... این رابطه زدن یک پارادایم تحلیل اللهی بوده است که منظوم نیست چون تجربی نظری درهم است. استادی تحدث خداوند هم جالب است، زیرا باید پدرم را دربیاورم تا حرف بزند. نمیفهمم چرا... ولی بعضی اوقات رگباری حرف میزند نمیتوانم جمع کنم. مسلما حکمت دارد و مثل استادی افراد عادی نیست... قابل محاسبه هم به نظر نمیاید امضای متحیر کننده ای دارد...

ریشتر سوم به پائین در سرباز آزادمرد ولایت عقیل هم تحفه ای نیست گرچه آسمان ها باهم تفاوت دارند. این افراد از تناقضات ایمنی و مستعد مرض بودن رنج میبرند که علت هم عدم پلکانی حکمت است. البته نباید افراد را در زمینه عقل کم قضاوت کرد شاید یکی استعداد تحدثی اش بسیار عالی است ولی در زمینه صدق حکمت ضعیف است... کلا حیطه ولایت عقیل چیز عجیبی است زیرا استعدادها خیلی میتوانند متفاوت از هم باشند. شاید کسی به مقام تصرف روح بر بدن برسد اما به دلیل ضعف مرتبه ولایت فقیه اهل جهنم باشد. کسی که در زمینه ولایت فقیه بی ریشتر باشد اما به تصرف روح بر بدن برسد مثل شیطان است برای همین خیلی باید مراقب ریشتر باشیم. میزان در بهشت رفتن ولایت فقیه است ولی میزان در ترقی در بهشت ولایت عقیل است. البته بازهم نباید افراد عقیلی را که به جهنم می افتند قضاوت کرد، چون شاید روحشان خودشان در بهشت را نپسندیده اند و ترجیح داده اند جهنمی باشند. چرا؟ زیرا جهنم اکبر طبق نظریه من عدم اهمیت به رضوان الهی است... اکثریت جهنم اکبر را در بهشت تجربه میکنند و عقل و دل که رابطه با لهامین و هرگرو دارند اگر از خودشان خیلی عصبی بشوند شاید باوجود استعداد غفران الهی تصمیم بگیرند جهنم را انتخاب کنند. در کل معادله زبان رضوان شاید پیش پا افتاده به نظر برسد ولی نمیتوان آن را نوشت... مهمترین معادله تحلیل خداوند معادله رضوان است. راه ایمنی از عذاب اصغر محبت علی است و راه ایمنی از عذاب اکبر جایگیری مناسب در پدیده رضوان... رضوان یک زبان ساده نیست ممکن است مرکز ثقل تمام زبانها باشد، شاید تمام تحلیل های خداوند در زبان رضوان دارای همپوشانی شوند و این خیلی مهم است. محال است شیطان دلش از محبت علی عاری بوده و اینقدر ترقی کرده بلکه شاید در همپوشانی زبانی رضوان سوراخی دارد که محبت علی از آن به بیرون ریخته است. اینهمه انگیزه شیطان در گمراهی بشریت که شب و روز نمیشناسد حاصل عشق ملعونانه اش به علی است. عشق ملعونانه همان بدی است... ولی نمیتوان شیطان را قضاوت کرد که این عشق ملعونانه او از چه سبب است زیرا شیطان هرچه باشد در نازل ترین طبقه جهنم قرار ندارد. بیشترین عشق ملعونانه به علی را ابن ملجم و یهود دارند. این جماعت درویش هم به احتمال زیاد عشق ملعونانه به علی دارند که انقدر با شیعه جماعت جنگیدند و خشونت به خرج دادند و فروع دین را قبول ندارند و... مسیح یک شبیه سازی و احتمالا پارادایم ناشناخته شبیه به علی است برای همین پیروان مسیح اکثرا انگیزه های شیعی دارند تا سنی...

ولایت عقیل یک محیط گام به گام دارد. جلو بروی ازبین میرود و عقب بمانی از بین میرود... یک محیط تقلبی دارد که باید ولایت دقتی فرد زیاد باشد تا بتواند در آن پیشرفت کند... یک محیط اسراری دارد که شاید نماز شب و عبادت شب پیشرفته اش میکند... یک محیط مادی و هدامی نیز وجود دارد که عملکرد پیچیده از منطق و حکمت است. بقیه محیط ها آنقدر پیچیده هستند که باید تجربه شان کرد و پیش رفت مثل مهمترینش که زبان رضوان است...



ولایت فقیه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید