معرفی کتاب?:
دختر پرتقالی
نویسنده: یوستین گرودر
امتیاز گودریدز: 3.91/5
دختر پرتقالی.... روایت جالبی از یک ماجرای عاشقانه است. عاشقانه ای که طی نامه ای پدری برای پسرش شرح می دهد. پدر داستان آشنایی با عشق زندگی اش را می نویسد و البته این نامه بعد از 11 سال از مرگ پدر به دست پسر می رسد. اما این تنها ظاهر قصه است. میتوانم بگویم کتاب متفاوتی بود. این که پدر در آستانه ی مرگ با سوال های زیادی مواجه می شود و این سوال ها را با پسرش به اشتراک می گذارد. بزرگترین سوالش هم در مورد مرگ است. این که اگر پسرش حق انتخاب داشت و از قبل از تولدش میدانست که یک روزی می میرد و زندگی و دنیا را با همه چیزهای قشنگش باید بگذارد و برود، باز هم میخواست که زندگی کند؟ یا نه کلا از اول قید زندگی را میزد؟
برای من کتاب تاثیرگذاری بود. نویسنده از این داستان و فضا استفاده کرده بود تا سوال های فلسفی اش را با ما در میان بگذارد و با موضوعاتی مثل مرگ و عشق ما را به چالش بکشد. البته که نویسنده از نظر اعتقادی با ما تفاوت هایی دارد ولی سوال هایش دریچه های جدیدی را برای من باز کرد. و زاویه ی نگاهش به نظر من قشنگ بود. گرچه بعضی از جاهای کتاب یه مقدار کش دار به نظر می رسد ولی روایت خوبی دارد.
نوشتن و خواندن آثار فلسفی کار راحتی نیست. به خصوص وقتی بخواهیم آن ها را در قالب داستان ارائه کنیم. اما یوستین گرودر به خوبی خود را در این ژانر ثابت کرده است. این نویسنده نروژی قلم روانی دارد و حالت رازآلودی به نوشتههای خود میدهد که با موضوع فلسفی کتابهایش همخوانی جذابی پیدا دارد. او سراغ موضوعات کلیدی زندگی، منشا زندگی انسان و مفهوم زندگی و مرگ میرود. موضوعاتی که ممکن است تکراری به نظر برسند اما نوشتن آنها به گونهای که تازه و جالب باشد کار هر کسی نیست. از دیگر آثار او می توان به دنیای سوفی، مرد داستان فروش، مرد غیر قابل اعتماد و دختر رهبر سیرک اشاره کرد که همگی در اپلیکیشن طاقچه به صورت کتاب الکترونیک و یا کتاب صوتی موجود هستند.
برش های منتخب:
«پدرم یازده سال پیش از دنیا رفت. در آن زمان من چهار سال بیشتر نداشتم و در خواب هم نمی دیدم که روزی بتوانم دوباره با او ارتباط برقرار کنم. اما حالا قرار است هر دو با هم کتابی بنویسیم. این ها سطرهای این کتابند که من به تنهایی به روی کاغذ می آورم اما به زودی پدرم نیز مرا همراهی می کند. زیرا او حرف های بیشتری برای گفتن دارد.»
«واقعیت این است که از همین حالا حس می کنم یک روح هستم و هر بار که به این موضوع فکر می کنم، مجبورم نفسی عمیق بکشم. تازه می فهمم چرا ارواح مثل ابر بهار گریه می کنند. این کارشان به خاطر ترساندن اطرافیان نیست. نفس کشیدن ارواح به طرز وحشتناکی سخت می شود و همین موضوع موجب گریه ی آن هاست.»
« آخرین چیزی که انسان محکم نگه می دارد، اغلب دست کسی است.»
کتاب صوتی "دختر پرتقالی" در اپلیکیشن طاقچه: