بررسی موسیقی پاپ از دیروز تا به امروز در ایران و مقایسه با بقیه دنیا.
?
روراست بودن بهتر است امیر بهاری عزیز:
«در پشت داستان سقوط ذائقه نسلی است که صاحبنظرانش در ستایش موسیقی پاشایی و بد گفتن از یوسف اباذری مینویسند.»
«با تکیه کردن به این استدلال که در جامعه دموکراتیک کسی با کسی به تندی برخورد نمیکند نمیتوان اباذری را فاشیست، لمپن و ... خواند. جریانی که لمپن بودن را به اباذری مربوط می کند، یک چیز کوچک شبیه روشنفکری است که در پشت نقاب ساختگی ادب و دموکراسی قصد دارد خوانندگانی که نت خواندن بلد نیستند را جایگزین فرهاد و فریدون فروغی و امثال آن ها بکند که با ایده و تفکر اجتماعی- موسیقایی در همین سرزمین کار کردند و در خاطرات ماندگار شدند. این جریان به هر دلیلی به دنبال کنار آمدن با حداقلهاست.»
«بتهوون و موتسارت نمایندگان موسیقی ناب هستند. مسخره کردن یوسف اباذری از این جهت که موسیقی کلاسیک را نمیشناسد و فقط کلیشه بتهوون و موتسارت را مثال میزند، برای من خیلی عجیب است.....»
همه این ها اشاره های مستقیم به یادداشت آرش نصیری درخصوص دکتر اباذری بود. ما با یکدیگر دوست و همکار هستیم و حتی اگر از دو نسل و تو از نسل جوانتر باشی، بهتر است اگر چیزی راجب من یا راجب یادداشت یا رفتاری از من مینویسی، حتما از اسم استفاده کنی. عیبی ندارد. در نهایتش این است که میگویی من اشتباه گفتهام. مشکلی در دوستیمان ایجاد نمیکند. این موضوع را پای جوانتر بودنت میگذارم نه از موضع بالا نگاه کردن که البته دلیلی هم برای آن نمیبینم. من یاد گرفتهام همه چیز را از هم جدا کنم، کما اینکه راجب این دو یادداشتی که درباره این ماجرا نوشتهام هم، چوب سوءتفاهم دوستان را به همین خاطر میخورم. آنها فکر میکنند که شما یا باید این باشی یا آن و اگر درخصوص موسیقی پاپ چیزی نوشتهای حتما بطور کامل موسیقی پاپ را پذیرفتهای و کلا موسیقیهای دیگر و غولهای زیبای موسیقی ما و موسیقی جهان را قبول نمیکنی. نه برادر من. هر چیزی با سبک و ژانر خودش قابل قیاس و مقایسه است.
موسیقی پاپ یک هنر - صنعت است که قصد دارد با شنوندگان فراوان موسیقی ارتباط برقرار کند. این قضیه ارتباطی به کشور ما ندارد که موسیقی حتی رسمیت هم ندارد و مردم ما هیچگونه آموزشی برای شنیدن و درک آن نمیبینند. در کشورهایی که بچههایش از کودکی و در دبستان موسیقی را به عنوان یک درس کلاسی میآموزند هم، جاستین بیبر و ریحانا و بریتنی اسپیرز و... مخاطب بیشتری دارند و سبب واکنش تند اسلاوی ژیژک میشوند. اینکه میگویی کسی نسبت به این حرفها واکنش نشان نداده است و همه حرفهای این روشنفکر معروف جهانی را پذیرفته اند قطعا غلط است. یک بار که با یکدیگر بودیم در این خصوص تحقیق میکنیم.
اینکه موسیقی پاپ یک ژانر جدا از موسیقیهای کلاسیک و موسیقیهای دیگر است دیگر به یک حرف ملالآور تبدیل شده است. شاید گفتن این واقعیت سخت باشد اما می گویم. کسی که در زمینه موسیقی پاپ کار میکند، درست است که خودش هم به پول و شهرت میرسد اما در نهایت به موسیقی خدمت میکند چون اوست که باعث ایجاد گردش مالی در این صنعت میشود و همه آن نوازندگان و موزیسینهای جدی که تو در یادداشتت حرفشان را زدهای، اگر در این گروهها ساز نزنند باید یا ساز تدریس کنند یا برای گذران رندگی دنبال یک شغل دیگر باشند، چون دوستانی که در ماشینشان مایلز گوش میکنند هم تعدادشان بسیار اندک است و هم آنقدر به موزیسینهای جدیمان بی توجهاند که دوستان موزیسین راک کار ما، برای پرکردن سالن ایوان شمس با بلیت مهمان هم مشکل دارند و برای آنکه دیده شوند مجبورند به سمت پاپ-راک گرایش پیدا کنند، طوری که در نهایت هم کارشان بیشتر پاپ است تا راک. اکثر دوستان جوگیری که تو صحبتشان را کردهای عمدتا میتوانند بگویند: «...وای که ما چقدر انتلکتیم» و در ضمن بسیاری از آنها که توهم موسیقی به روز جهان و موسیقیهای جدی را دارند هم، نسخههای کپی از اصلهای در دسترس هستند.
نکته مهمیکه تو از کنار آن میگذری این است که لابد میدانی بسیاری از خوانندگان و دست اندرکاران موسیقی پاپ در خلوت خود همان موسیقیهایی که تو حرفش را میزنی را میشنوند و میخوانند. تو اسم فرهاد را بردی، مثالی در همین رابطه بزنم: یادت هست یکی از خوانندگان آن طرف آب چند سال پیش کرد که در آن «با صدای بی صدا» یا مرد تنهای فرهاد در کنار «خوشگلا باید برقصن» آمده بود؟
اینکه «جوانی حدودا بیست ساله «کایند آو بلو» مایلز دیویس» را گوش کند تعجبی ندارد که باعث حیرت تو شود. احتمالا تعجبت از این بود که چرا یک راننده تاکسی مایلز گوش میکند و هزاران تاکسی که در سطح شهر موسیقیهای پاپ و این روزها صدای مرتضی پاشایی را میشنوند ندیدهای. در اینکه این همه شهرت و محبوبیت مرتضی با خاطر مجموعهای از عوامل و بیماری و مرگ غمانگیز و همخوانی داستان زندگی و شکل خواندنش بود، حرفی نیست. صحبت از دلایل فراگیری موسیقی پاپ است. مردم احساساتشان را جدی میگیرند و هنری که لطیف و احساسی و با زبان آنها باشد را درک و دریافت میکنند. حالا ما خودمان را بکشیم و بگوییم این دچار رمانتیسیسم شده است و آنچه میخواند سانتیمانتال است. اینها ربطی به مردم ندارد. آنها کار خودشان را میکنند، آن وقت است که آن فیلم عجیب منتشر میشود که در آن، کل دانشآموزان یک دبستان دخترانه سر صف و با شکلی بسیار متاثرکننده «نگران منی» را میخوانند. تو حتما میدانی که این ماجرا با ماجرای یک راننده تاکسی بیست ساله که مایلز گوش میکند، فرق دارد. «مخاطبی که موسیقی میفهمد» هم لازم نیست «خودش را پایین بیاورد تا با بخش عمده موسیقی پاپ و حتی موسیقی سنتی ایران ارتباط برقرار کند». او کار خودش را بکند و موسیقی خودش را بشنود. موضوع خیلی ساده ست. فکر میکنم این را همه پذیرفته اند.
در کامنتهای یادداشتت، دوست روزنامه نگار من و تو مجید رئوفی نکتهای نوشته که دقیقا همان را نقل میکنم: «امیر جان دوست عزیزم بتهوون قطعا نماد موسیقی پاپ نیست. ما درباره موسیقی پاپ حرف میزنیم دیگر اینجا. موسیقی پاپ در مفهوم فراگیر بودنش بی شک به فریدون فروغی و فرهاد خلاصه نمیشود؛ چه آنها هیچ وقت و الان هم پاپیلار نبودند. کسی که مایلز دیویس دوست دارد، مایلز دیویس دوست دارد. همین. من پاشایی دوست ندارم. خب ندارم. دلیلی بر بد بودن کار او نیست. موسیقی پاپ سلیقه ای است. خودت میدانی که خیلی پارامترها سبب میشود یک شنونده از یک جنس صدا، یک نوع ملودی و یک جور تنظیم خوشش بیاید یا نه. به همین راحتی است موسیقی پاپ....»
تلاش میکنم بحثم به اطاله کلام نیانجامد. در مورد فرهاد و فریدون فروغی و ... هم زیاد حرف دارم که بماند برای بعد. چون تا همین جا هم حرفم طولانی شده است. فقط این نکته را بگویم که تا جایی که اطلاع دارم فرهاد و فریدون هم در حالی ستاره شدند که نت نمی دانستند. به جای قسمت زیادی از حرفهایی که ناگفته می ماند، این کامنت را بررسی می کنیم: «در زمان گذشته موسیقی باخ و بتهون و به صورت کلی هنر در اختیار ثروتمندان جامعه بود اما کم کم با پیشرفتهای اقتصادی و تکنولوژی٬ هنر در دسترس عموم جامعه قرار گرفت. در حال حاضر با یک کلیک یا دکمه همه مردم دنیا میتوانند موسیقی دلخواه خود را خود گزینش کنند و لذت برند.... . موسیقی بنز یا پراید نیست که هر چه گرانتر باشه راحت تر و ایمن تر است. موسیقی کلاسیک مثل زمان قدیم مخصوص طبقات حاکم ثروتمند نیست٬ دیگر افتخار آمیز و وسیله ای برای پز دادن نیست٬ اکنون حتی در ایستگاههای مترو٬ پارکها هم به صورت زنده و رایگان اجرا میشه. زیبایی شناسی در همه هنرها مربوط به ترکیب درست و توازن است که هماهنگی اش را به وجود میاره. هر سبک هم مخصوص خودش را می طلبد. هر چه هنرمند بیشتر بهش اشنا باشه اثر زیباتری بوجود خواهد آورد. همانگونه که یک صورت زیبا هم دارای این خصوصیات است.