ویرگول
ورودثبت نام
یاداشت‌های میثم بارانی
یاداشت‌های میثم بارانی
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

?عقل و شمشر?

اندیشیدن و فکر کردن به نتایج رویدادها و شرایط، یک وظیفه شرعی و یک ضرورت زندگانی است. و هر دو از صفات و ویژگی های عقل است که ملکه ای دیگری از ملکه هایی که خداوند متعال در سرشت انسان به ودیعه نهاده ، با آنها مشارکت ندارد. چرا که غرایز انسان، چندگانه و پتانسیل های او متنوع است. اما غریزه تعقل و تفقه، حاکم بر سایر غرایز و ملکه فطرت و ادراک سلیم باقی خواهد ماند.

قابلیت هایی که خداوند در عقل قرار داده نامحدود و انرژی هایی که به وسیله آن متمایزش ساخته، بسیار زیاد و گسترده است. هیچ غیر ممکنی در برابر عقل بشری وجود ندارد مگر درک حقیقت و ماهیت ذات خالق، و همچنین فهم کیفیت و کنه غیبیاتی که خداوند از آن خبرداده و عقل نمیتواند در برابر میزان بزرگیش ایستاده گی کند.

غیرممکنی که تفکر و ادراک نمیتواند ایجادش کند همان محال ذاتی است. یعنی آنچه عقل نمی تواند آن را بفهمد و درک کند، و نزدیکترین مثال: جمع بین دو تناقض است. که جزو غیرممکنی است که عقل نمی تواند تصورش کند. مانند: ترکیب حرکت و سکون در یک زمان و مکان. چون اشیاء یا متحرک اند یا ایستا و عقل نمی تواند به ترکیبی از آن دو فکر کند.

عقل- غیر از این موارد- در درک امور و دقت نظر در آن و نوآوری در زمینه های مختلف حقوقی، سیاسی، اقتصادی و مدیریتی، جایگاه و وظیفه خود را دارد. برای همین تعطیل کردن تعقل و فهم وادراک به معنای مرگ حتمی کشورها، ملل و گروههایی است که تفکر، ملاحظه و ارزیابی را جایگزین عادات و آداب و سنن قدیمی قرارداده اند.

کشورها، دولتها و سازمانهایی که شعارشان این است:" فکر نکنید، دولت یا سازمان برای شما فکر می کنند"، کشورهایی توسعه نیافته و سازمانهایی ورشکسته هستند. تداوم و بقا مبتنی بر میزان بهره گیری از انرژی ها و قابلیت های عقل است که جز مواردی که استثناء کردیم چیزی آن را محدود نمی کند. انسان با وجود این همه فعالیت و تولید، اما طبق مطالعات و تحقیقات علمی، او تنها از ده درصد نیرویی که خداوند در عقلش قرار داده، استفاده کرده است.

از اینجاست ماهیت جنایتی که انسان علیه خود مرتکب شده است، ظاهر می شود. زیرا در کنار پتانسیل بسیار زیاد ولی بهره گیری و استفاده از آن بسیار نادر است .این جُرم به کسی تعلق می گیرد که از ده درصد توانایی عقلیش استفاده کرده است. که منجر به این همه تمدنهای گسترده، صنایع بزرگ، سلاحهای پیشرفته و قابلیتهای عظیم مادی شده است. حال وضعیت کسی که ملکه (عقل) را کاملا تعطیل کرد و به دور آداب و رسوم پدران و افتخار اجدادش میچرخد و منتظر است که تا دشمنان سرسختش برایش بیاندیشند و مشغول به جمع کردن خرده زباله های دانش و تفکری دور ریخته آنان است، باید چگونه باشد؟!

شکستها فقط به دست مقلدین به وجود می آید که از خلاقیت، نوآوری و تفکر دور بوده و از بررسی و ارزیابی بیزارند و از تغییر و تحولات واقع و خواسته ها و مطالباتش، نفرت دارند. شکست چیزی نیست جز عقلی ایستاده و فهمی تعطیل و بی بصیرتی و غفلت نسبت به حقیقت رویدادها. چه جنایتی بیشتر از له شدن زیر دست و پاهای دشمنان نجس داخلی و خارجی؟. اولین دلیلش، احمقانه اندیشیدن و تکیه کردن و گرایش به گذشته و ادبیاتی است که زمان و اعتبارش به سر آمده است. نه هر سفیدی دنبه است و نه هر سیاهی ذغال و نه هر قرمزی گوشت.

پیروزی و تمکین، مبتنی بر وجود عقل سلیم مُدرِک و تفکر خلاقانه محکم است. عقلی که نیازهای واقع و چالش های دشوارش را درک کند. در سنت های خداوند در حرکت شب و روز و حرکت خورشید و ماه و تغییر زمان و مکان و احوال و شخصیت ها، تأمل کند. هر روز مشغول تفکر باشد و افتخارات گذشته را مطالعه کرده و فقه نبرد واقعیت دردناک امروز را بفهمد و چشم به راه و امیدوار به آینده ای درخشان و نزدیک باشد.

فاجعه بزرگ این است که بدون عقل زندگی کنی و بدون فکر برای انجام اموراتت به پا خیزی و به ابزاری در دست شکست آفرینان تبدیل شوی، حرف هایشان را تکرار کنی و با فکر آن ها زندگی کنی و برای تکه نانی از باقیمانده سفره هایشان، گدایی کنی. این یک مرگ معنوی است چرا که بدن از روح ادراک و عقل و فکر تهی شده است. حرکتی مُرده و کاری بی فایده و زمینی نابارور وفریادهایی بیهوده..

ندای پیامبران، جنگ علیه تقلید و تلاش برای نوسازی و احیای عقولی است که پوسیده شده و استعداد هایی که همراه با جاهلیت مرده اند. پیامبر اکرم از بت پرستان، یکتا پرستانی ساخت و ستمگر زمان جاهلیت، دل نرم و چشم به گریان و خوش فکر و فقیه زمان اسلام میشد. شخص بدوی به وسیله قرآن، روستانشین و شهرنشین را شکست میداد و عقول و اذهان کوچک با آیات قرآن، بزرگ و باعظمت میشد.

عقل، ملکه ی قدرتمندی است که شکست را به پیروزی، هرج و مرج را به علم و اندیشه، ضعف را به قدرت و تمکن، ترس و دلسردی را به آسایش و امنیت و عدم تعادل و انحراف را به اطاعت و استقامت، تبدیل می کند. برای عقل جز دیوانگی و نابینایی و برای فهم و درک جز تقلید و هوس، جایگزینی وجود ندارد.

در ذهن خردمندان این جا افتاده است که هر دوره مردان خود را دارد و برای هر حادثه ای سخنی است و هر واقعه ای، مجتهد آگاه به خود را می طلبد. یکی از ویژگیهای تربیت، این است که عقول را سازگار و متناسب با زمان افرادش میکند. هیچ وسیله و روش خاصی برای همه عصور و زمانها وجود ندارد. حوادثی در زمان صحابه اتفاق افتاد که در زمان پیامبرﷺ نبود. آنها به کمک عقل، ذهن تیز و نبوغشان راه حلی برایش میافتند. و اینگونه بهترین ملت در بین سایرین شدند. در شرق و غرب پیشوا بودند و مردم به عقل و نبوغ شان، تأسی میکردند.

با وجود هوش فزاینده ای که داشتند، اما مردمان سایر دوره ها برخی قضایای دوره قبل را کنار گذاشته و وسایل جدیدی به کار می برد. زیرا هر عصری عقول خود را دارد که برایش فکر میکند و برای تأمین نیازها و معیشتش، خلاقیت به خرج میدهد. همه اینها از همان متن قرآنی و نبوی نشأت میگیرد بدون اینکه انحرافی از ثوابت یا دوری از قضایای بدیهی به وجود بیاید. این دین حقیقتا رحمت خدا به جهانیان است که متناسب با هر دوره و هر سرزمینی است وبه خاطر وجوب اجتهاد کردن، برای تمامی زمان ومکانها شایسته و سازگار است.

?اجتهاد شرعی اساسش:

توانایی عقلِ منضبط شده به نصوص شرعی برای استنباط و استدلال برای هر قضیه جدید

تحدی در برابر هر بحرانی با فکری آگاهانه و رشید.

و ارائه دهنده حکم مناسب با مصالح محکم و صواب شریعت برای هر رویداد تازه ای است.

اسلام تنها با عقلی رشید و راهنما به سیادت رسید. عقلی که نص شرعی را خوب فهمیده و مسائل کهنه را احیا کرده و عزت و کرامت مُرده را دوباره زنده ساخت. نصوص شرعی هم اکنون نیز وجود دارد. ولی کجاست عقلهایی که آن را بفهمد و ذهنهایی که در حدود ممکن و میسور نوع آوری و تفکر کند ؟

امت اسلام اکنون از لحاظ فکری، سطحی نگر است و از لحاظ خلاقیت و فقه به سمت قهقرا می رود. سفیه عقلان و تازه به دوران رسیده ها و بزدلان اراده و اندیشه، متولی امور شده اند.

وضعیت بعضی از متفکرینش دست کمی از نادانی و بی ارزشی اغلب حاکمانش ندارد. بعضی از منتسبین به علم و فکر، وارد درگیریهای شخصی شده اند و هوای نفس برآنان غلبه کرده و پست و مقام کورشان کرده و زینت زندگانی دنیا، فریبشان داده است و اسیر دینا و درهم گشته اند. بسیاری از آنان را دیدم که مدعی انقلابی بودن و اهل شوری و کار موسساتی هستند و دیگران را به شدت مورد انتقاد قرار میدهند ولی تا بناگوششان غرق در تعفن استبداد و گنداب مالی و صدارت طلبی رسانه ای هستند. اگر به وصف رهبر و فرمانده خطاب نشود، جوابی نمیدهد و اگر بر روی سکو نرود، گرد و غبار راه می اندازد.

?راه حل چیست؟

اولا: هررژیم، سازمان یا کنفرانسی که افسار ذهن اعضا و طرفدارانش را برای خلاقیت و تجدد نسبت به مطالبات واقع، باز نگزارد، نابود و رفتنی است. برای همین نیاز به واحدهایی هست که برای هر جدیدی، تفکر کند، تازه ها را دسته بندی کرده و گذشته را بفهمد و در مورد نبرد آینده آگاهی و بصیرت داشته باشد و چشم انداز خوبی از آینده داشته باشد.

غرب با ارزشها و مبادیش بر ما پیشی نگرفته بلکه با نیک تفکر کردن و مَکر و نیرنگ، گوی سبقت را ربوده است. شریعت ما به اندازه ای حسن تدبیر و مدیریت عقل دارد که اگر خوب به کارش گیریم ضعفمان تبدیل به قوت و از این پستی به عزت خواهیم رسید.

غرب با باطل قلابیش ما را شکست داده است. در کشتنمان تفنن به خرج داده و از خونمان می نوشد و با ثروتهایمان خوش می گذراند. همه اینها را با عقل و با تفکر خلاقانه اش انجام داده است تا جایی که یتیمان خوان پَستان شده ایم. امت اسلامی تا اکنون مرکزی پژوهشی مستقل، یا جمعیت علما مگر در چهارچوبی از قبل برنامه ریزی شده و یا هیئتی که وابستگی مالی نداشته باشد را ندارد. عصا شكسته هایی که نه پیش قراول اند و نه میتوانند اهداف امت را پیش ببرند.

تنها راه برون رفت از این شکاف بزرگ، نوآوری در اندیشه، نگاه به آینده و ارائه یک طرح عمیق است. همه اینها در چارچوب آنچه نص قاطع قرآن و دلایل واضح، اجازه می دهد بدون سیاسی کردن یا معامله بر روی آن. امت شدیدا نیاز به نسل جدیدی دارد که حق و جایگاه خداوند متعال، ادب و وحی و تشریع قرآن و ادراک و فن و خلاقیت عقل را بشناسد.

دوما: پس از خلاقیت عقول نوبت به خلاقیت نفوس می رسد. نسل خلاق به تولیدات عقول راشد اکتفا نمیکند. بلکه برای کسب تأیید و موفقیت، روح و نفسش رو به آسمان و در مسیر عروج است. اسباب در وجود غفلت از مسببش، ارزشی ندارد. پیروزی و رستگاری از سوی خداوند است. و حکمتش این است که ما را به طلب فقه و فهم مکلف کرده و به وسیله علم و اجتهاد و تجدد ما را به بندگی گرفته است.

شمشیر بدون عقل خشونت و بدون فکر، افراط گرایی و بدون درک، بی پروا یست و بدون در نظر گرفتن عواقب، مفسده است. شمشیر کارایی حقیقش وقتی است که در دست عاقلی رشید باشد. کسی که حق را فهمیده و به آن علم دارد. چقدر به نام شجاعت ، توانایی و استعدادهای غیر عاقل از دست رفته و چه بدن های قویی زیر خاک غفلت و بی پروایی دفن شده اند. حق بر شمشیر مقدم است و شمشیر، خادم چیره گی حق و عقل است.
❂•°•°•°•↝?↜•°•°•°•❂
تحقیق کنید و مطالعه داشته باشید تا حلاوت و شیرینی دانش را بچشد.


✍?مجدي شلش
?ترجمه: واحد ترجمه بینش



غربگراییشمشیرعقلانسانیتجنایت
آنچه در اینجا منتشر میگردد، به صورت ویژه و پرمغز جهت افزایش آگاهی شما می‌باشند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید