ایرانیان مردمان بزرگی هستند که هرچند شکست خورده اند اما تسلط متجاوزان را نپذیرفته و هرگز مستعمره دیگران نشده اند و اغلب اندکی پس از شکست ناشی از نخوت هوشیار شده و توانسته اند رشته امور را در دست گرفته و پیروز نهایی باشند.
آنچه بیان گردید صرفا ادعا نیست که تاریخ بر آن گواهی می دهد؛ شکست ایران از اسکندر اولین شکست بزرگ ماست اما مگر سلوکیان توانستند به راحتی بر ایران حکمرانی نمایند؟! از همان آغاز با مقاومت مردم و بعد با هجوم اشکانیان مواجه شدند و هر روز از حجم متصرفاتشان کاسته شد، ضمن آن که بدون تاثیر گذاری بر فرهنگ ایرانیان بسیاری از آنها در مردم هضم شده و بسیاری از عقاید ایرانیان را پذیرفتند و کم کم از نخبه گان ایرانی در اداره امور استفاده کردند تا بالاخره به دست اشکانیان و کمک مردم برافتادند، گویی اصلا چنین اتفاقی نیفتاده؛ اعراب ایران را تصرف کردند و پس از پذیرش اسلام کم کم نخبه گان ایرانی سر رشته امور را در دست گرفتند، حال دیگر بزرگ ترین دانشمندان اسلام ایرانی ها بودند بزرگ ترین مشاورین و وزرا ایرانیان بودند و خوانشی را پیروی و حمایت کردند که امروز گفتمان غالب در جهان اسلام است؛ همچنین است برخورد ایرانیان با مغول ها و افغان ها که اغلب ما نسبت به آن تسلط کافی داریم.
آنچه از این رهگذر عاید ما می شود نه عقده های یک ملت شکست خورده بلکه باید تجربیاتی باشد که با اتکای به آنها از تکرار تاریخ جلوگیری کنیم اتفاقی که برای ما آشناست، روزی اسکندر و روز دیگر اعراب و بعد از آن مغول و زشت تر از همه تسلط افغان.
نقل مکرر حمله اعراب و کتاب سوزی آنها
از سوی دیگر بحث کتاب سوزی است، بحثی که برخی با احساسسات ناسیونالیستی آمیخته و به جای طرح سودمند آن هر از گاهی احساسات ضد تازی را برمی انگیزند و اندکی بعد فروکش نموده بدون هیچ بهره ای از بین می رود؛ سوگواری برای کتابسوزی اعراب در ایران، کتابی که هرگز در ایران وجهه مطلوب خود را نداشته و امروز هم ندارد؛ امروز هم باید برای کتاب سوگواری کنیم، تا چه رسد به هزار و چهارصد سال قبل، این ایراد تاریخی ماست، باید با خود اندیشه کنیم چطور است که در کل تمدنهای نویسای جهان اتفاق کتاب سوزی رخ نموده اما فقط ایران است که حتی نسخه ای از انبوه کتاب های مورد ادعایش باقی نمانده است؟!
مگر فقط ایران است که مورد هجوم اعراب قرار گرفته است؟
اعراب امپراتوری تاسیس کردند وسیع تر از امپراتوری ایران اما همه جاهایی که رفتند و آثاری برانداختند و آثاری برانگیختند، همه آثار از میان نرفت؛ حتی در اندلس پس از تسلط صلیبیان که می خواستند همه مسلمین و آثارشان را محو کنند آثار بسیار زیادی بر جای ماند، همچنین است همه تمدنهایی که در طول تاریخ دچار کش و قوس و اوج و فرود شده اند؛ چین بارها دچار کشمکش های داخلی و تسلط اقوام دیگر از جمله مغولان شده است اما همچنان کتاب ها و آثار نوشته کهن دارد همینطور هند و مصر و ...
پس اشکال کجاست؟ مشکل خود ما هستیم، مایی که هرگز قدر و منزلت کتاب را نشناختیم، سوگوارانه باید بپذیریم ما ملتی هستیم که از کتاب و کتابخوانی بیزاریم؛ دو امر در نبود آثار مکتوب نقش بسزا داشته است:
اول آن که در دوره پیشااسلامی ایران نوشتن را امری شیطانی قلمداد میکردیم و موبدان ما آموزش های خود را به صورت شفاهی و بر پایه حفظ انجام می دادند لذا فرهنگ نوشتن و مکتوب سازی چندان رواج نداشت و سخت معتقدم علی رغم علم و حکمت موجود در ایران متاسفانه آثار مکتوب ما حجم چندانی نداشته است
دوم آن که تعلیم و تعلم اختصاص به طبقاتی خاص داشت و سوادآموزی امری همگانی نبود و مردمان عادی از خواندن و نوشتن محروم بودند
لذا آثار مکتوب ما علاوه بر قلت آن به جهات اهریمنی بودن و اختصاص به طبقه ای خاص در اماکن خاص نگهداری میشد که به راحتی توسط تازیان از میان رفت
حال باید چه کرد
خوشبختانه در دوره جدید که به نظر من آغاز عصر نوینی برای ایران است و می تواند مقدمه بازگشت ایران به عظمت پیشین خود باشد از نظر نظامی و امنیتی در سطح نسبتا خوبی قرار داریم که از سطح بازدارندگی مطلوبی برخوردار است و محاسبات هزینه جنگ با ایران ابرقدرت ها را برای دست اندازی به میهنمان دچار تردید مینماید
اما در زمینه های علمی و فرهنگی باید کار کرد، تمدنی که عقبه فکری خوبی نداشته باشد دیر یا زود دچار انحطاط می گردد؛ متاسفانه وضعیت کتابخوانی در ایران طبق آمار بسیار وخیم است؛ امروزه مردم ما مخصوصا جوانان ساعت ها برای مطالعه متن های بی محتوا در عرصه های مجازی زمان تلف می کنند اما دریغ از مطالعه چند صفحه متن جدی؛ خانه هایمان مالامال از لوازم تجملاتی و آنتیک است اما دریغ از یک قفسه
این که هر روز مثل مادر فرزند مرده خاطرات تلخ گذشته را تکرار کنیم و بر سر و صورت خود بزنیم دردی دوا نمیکند.
❂•°•°•°•↝?↜•°•°•°•❂
تحقیق کنید و مطالعه داشته باشید تا حلاوت و شیرینی دانش را بچشد.
✾•┈••✦❀✦••┈✾