سال ۸۱ بود که اولین وبلاگم را از یک کافینت توی شهرمون درست کردم شاید اون موقع که کافینت ها بیشتر پر از چت یاهو بود وبلاگنویسی کار عجیبی بود بخصوص برای یک جوان پشتکنکوری! ولی خب منم آدم عجیبی بودم! با دوستام میرفتیم بیرون اونا میرفتن طبقه پایین توی یه مغازه فیفا میزدن و من میرفتم طبقه بالا توی یک مغازه کامپیوتر اجاره میکردم که با پاسکال کد بزنم! (نمی خوام بگم خیلی گیک ام یا خفنم فقط یه دیوانگی که کدنویسی حس خوبی بهم میداد)
وبلاگهای زیادی داشتم از وبلاگ سیاسی تا وبلاگ تخصصی تا وبلاگی که صرفا برای seo درست شده بود! ولی از یه جایی وبلاگنویسی را تعطیل کردم و به کار چسبیدم حالا بعد از سالها حس میکنم باید بنویسم! چرا؟
اول اینکه وقتی سرت توی کار خودته و خیلی چسبیدی به کارت بعد سرت را بالا میکنی میبینی چقدر چیزهای جدید و جالب و تازه ست که دارن در موردش مینویسن میری می خونی و یه حسی بهت میگه تو هم از چیزهای جالبی که فکر میکنی برای بقیه جذابن بنویس
دوم اینکه وبلاگنویسی هم مثل مستند نویسیه همونطور که اگر کدت را مستند نکنی بعد از دو سال برگردی تغییرش بدی مثل اینه که داری به کد فرد دیگری نگاه میکنی خیلی از موضوعات جذاب که میخونی را هم اگر ننویسی مدتی بعد خودتم فراموش کردیشون!