يك دور اوايل كرونا دوماه تمام خاطرات كرونايي نوشتم. ديدم ول نميكند. ما ول كرديم. يك جايش نوشته بودم كه فردي در دريا موجودي را ديد در حال غرق شدن بود. خود را به آب زد تا غريق را نجات دهد. اطرافيانش هم نگاه ميكردند و هورا ميكشيدند. وقتي رسيد به موجود در حال غرق شدن، ديدند هي دارد ميرود زير آب و هي ميآيد بيرون. نجاتدهنده در حال غرق شدن بود. داد زدند، رهايش كن و برگرد. همين جور كه زير آب ميرفت و ميآمد بيرون داد زد، كوسه است. من ولش كردهام. اون من را ول نميكند.
من هم ميخواستم روزنوشت و خاطرات كرونا را كه شروع كرده بودم، ادامه بدهم. دوماه هم نوشتم. كرونا تمام شدني نبود. ما ولش كرديم. اما اون هنوز ولمان نكرده است. گفتم گهگاه بنويسم. آن مجموعه در حال انتشار است.
زدن ماسك توي ايران اجباري شد. در محيطهاي سربسته و ادارات و بانكها و اينها. اول از همه قبل از اينكه بخرند، عدهاي از مردم دلاور هموطن ماسكها را احتكار يا گران كردند. عده ديگري هم كلاسشان شده كه ماسك نزنند. والا به خودتان ظلم ميكنيد. حقالناس هم هست. جدي بگيريد. مثل حقالناس راي توي انتخابات تبصره ندارد. حق خودتان و مردم را رعايت كنيد. اصلا تو رو جدم. يكشنبه بالاترين آمار فوتيهاي كرونايي در طول تاريخ شروع كرونا را داشتيم. اينها عدد نيستند. اينها هر كدام، يك كشته هستند و دهها نفر عزادارشان.
مبتلاها خيلي زياد شدند، مثل اول كرونا. توي اين چند روزه با خيليهاشان تماس گرفتم. خانم فاطمه طباطبايي، عروس امام در بيمارستان است. نه دختر دارد و نه خواهر. خودش عروس امام بود و امام را تيمار ميكرد. حالا عروسش به خودش كمك ميكند. شانس عروس خوب داشتن را هم امام و هم عروس امام داشتهاند. با صفاييفراهاني دوست قديميام و مدير قوي هم تماس گرفتم، بهتر بود. به چند نفر ديگر از دوستان كرونا گرفته جديد هم زنگ زدم كه اسم نميآورم. ممكنه از آنجا به جاهاي ديگه فكرتان برود؛ بله.
اين را در اينستاگرامم هم نوشتم كه در سال نكبت ۸۸ يك شب، بعد از اينكه از سلول به يك حياط جمعي منتقل شديم. يكي از بچهها ملاقاتي داشت. شب آمد توي حياط كه شنود نداشته باشد، كمي خبرهاي بيرون را گفت. بعد اضافه كرد همه دوستان مخفي هستند و ميترسند دستگير شوند. خانوادهها آرامش ندارند.
آخر شب به دوستان رمضانزاده، عطريان، صفاييفراهاني و سعيد شريعتي گفتم برويم با خيال راحت بخوابيم. ما را ديگر دستگير نميكنند.
حالا امروز به يكي از دوستانم كه كرونا گرفته و خيلي نگران بود اين ماجرا را تعريف كردم. گفتم ببين ماها نگرانيم كه هنوز نگرفتيم، تو برو با خيال راحت توي اتاق و بيرون نيا، ديگه كرونا نميگيري.
*تولد امام رضا(ع) به دليل اينكه مشهدي هستم خيليها يا با من تماس ميگرفتند يا تماس ميگرفتم. تبريك و عيد مباركي. با آقاي خاتمي صحبت كردم. در خانه ماندن را خيلي جدي رعايت ميكند. خيالمان راحت شد. با آيتالله موسويخوئيني هم صحبت كردم. نه فرصتي داد كه از نامه اخيرش حرف بزنيم و نه سياست و نه خيلي من جراتش را داشتم. دروغ چرا؟ همش تذكر ميداد كه مراقب كرونا باشيد. دامادش دكتر است و كلا خودش را در بيمارستان قرنطينه كرده. خبرهاي اوجگيري مريضيها را ميداد. يك حالت پدرانه براي همه دوستانش دارد اين مرد. يكي از دلايلي كه نفوذ زيادي در دوستانش دارد همين اخلاق دلسوزي است. كسي كه با آقاي موسويخوئيني دوست باشد، ميداند هركاري كه ميكند و هر حرفي كه ميزند از سر دلسوزي است و بس.
توي اين اوج كرونا، نمايندگان تازه تاسيس مجلس، جوري جلساتشان را اداره ميكنند كه كرونا مساله دهم مردم هم تلقي نميشود. صداي خودشونيها هم در آمده. ظريف را به عنوان وزير مملكت كه در خط مقدم مشكلات كشور است را دعوت كرده و توهينهاي بد ميكنند. البته با تشكري كه ظريف از مهماننوازي مجلس كرد، يه جورايي از خجالتشان درآمد. آقاي قاليباف ديگر رقيب دولت نيست، رييس يكي از قواي كشور است. وظيفه حقوقي و ملي و اخلاقياش بود كه جلوي توهينها را بگيرد. مجلسيها كاري ميكنند كه اصلاحطلبان براي ۱۴۰۰ ستاد نزنند. همين حرفها و موضعگيريهاي مجلس ستاد تبليغاتي آنها شود.
نرخ دلار ۲۲ هزار توماني و سكه 10 ميليوني را هم بدهند به خانم سخنگوي وزارت بهداشت اعلام كند والا مشكلاتش از كرونا كمتر نيست. گفته باشم.
تا يك فرصت ديگر و يك روزنوشت كرونايي ديگر.