بخش اول: مقدمهای بر اقتصاد رفتاری و ارتباط آن با بازارهای مالی
مقدمه
نزدیک به سه سال پیش مسیر زندگی کاری من با حوزه کریپتو و بازار رمزارزها تلاقی پیدا کرد، از اولین مفاهیمی که از همان ابتدا جذب آن شدم حوزه اقتصاد رفتاری بود، جایی که نگرشی جدید برای من به رفتار روزمره ما انسانها در قبال مسائل اقتصادی ایجاد کرد. تلاش میکنم تا در سلسله مقالاتی تا حد ممکن به معرفی این حوزه دانشی بپردازم.
آنگونه که دن آریلی میگوید "هرچند ابهت بخشیدن به توانمندی آدمی به وضوح توجیه پذیر است، اما بین حس عمیق تحسین، و این تصور که تواناییهای خردورزی ما بی عیب و نقص است، تفاوتی عمده وجود دارد، درک این نکته که ما کجا از ایدهآل دور میشویم، بخشی مهم در تلاش برای درست فهمیدن خودمان است و نوید بخش فواید عملی بسیار.
پی بردن به نابخردی برای کارها و تصمیمات هر روزه ما، و برای درک چگونگی طراحی محیط اطرافمان و گزینههایی که در پیش روی ما قرار میدهد، حائز اهمیت است.
ما نه تنها نابخردیم بلکه به طرز پیش بینی پذیری نیز نابخردیم و درک این موضوع نقطه آغازی است برای بهبود بخشیدن به تصمیمگیری ما و تغییر دادن بهتر شیوه زندگی." (دن آریلی - نابخردی های پیش بینی پذیر - نشر مازیار)
درک اقتصاد رفتاری
اقتصاد رفتاری یک حوزه دانشی است که بینشهای روانشناسی را با اقتصاد ترکیب میکند تا درک بهتری از نحوه تصمیمگیری افراد در زمینههای مختلف اقتصادی به دست آورد. برخلاف نظریههای کلاسیک اقتصاد که اغلب فرض میکنند افراد منطقی عمل میکنند و در پی دستیابی به حداکثر سود هستند، اقتصاد رفتاری نشان میدهد که انسانها به دلیل سوگیریهای شناختی، احساسات و تأثیرات اجتماعی، اغلب رفتارهایی غیرمنطقی از خود بروز می دهند.
اقتصاد رفتاری به دنبال توضیح این موضوع است که چرا افراد گاهی تصمیمهایی میگیرند که از آنچه به طور سنتی به عنوان رفتار "منطقی" در نظر گرفته میشود، منحرف میشوند. برای مثال چرا ممکن است ما برای دوران بازنشستگی خود به اندازه کافی پسانداز نکنیم، برای خرید برخی کالاها بیش از اندازه ارزش واقعی آنها خرج کنیم و یا تصمیمهایی ناگهانی و به شدت زیانده در بازارهای مالی داشته باشیم.
با بررسی این الگوها، اقتصاد رفتاری دیدگاه دقیقتری از نحوه تعامل افراد با بازارها و انتخابهای اقتصادی ارائه میدهد.
تلاش میکنم در چند مقاله آتی به بررسی ابعاد مختلف دیدگاههای مطرح در حوزه اقتصاد رفتاری و بازارهای مالی با تمرکز بر بازار رمزارزها بپردازم.
مفاهیم کلیدی در اقتصاد رفتاری
سوگیریهای شناختی: سوگیریهای شناختی الگوهای سیستماتیکی از انحراف از هنجار یا عقلانیت در قضاوت ما هستند. این سوگیریها میتوانند افراد را به گرفتن تصمیمهای غیرمنطقی یا ناکارآمد هدایت کنند. به عنوان مثال، سوگیری تاییدی باعث میشود افراد اطلاعاتی را که باورهای قبلی آنها را تأیید میکند، ترجیح دهند، در حالی که تنفر از ضرر باعث میشود افراد به ضررها حساستر از سودهایی با همان اندازه باشند.
میانبر ذهنی: میانبرهای ذهنی یا هیوریستیکها، قوانین کلی هستند که فرآیند تصمیمگیری را ساده میکنند. در حالی که میانبرهای ذهنی میتوانند در تصمیمگیری سریع مفید باشند، به همان میزان نیز میتوانند منجر به اشتباه شوند. به عنوان مثال، راه حل دم دست نوعی سوگیری شناختی است که طی آن فرد احتمال وقوع یا تکرار هر رویداد را بر اساس تعداد دفعاتی که میتواند آن احتمال را به یاد آورد میسنجد. به همین دلیل راه حل دم دست میتواند باعث خطا در قضاوت شود در نتیجه باعث میشود افراد احتمال وقوع رویدادها را بر اساس تواناییشان در یادآوری نمونههای مشابه بیشتر تخمین بزنند.
تاثیرات احساسی: احساسات نقش قابل توجهی در تصمیمگیری دارند. ترس، طمع و هیجان میتوانند نحوه درک افراد از ریسکها و پاداشها را تحت تاثیر قرار دهند و اغلب به تصمیماتی منجر میشوند که کاملاً منطقی نیستند. به عنوان مثال، ترس از دست دادن (FOMO) میتواند افراد را وادار کند در اوج قیمتها سرمایهگذاری کنند، حتی زمانی که منطق نشان میدهد که ممکن است این حرکتی پرخطر باشد.
تأثیرات اجتماعی: تصمیمات افراد همچنین تحت تأثیر عوامل اجتماعی، مانند رفتار و نظرات دیگران قرار میگیرد. این تاثیرات میتواند به رفتار گلهای منجر شود، جایی که افراد از اقدامات گروهی بزرگتر حتی گاهی به ضرر خودشان پیروی میکنند. حرکت گلهای آغازگر اتفاقات بزرگ و بیاساس در بازار و عامل خرید و فروشهایی است که اغلب مبتنی بر عدم حمایت اساسی برای توجیه هر یک از این عملها است. حرکت گلهای عامل مهمی برای حبابهای قیمتی و یا سقوط بازار در بازارهای مالی است.
اقتصاد رفتاری در بازارهای مالی
بازارهای مالی محیطی ایدهآل برای مشاهده اقتصاد رفتاری در عمل هستند. در اینجا، سوگیریهای شناختی، احساسات و تأثیرات اجتماعی به طور مکرر رفتار سرمایهگذاران را هدایت میکنند و اغلب به ناهنجاریهای بازار مانند حبابها و سقوطها منجر میشوند. برخلاف مدلهای مالی سنتی که به فرضیههای رفتار منطقی متکی هستند، اقتصاد رفتاری عوامل روانشناختی را با پویایی بازار ادغام میکند. از جمله این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد:
ناهنجاریهای بازار و شور و هیجان غیرمنطقی: اقتصاد رفتاری تلاش میکند توضیح دهد چرا بازارها گاهی به شدت غیرمنطقی رفتار میکنند و قیمتهایی شکل میگیرند که به طور قابل توجهی از ارزشهای ذاتی خود منحرف میشوند. اشتیاق غیرعقلانی (Irrational exuberance)، اصطلاحی است که اولین بار توسط آلن گرینسپن رئیس وقت فدرال رزرو آمریکا در سخنرانی او در سال 1996 با عنوان «چالش بانکهای مرکزی در یک جامعه دموکراتیک» در خلال حباب داتکام به کار رفت. این عبارت در آن زمان به عنوان هشداری مبنی بر ارزشگذاری بیش از حد بازار سهام تعبیر شد و بیانگر اشتیاق سرمایهگذارانی است که قیمت داراییها را به سطوحی میرسانند که توسط اصول بنیادی پشتیبانی نمیشود.
نقش احساسات: احساساتی مانند ترس و طمع میتوانند به طور قابل توجهی بر رفتار معاملاتی تأثیر بگذارند. به عنوان مثال، در زمان رکود بازار، ترس میتواند منجر به فروش هراسانه شود، در حالی که در بازارهای صعودی، طمع میتواند به حبابهای سفتهبازانه منجر شود.
تاثیر سوگیریهای شناختی: سوگیریهای شناختی مانند اعتماد به نفس بیش از حد میتواند باعث شود سرمایهگذاران ریسکهای زیادی را بپذیرند، با این باور که آنها ماهرتر از آنچه واقعاً هستند، خود را تصور میکنند. این موضوع اغلب در معاملات روزانه مشاهده میشود، جایی که معاملهگران اغلب توانایی خود را در پیشبینی حرکات بازار بیش از حد ارزیابی میکنند.
مقدمهای بر رمز ارزها
بازارهای رمز ارزها مورد مطالعهای جذاب برای اقتصاد رفتاری است. برخلاف بازارهای مالی سنتی، رمز ارزها تا حد زیادی غیرمتمرکز، بسیار نوسانی و به شدت تحت تأثیر سرمایهگذاران خرد هستند. این امر این بازار را به زمینهای مناسب برای سوگیریهای شناختی و تصمیمگیریهای احساسی تبدیل میکند.
در بخش بعدی از این سری مقالات، به چگونگی ظهور مفاهیم خاص اقتصاد رفتاری در بازار رمز ارزها خواهیم پرداخت. پدیدههایی مانند FOMO، اعتماد به نفس بیش از حد، و رفتار گلهای را بررسی خواهیم کرد و اینکه چگونه این موارد باعث افزایش سریع و سقوطهای چشمگیر ارزش رمز ارزها شدهاند.