این مطلب در فروردین 1403 نوشته شده است
امشب شبکه آی فیلم، سریال در چشم باد را تمام کرد
پایان در چشم باد همراه است با آزاد سازی خرمشهر
واقعه ای که هنوز که هنوز است حلاوتش در طول تاریخ این سرزمین حس می شود
نمی دانم چه سری است هر وقت در چشم باد نشان می دهد دلم می خواهد ببینمش
یک اثر میهن دوستانه که وقتی می بینیش محال است احساسات وطن دوستانه ات گل نکند
محال است سکانس هایی را پیدا نکنی که بخواهی باهشان زار بزنی
مخصوصا قسمت های مربوط به اشغال ایران
ترسیم وقایع جنگ با عراق هم در نوع خود ناراحت و غمگین و در عین حال سرشار از افتخارت می کند و با برخی ساده دلی ها و صفای باطن ها کلی حال می کنی
اما امان از اشغال ایران که حتی جزئیاتش مو به تن سیخ می کند و قلب را آزرده می سازد و حس تحقیر عجیبی به تو دست می دهد...
سرباز وطن در خاک وطن اسیر قوای بیگانه
پرچم بیگانه در خاک وطن در اهتزاز، پرچم وطن مچاله شده، عکس شاه مملکت بر زمین افتاده
بیگانه تحکم می کند دادگاه تشکیل می دهد حکم می کند زندانی می کند
از قطار و راه آهن استفاده نظامی می کند
قحطی، تجاوز به نوامیس، بیماری
احتکار مواد غذایی توسط بیگانه
نبود فشنگ در اسلحه سرباز وطن و تفتیش و تحقیر شدنش توسط سرباز بیگانه
اینکه در خاک کشورت از بیگانه زور بشنوی چقدر سخت است
با همه این سکانس ها حس خرد شدن پیدا می کنی می شکنی، از عمق جان می سوزی
خدا را شکر می کنی که با همه گرفتاری ها و مشکلاتی که امروزه می بینی آن حس تحقیر وحشتناک تمام شد و به تاریخ پیوست.
آری این مملکت روزهای دشوار بسیار داشته جنگ دیده، قحطی و گرسنگی دیده، آشوب داخلی دیده، کشتار و خون دیده
اما هیچ واقعه ای به دردناکی اشغال ایران نبود و نیست (حداقل به زعم من)
برای یک سینه چاک وطن طبیعی است که اندکی در دل شادمان باشد که گاه تصمیم گیری بیگانگان برای سرزمینش به پایان رسیده و خود می تواند در جهان حرف بزند و حرفی برای گفتن داشته باشد ولو ضعیف و یا حتی اشتباه
سیاست نمی دانم جنگ طلب هم نیستم از حوادث فردا هم چیزی نمی دانم اما برخی تصاویر حسابی این روزها تکانم می دهد...