گاهی پیش میآید که مسیر زندگی، آدم را به سمت انتخابهایی میبرد که هرچند سخت هستند، اما بخشی از هویت ما میشوند.
من به عنوان عضوی از یک خانواده بزرگتر، همیشه سعی کردم در شرایط سخت کنار عزیزانم باشم. چه در روزهای از دست دادن عزیزان، چه در لحظههای تصمیمگیریهای سخت.
یکی از این روزها، وقتی یکی از اعضای خانواده تنها و نیازمند حمایت شد، من و همسرم تصمیم گرفتیم قدم پیش بگذاریم. حتی با وجودی که دیگران شاید راحتتر میتوانستند کمک کنند، اما این ما بودیم که بار مسئولیت را به دوش کشیدیم.
از کمک در پیدا کردن خانه جدید گرفته تا پیگیری امور مالی و قراردادها—همه را با دل و جان پذیرفتیم.
اما در نهایت، با موقعیتی غیرمنتظره روبرو شدیم: قراردادی که با اعتبار ما بسته شده بود، در خطر فسخ قرار گرفت. حالا نه برای منافع خودمان، بلکه برای حفظ اعتبار و احترامی که نزد دیگران داشتیم، باید تلاش میکردیم تا کار به خوبی پیش برود.
در این میان، سکوت بعضی از اطرافیان و همراهی نکردن آنها کمی سنگین بود—اما چه کنیم؟ مهربانی و مسئولیتپذیری را نمیشود نادیده گرفت.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد؛ وقتی تنها به دلیل اینکه “آدم خوب ماجرا” هستید، بار مشکلات دیگران روی دوشتان میافتد—و با این حال، باز هم انتخاب میکنید که مهربان بمانید.
به هر حال، زندگی همیشه منصف نیست—اما ما میتوانیم انتخاب کنیم که چطور آدمی باشیم.