روز ها و شب های بسیاری را باهم گذرانده ایم . ساعتهایی که سوختیم و دم زدیم و لحظاتی که نسوختیم و آه مان آتش به خرمن عده ای زد .
ما با تو بزرگ شده ایم !
ما تو را با تمام وجود دوست داریم و حس میکنیم این رابطه دوطرفه عمیقِ قدیمی را
حالا چرا ؟
گاهی کسی بی خود میشود و غصه میخورد ولی حسی درونم فریاد میزند که "بی تو" شده ام که چنینم.
آری "بی خودی" فاصله زیادی با "بی تویی" دارد ...
بی خود که میشوی عده ای می فهمند و انگشت نما میشوی و ...
اما "بی تویی" مانند گاز است رنگ و بویی ندارد و آرام آرام تو را به مرگ تدریجی می کشاند ...
میشود "بی خودی" عمری داشت هر چند هاپویی
اما "بی تویی" را خدا نصیب هر کس نکند