m.barzin
m.barzin
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

شاید با خواندن این پست هدایت شوید!

در استانی زندگی می کنیم که اولین آزمایشات را روی ما انجام می دهند. به عنوان مثال اگر بخواهند طرحی به طور آزمایشی پیاده کنند روی استان ما حساب می کنند به همت نمایندگان غیورمان. نماینده های ما مانند نمایندگان تبریز و اردبیل تن صدا ندارند بلوا نمی دانند مثلا خیلی مودب هستند و از همه مهمتر نمی توانند قهر کنند و صحن مجلس را ترک کنند. نمایندگی از شیر پاستوریزه، بهداشتی تر، از ابر نرم تر، هر چه آن ته بودجه و طرح ماند رو برمیدارند و تشکر میکنند. 

در استانی زیست می کنیم که طرح های صنعتی برای ما تصویب می شود و سر از استان های دیگر در می آورد.فرقی نمی کند خراسان شمالی باشد یا مازندران یا اصلا جنوب و گاهی ترکمنستان...  کلا برای ما تصویب می شود برای جای دیگر اجرا. این هم در عزم نمایندگان ما خلاصه شده است. نمایندگانی محکمتر از ترتیزک، شیرین تر از آب لیمو عمانی، نمایندگانی که نه به پشتوانه پدر شهیدشان رای آروده اند نه جیب مبارک. 

استان ما نه جنگل دارد نه رودخانه، ما وسط کویری هستیم که حتی شب های کویری هم ندارد. ما کالباس مرغیم با اسم بوقلمون شکم پر.ما سالیان درازی در جنگ بوده ایم و هشت سال دفاع مقدس از مرزهای استان ما شروع شد و تازه داشتیم جان می گرفتیم که ریزگردها به سراغمان آمد ما خوزستانیم با اسم گلستان. 

شبی  چند بار اینجا زلزله می آید و مادرها هنوز در اینجا پشت بندی در خانه ها را نمیگذارند تا هنگام فرار به مشکل نخوریم. زلزله افتادن درختان که بی هوا سبز شده اند و نمیگذارند مردم کوه های سر به فلک کشیده را تماشا کنند. اصلا قصه دو کاج که در کتاب های ابتدایی دهه شصتی ها بود ماجرای درختان استان ما بود که یکی به دیگری وفا نکرد و تا الان زحمتکشان عرصه نئوپان ما درختان مزاحم و بی وفا را می برند تا آن خاطره تلخ از ذهنمان پاک شود. 

استان ما نه دریا دارد و نه حتی چشمه ای که مسئولین عزیزتراز جان ما مجبور نباشند برای یک تفریح ساده به خارج از استان که هیچ به خارج از کشور و حتی خارج از قاره سفر کنند. خدایا این چه استانی است که به ما داده ای؟ مگر ما از تهرانی ها چه کم داریم؟ چرا استاندار ما باید مجبور باشد داغ دوری وطن را برای تفریح سالمی به جان بخرد. خدایا چرا ما مانند تهرانی ها امکانات نداریم که استاندار جانباز ما مانند بقیه جانبازان مجبور باشد به کیلومترها آنطرف تر عزیمت و به علت یک حادثه طبیعی که با ایشان هماهنگ نشده بود مجبور شود برگردد و همین که برگشت نامه عزلش را به دستش بدهند. 

خدایا دوست داشتم گچ پایم را وا نمیکردم تا با همان پای گچی چنان میدل کیک (یه اصطلاح رزمی) به فک آن یاوه گویانی می زدم که می گویند سپاه دارد خدمت رسانی میکند. در شهر های سیل زده ما سیلیبریتی ها گروه های جهادی تشکیل داده اند و خود لقمه لقمه به دهان مردم غذا میگذارند و چکمه پوشیده در حال شستن فرش های ترکمنی هستند. نه سپاهی هست نه بسیجی. تا چشم کار می کند بازیگر و فوتبالیست. خودم همین دیروز با پرویز عکسی انداختم که بنده خدا در حال خلال کردن دندان کودکی بود که سبزی کوکو در دندانش گیر کرده بود. 

خدایا مسئولین ما تحت الحفظ در اختیار خودت تا روز قیامت 


پ.ن:

میدل کیک ضربه پهلو است ولی من نوشتم به فک، شما جدی نگیرید


سیلگلستاناستاندار
می نویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید