ویرگول
ورودثبت نام
مسعود بنابی | Masoud Bonabi
مسعود بنابی | Masoud Bonabi
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

به بهانه خواندن متن و ترجمه آهنگ Abrazame از Julio Iglesias

گفتم بهش نرو. می‌دونستم می‌ره، ولی واسه‌ام مهم نبود جوابش چیه. فقط می‌خواستم بدونه که می‌خوام نره. این جمله رو بهش گفتم، می‌دونم میره. ولی اشکال نداره. بذار بدونه که من نمی‌خوام بره. اگه بره چیزی واسه من نمی‌مونه. چیزی ازم نمی‌مونه اگه بره. من بزرگ‌شدن رو با اون تجربه کردم. زندگی‌کردن رو، می‌دونی زندگی‌کردن چیه؟ یکی یه بار می‌گفت زندگی کردن، اتفاق هر لحظه است. این لحظات، می‌تونن وقتی که داری یه آهنگ که دوس داری رو گوش می‌دی سپری بشن. وقتی که با یه نفر داری در مورد گرونی دلار حرف می‌زنی سپری بشن. وقتی که داری به آینده فکر می‌کنی سپری بشن. وقتی داری میری سر قرار سپری بشن. وقتی تو راه، داری به این فکر می‌کنی که «وقتی ببینتت یه لبخندی رو لبش می‌شینه» و از همین فکر، یه لبخندی رو لبت بشینه سپری بشن. سپری‌شدن لحظه، کوچک‌ترین واحد زمانیه که میشه واسه زندگی کردن پیدا کرد. وقتی هم که هر کدوم از لحظه ها اتفاق بیفتن، از زندگی تبدیل به خاطره میشن. خاطرات رخ نمیدن. فقط هستن. اگه بره، این بدترین خاطره زندگیم میشه. خاطره لحظه‌ای که رفت. لحظه‌ای که تو چشمام نگاه کرد و با گفتن اون جمله، همه چیز رو شکست. خاطره لحظه‌ای که خونه خاطراتمون، تو یک جمله، فقط یک جمله تبدیل شد به خاطره ویرون شدن همون خونه.

یک کنجکاو حوزه وب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید