از جزیرههای جدا تا یک سرزمین مشترک
همهچیز از یه درد قدیمی شروع میشه؛
اینکه ما توی یک سازمان یا پروژه، کنار هم هستیم ولی با هم نیستیم.
هر تیم، هر واحد، هر فرد… برای خودش قلمرویی جدا دارد با فرهنگ، زبان، ترسها و دغدغههایی جداگانه!
وقتی هدف سازمانی داریم ولی رفتارها جزیرهای است
نه تنها انرژی هدر میره،
بلکه اعتماد هم میمیره!
حال چطور این جزیرهها رو با یه پل ارتباطی انسانی، یکپارچه کنیم.
🔹 بخش اول: درک مسئله – چرا ما اینقدر از هم جدا میمونیم؟
یکپارچگی از بین میره وقتی:
فقط به تحویل کار فکر میکنیم، نه به معنای کار
نقشها روشن نیست، یا بیش از حد محدودند
تیمها و واحدها، درگیر رقابت پنهان یا بقا هستند
هیچ تصویری از کل سازمان وجود نداره؛ فقط نگاه بخشی داریم
مدیرها فقط کنترل میکنن، همسویی و همراستایی نمیسازن
🔸 بخش دوم: درون یک تیم، از پراکندگی تا همافزایی
1. تعریف هدف مشترک در سطح فردی
تعیین «هدف تیم» به تنهایی کافی نیست، هر فرد باید بدونه که:
> «من چرا اینجام؟ بودنم چه اثری داره؟»
2. شفافسازی نقشها با انعطاف
نقشها باید شفاف باشن، اما اجازهی یادگیری و جابهجایی هم داشته باشن.
این یعنی "رشد درون نقش"، نه "گیر افتادن در شرح وظایف."
3. تسهیل تعاملات انسانی
آیا برگزاری جلسات کافیه؟ نه.
گفتوگوهای دو نفره، بازخوردهای بدون دفاع، مشارکت در تصمیمها
ایناست که تیم رو تیم میکنه.
> جایی که فقط کار و شرح وظایف هست، دل نمیمونه.
جایی که دل هست، موندگاری هم هست.
🔸 بخش سوم: بین تیمها – از جزیرهها تا زیستبوم
1. ساخت تصویر مشترک از کل سازمان
رهبران باید «نقشه کل» رو به اشتراک بذارن؛ تا هر تیم بدونه نقشش در این پازل چیه.
2. حذف سیلوها با پروژههای بینتیمی
همکاری روی پروژههایی که چند تیم رو درگیر میکنه، باعث میشه آدمها همدیگه رو بشناسن، بفهمن، و به هم اعتماد کنن.
3. بازطراحی جلسات مدیریتی
مدیران اگر فقط گزارش بخوان، سازمان میشه ادارهی آمار، اما اگر تسهیلگر همفکری باشن، تیمها شروع میکنن به همراستایی، همافزایی.
4. فرهنگسازی برای «موفقیت جمعی»
وقتی موفقیت فقط به تیم A یا فرد B میرسه، بقیه عقب میکشن، اما اگه موفقیت تیمی، موفقیت من هم حساب بشه، یکپارچگی اتفاق میافته.
✴️ جمعبندی:
> از کنار هم بودن، تا یکی شدن مسیری است که نه با دستور بلکه با درک، با همدلی، با تصویر مشترک ... و گفتگوی واقعی ساخته میشه.
هیچ سازمانی با تکهتکه بودن، نمیتونه آیندهای بزرگ بسازه.
اما اگر جزیرهها پلی بین خودشون بزنن، یه قارهی قدرتمند ساخته میشه.
📚 با الهام از:
The Five Dysfunctions of a Team – Patrick Lencioni
Team of Teams – General Stanley McChrystal
تجربهی زیسته در کوچینگ تیمهای چندواحدی
مدل T7 در عملکرد تیمی
تجربه سازمانهای ایرانی که درگیر جزیرهگرایی هستن
🌀 حالا تو بگو:
تو در تیمت یا سازمانت، کدوم بیشتر حس میشه؟
جزیرهگرایی؟ یا تلاش برای پیوستگی؟
چه چیزی واقعاً کمک کرد تا آدمها از "من" به "ما" برسن؟
منتظر نظرات ارزشمند شما هستم💬
✍️ مسعود اختراعی
https://www.linkedin.com/in/masoud-ekhteraei-48690a9b