یكی از اصول تربیتی مهم در تربیت فرزند این است كه نباید هر آنچه كودك خواست، در اختیار او قرار داده شود. كودكی كه تمام خواسته هایش بدون تلاش برآورده می شود، با این تصور بزرگ می شود كه دنیای بیرون نیز موظف است هر چه خواست به او بدهد.
علاقه كوركورانه والدین به كودك، مانعی در جهت رشد توانمندی های او می شود. ضعف توانمندی های مورد نیاز برای مواجهه با مشكلات، باعث بروز مشکلات بعدی می شود. اگر كودكی كه حالا به مرحله بزرگسالی رسیده خوش شانس باشد، باید با تاخیر زیاد آنچه باید خیلی زودتر از اینها فرا می گرفته را بیاموزد تا بتواند وارد چرخه ارزش آفرینی شود و درغیر اینصورت، راهی جز تباهی در پیش نخواهد داشت.
این اصل تربیتی، در دنیای کارآفرینی نیز قابل تعمیم است. نفت و سایر منابع زیرزمینی، در یک اقتصاد آزاد و پویا، یک ماده خام زیربنایی و مهم است. در اختیار داشتن نفت برای کشوری که سیستم اقتصادی آزادانه ای دارد یک مزیت استراتژیک محسوب می شود. با این حال آنچه در اكثر كشورهای نفت خیز می بینیم، متفاوت است.
دولت های بسیاری از کشورهای صاحب نفت، نفت را به عنوان منبعی نامتناهی تصور می كنند. این وفور منابع باعث می شود این دولت ها دست به ولخرجی های زیادی از جیبی که مملو از دلارهای نفتی است بزنند. و به همین دلیل در این کشورها شاهد دولت هایی عریض و طویل با کارایی بسیار پایین هستیم
شرکتهای بزرگ و کوچک دولتی یا خصولتی کودکان نارس و محکوم به تباهی چنین دولت هایی هستند سازمان های فاسد که مانند كودكی كه هر چه می خواهد در اختیار دارد، بدون كسب توانمندی های لازم رشد می كنند.
وابستگی به بودجه دولتی نه تنها انگیزه بهبود و افزایش بهره وری را از بین می برد بلکه دقیقا برعکس مانع هر تغییر سازنده است. تغییر سخت است و سیستم فاسدی که همه اجزای خود را فاسد کرده نمی خواهد و نمی تواند تغییر را تحمل کند.
در خوشبینانه ترین حالت هم این سازمان ها دیر یا زود در سراشیبی سقوط قرار می گیرند. تزریق دوباره و چندباره منابع مالی و غیرمالی فقط تلاشی بیهوده است که از سر استیصال انجام می شود و هزینه های از دست رفته را بیشتر می کند.
طاعون دلارهای نفتی حتی دامن شرکتهایی که به نحوی از بخش خصوصی در اختیار دولت قرار گرفتند را هم گرفته است. هر روز نام شرکتهای دیرآشنای بیشتری را می شنویم که ورشکست می شوند.
نفت، این ثروت ارزش مند ملی، در طی سالیانی كه از كشف و استخراج آن در كشور ما گذشته، یكی از عوامل مهم عقب افتادگی صنعت و اقتصاد ما بوده است زیرا ما را از فكر كردن و تلاش برای بهره وری بی نیاز كرده است.
دولت و سازمان های عمومی با اتكا به بودجه عظیم نفتی عملا خطر ورشكستگی را باور ندارند، یا باور دارند و به خاطر هزینه سیاسی، حاضر به پذیرش آن نیستند و به همین دلیل تلاش جدی در زمینه افزایش بهره وری انجام نمی دهند.
این ناباوری احتمالا تا دقیقه ۹۵ هم ادامه خواهد داشت و فقط وقتی آخرین دلارهای نفتی تمام شد و آوار فروپاشی کامل اقتصادی بر سر همه مردم خراب شد، از خواب طولانی شان بیدار خواهند شد.
عدم تلاش برای افزایش بهره وری باعث ایجاد رانت هایی شده و شركت های خصوصی هم به طبع در این فضا، بدون نیاز به دستیابی به تعالی سازمانی و صرفا با آموختن نحوه شناسایی و به كارگیری این رانت ها برای صاحبان سهام شان ثروت آفرینی می كنند.
مردم هم به عنوان مخاطبان سازمان های دولتی و شركت های خصوصی، مانند بچه گنجشك هایی با دهان های باز منتظر رسیدن سهم شان از سفره با بركت نفت هستند.
این اكوسیستم بیمار، فعلا به مسیر خود ادامه می دهد ولی هر چه بیشتر پیش می رویم، جبران این كاستی ها دشوار تر می شود و بیشتر در چاله ای كه دارد از نفت خالی می شود، فرو خواهیم رفت.
منظور از خدمات ارزش افزوده یا Value Added Services كه به اختصار به آن "وَس" گفته می شود، سرویس هایی است كه اپراتورهای تلفن همراه در كنار خدمات محوری شان یعنی ارتباط مكالمه صوتی، پیام كوتاه و اینترنت همراه به مشتركان شان ارائه می كنند.
خدمات ارزش افزوده در قالب سرویس های اشتراكی متنی، سرویس های تعاملی(مسابقات) و سرویس های روی بستر اینترنت همراه، به مشتركان ارائه می شود.
۱. تعداد بالای مشتریان بالقوه(بیش از 40 میلیون مشترك تلفن همراه) ۲. سهولت پرداخت روی قبض تلفن همراه و ۳.امكان اطلاع رسانی با استفاده از پیامك های انبوه، سه فاکتور مهم سودآوری کسب و کار ارائه محتوا در بستر ارزش افزوده است.
این عوامل در کنار خلاقیت در تعریف سرویس های باکیفیت محتوایی یا خدماتی باعث ایجاد زیست بوم قدرتمندی شده است. تولید كنندگان، ارائه دهندگان و تجمیع كنندگان محتوا در کنار اپراتورها بازیگران اصلی این زیست بوم به شمار می روند.
ارائه دهندگان محتوا (سی پی ها) با تولید و ارائه محتوای ارزشمند و با كیفیت و ایجاد ارزش افزوده، می توانند علاوه بر مخاطبان كه مشتركان اپراتورهای تلفن همراه هستند، برای خود و جامعه ثروت و ارزش بیافرینند. درآمد خدمات ارزش افزوده طبق گفته مقامات مسئو در سال ۹۴ حدود ۲۲۰۰ میلیارد تومان بوده و با رشد فزاینده ای افزایش یافته است. به نظر می رسد سودده ترین کسب و کار در حوزه فناوری اطلاعات در ایران با اختلاف ارائه خدمات ارزش افزوده باشد. ارزش افزوده، چاه نفت اپراتورهای تلفن همراه کشور است!
طبق اطلاعات غیر رسمی، بیش از 80% از درآمدی كه در حوزه خدمات ارزش افزوده تولید می شود، مربوط به سرویس هایی است كه در دسته مسابقات قرار می گیرند. معمولا افراد نه برای یادگیری و آموزش دیدن بلكه برای برنده شدن در قرعه كشی در این گونه سرویس ها عضو می شوند.
فرض كنید كه مسابقه 30 سوال داشته باشد. مخاطب جمعا 6000 تومان پرداخت می كند تا شانس برنده شدن یك آیپد 2 را داشته باشد. اگر جمعا 100 هزار نفر در مسابقه شركت كنند، 600 میلیون تومان از مشتركان جمع آوری می شود كه بین اپراتور، اگریگیتور و سی پی تقسیم می شود و بخشی از آن هم صرف خرید و اهداف جوایز و سایر هزینه های احتمالی می شود.
عامل اصلی در رشد چنین سرویس هایی، در وهله اول قدرت تبلیغاتی اگریگیتور و یا سی پی است كه مهم تر از هر چیز متاثر از تعداد مشتركان سایر سرویس هایی است كه در اختیار دارد و در قدم بعدی، تبلیغاتی كه اپراتورها در قالب بسته های پیامك انبوه (بالك) برای آن سرویس انجام می دهند.
حالا بیایید، از زاویه دید یك سی پی كه نقش اصلی در تعریف و ارائه سرویس را دارد به موضوع نگاه كنیم. به عنوان یك سی پی من می توانم بدون اینكه هزینه چندانی روی تولید محتوای ارزش آفرین برای مخاطبانم انجام دهم، صرفا با انتخاب یك جایزه هیجان انگیز و تبلیغات خوب، یك سرویس را ترویج و تعداد مشتركان و در نتیجه ثروت آفرینی آن را افزایش دهم.
در چنین شرایطی اگر من تعهد درونی برای ارزش آفرینی برای مخاطبانم نداشته باشم و ماموریت من صرفا خلق ارزش اقتصادی برای سازمانم باشد، هیچ لزومی به سرمایه گذاری برای تولید محتوا نمی بینم.
از سوی دیگر اگر از زاویه دید اپراتور به موضوع نگاه کنیم، با ظرفیت محدود برای راه اندازی و تبلیغ سرویس ها مواجه می شویم. بدیهی است که تمایل به ترویج و معرفی سرویس هایی داشته باشیم كه احتمال درآمد بالاتری از آن داشته باشیم. در چنین رقابتی، آن سرویسی گوی رقابت را خواهد برد كه جایزه جذاب تر و هیجان انگیزتری داشته باشد و نه سرویس با محتوای با كیفیت تر.
در چنین شرایطی حتی اگر من به عنوان یك سی پی، تعهد درونی برای توانمندسازی مخاطبانم و ایجاد ارزش برای آنها داشته باشم، اكوسیستم من را به این سمت سوق خواهد داد كه به جای محتوا روی جوایز و جذاب تر و چشمگیرتر كردن آن و البته مسیرهای خاکستری برای جذب مشتری تمرکز کنم.
شرایط حاکم در اکوسیستم که به دلیل نگاه کوتاه مدت همه بازیگران ایجاد شده است، مانند گردآبی ملتهب و كف آلود است. اگر كسی بخواهد به صورت اصولی و آینده نگرانه و با ماموریت و چشم اندازی مشخص فعالیت كند درآمد محدودی خواهد داشت. در مقابل، شركت هایی كه صرفا به دنبال منافع اقتصادی كوتاه مدت هستند، كف روی آب را برداشت می كنند.
خدمات ارزش افزوده به چاه نفتی می ماند، که هر کسی مترصد برداشت بیشتر از آن است بدون آنکه به آینده توجه داشته باشد. این دید کوتاه مدت در کنار عدم نظارت و پاسخگویی مناسب اپراتورها و سودجویی برخی شركتها، باعث بدنام شدن خدمات ارزش افزوده شده است.
هر روز اخبار گوناگونی از کلاه برداری ها و رانت بازی های شرکتهای وس می شنویم.اغلب مشترکان که امیدی به دریافت سرویس های با کیفیت ندارند، برای در امان ماندن از مزاحمت تبلیغات گاه و بیگاه چنین سرویس هایی، به كلی از دریافت این خدمات صرف نظر کرده و خود را از دریافت معدود خدمات با كیفیتی كه عرضه می شود، محروم کرده اند.
به این ترتیب حتی با بیشتر شدن درآمد اپراتورها در کوتاه مدت، در بلندمدت با افزایش بی اعتمادی بیشترین ضربه به اکوسیستم فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور خواهد خورد.
گردش مالی كلانی كه در شركت های سی پی تولید می شود، باعث شده این شركت ها، جزو مهم ترین سرمایه گذاران استارتاپ ها باشند. پول بادآورده ای كه به سادگی نصیب این شركت ها می شود، باید به نوعی سرمایه گذاری شود.
استارتاپ های وسی، شركت های نوپایی هستند كه با سرمایه های تولید شده از محل ارائه خدمات ارزش افزوده برپا شده اند.
سرمایه گذاری روی استارتاپ ها، مستقل از اینكه منبع پول چه باشد، فعالیت مثبتی است ولی نمی توان چشم روی ریسك ها و معضلاتی كه چنین استارتاپ هایی ودر نتیجه بنیان گذاران آن ها را تهدید می كنند بست.
استارتاپ ها تا حد زیادی تحت تاثیر نگاه و چشم انداز سرمایه گذارانشان هستند. وقتی نگاه سرمایه گذار به جای تمركز بر خلق ارزش، بر خلق ثروت ساده و سریع در بازه زمانی كوتاه باشد، استارتاپ هم خواه ناخواه تحت تاثیر این نگاه قرار خواهد گرفت.
راه اندازی یك شركت استارتاپی، سفری برای شناخت نیازهای مشتریان و ارائه راهكاری در پاسخ به آن نیاز و خلق ارزش برای اوست. اگر از روز اول، تمركز یك استارتاپ به جای خلق ارزش بلندمدت، به كسب ثروت در كوتاه مدت باشد، حتی به فرض به دست آوردن چنین دستاوردی، این رویداد باعث كاهش اعتماد و كوچكتر شدن اكوسیستم می شود.
علاوه بر این، سرمایه گذارانی كه خود نه با حل كردن مشكلات و ایجاد ارزش افزوده برای مخاطبان شان، بلكه با تكرار یك مدل ناسالم، ثروت هنگفتی را كسب كرده اند، نمی توانند مربیان و مشاوران خوبی برای شركت های نوپا باشند.
آنها با چالش های واقعی ارائه خدمات به مخاطبان آشنایی ندارند و تلاش می كنند با همان راهكارهای كوتاه مدت، و با منابع بادآورده وسی، كه می توان آن را معادل منابع بادآورده نفتی برای دولت ها دانست، مسائل را حل و فصل كنند.
تزریق این منابع نامحدود باعث می شوند توانمندی های مورد نیاز در استارتاپ ها شكل نگیرد و به همان دردی مبتلا شوند كه گریبانگیر آن كودك ابتدای مقاله و شرکت های دولتی در اثر نفت می شود.
در قدم اول لازم است كه روی شناخت بیشتر این چالش با اطلاعات به روز و دقیق تر كار شود. باید تلاش كنیم تا مخاطب ایرانی را برای پرداخت هزینه برای محتوای با كیفیت ترغیب كنیم. این كار مستلزم كار جمعی بین نهادهای نظارتی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی فضای مجازی، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، اپراتورهای تلفن همراه، اگریگیتورها و سی پی هاست.
تا دیر نشده، باید سی پی ها را به طراحی و پیاده سازی خدماتی كه به معنای واقعی كلمه برای مشتركان تلفن همراه ارزش افزوده تولید كنند، ترغیب کنیم.
در قدم های بعدی باید روی ایجاد ساز و كارهایی برای بهره برداری از این فرصت برای ارائه محتوای با كیفیت و كاربردی به مخاطبان گسترده خدمات ارزش افزوده تامل شود. شفاف سازی و تسهیل روند تعریف سرویس های ارزش افزوده، اطلاع رسانی شفاف و ایجاد و ارائه یک بازارگاه اینترنتی برای دسترسی به همه خدمات ارزش افزوده و نظارت دقیق تر بر فرآیند های مالی سی پی ها، راه کارهایی در این راستا هستند.
این روزها بسیاری از کارشناسان حوزه فناوری اطلاعات که از وضعیت اسفناک بازار خدمات ارزش افزوده آگاهی دارند نگرش بسیار منفی به این کسب و کار دارند. ولی فراموش نکنیم که همان طور که نفت در یک اقتصاد آزاد می تواند در خدمت توسعه و آبادانی کشور قرار بگیرد، خدمات ارزش افزوده هم می تواند تبلدیل به ابزاری برای آگاهی بخشی و آموزش و شاد کردن مردم شود.
شکل گیری یک مطالبه عمومی برای شفاف سازی بازار خدمات ارزش افزوده، می تواند اقدامی اولیه برای هدایت بازیگران اکوسیستم وس به سوی سرویس دهی بهتر به مخاطبانشان باشد.