یا
/نگاهی به «دانش خطرناک» اثر رابرت اروین/
یک تمثیل شرقی از ابن طفیل و بوعلی سینا است معروف به حی ابن یقظان یا فیلسوف خودآموز و آن اینکه روزی نوزادی در جزیرهای به ساحل میرسد و آهویی او را با شیر خویش پرورده و آن کودک حین رشد، تمام حکمت را بدون هیچ واسطهای از طبیعت فهم میکند و به حقیقت جهان پی میبرد.
در مقابل این تمثیل شرقی، یک تمثیل معروف غربیست: رما و رمولوس. دو برادر که در نوزادی در جنگلی، یک گرگ ماده آنها را پیدا کرده و شیر میدهد و رشد میکنند و میشوند بنیانگذار رم.
و این یکی از بهترین و قابل فهمترین سرآغازها برای تضاد اساسی غرب و شرق است. نه اینکه شرق اساسا فیلسوف پرور و غرب اساسا جنگجو پرور باشد ولی تضاد دائمی و ازلی ابدی شرق و غرب در همین سطح ادامه داشته، دارد و احتمالا خواهد داشت.
از سدههای دور تا آیندهٔ نزدیک هماره شرق و غرب بر سر مسائل مختلف در نبرد و نزاع و تضاد بودهاند خورشیدی که از یک سو میافروخت در سویی دیگر میسوخت و ستارهای که در یکسو دیده نمیشد در سوی دیگر سوسو میزد.
اما به راستی علت و اساس ریشه این اختلاف کجاست و کدام علم تلاش کرده و میکند تا به این سوال پاسخ دهد؟
ظاهرا با تسلط اسلام در قرون گذشته و غلبه امپراطوری شرقیون بر غربیون این سوال به صورت خیلی جدی اذهان اهل اندیشه غرب را درگیر کرده و آنها برای شناخت دقیق شرق و پاسخ به این سوال دست به اقدامات علمی جالبی زدهاند که باعث شکل گرفتن علم شرق شناسی در اکنون شده.
شرق شناسی قصهی طولانی و هیجان انگیز دارد، این علم که امروزه یک بازوی قدرتمند جامعه شناسی در شناخت تمدنهای شرق و غرب و فهم تضادهای آنهاست از شانه دانشمندان زیادی گذشته که عاقبتهای خوش و ناخوشی را برایشان رقم زده: فقر، جنون، تبعید، اعدام، حصر، زندان و طرد اجتماعی تنها بخش کوچکی از حوادثیست که این علم را بها بودهاند.
ما هنوز هم اختلافات شرقی غربی را در منازعات سیاسی اقتصادی میجوییم در حالی که متوجه نیستیم مسئلهای فراتر از اینها وجود دارد.
«دانش خطرناک» با بررسی تطور علم شرق شناسی و نگاه نسبتا جامع خود بدین مسئله تلاش کرده که ذهن مخاطبش را نه به سمت پاسخ بلکه به سوی سوال ببرد و یکبار دیگر برای ما بگوید
از
آنچه گرگ یافت و آنچه آهو پرورد...