محمدحسین مهدیقلی
محمدحسین مهدیقلی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

/ریشه‌ها،گورها و گنج‌های کشف نشده/

/ریشه‌ها،گورها و گنج‌های کشف نشده/

یا

/نگاهی به«چرا باید کلاسیک‌ها را خواند؟» اثر ایتالو کالوینو/


هر وقت دیگری که بگذرد_یا حتی نگذرد_ ما با زمان‌های قالبی و یخ‌زده‌ای مواجهه‌ایم که درش اتفاقات مهمی افتاده. جنگ‌ها، صلح‌ها، پیروزی‌ها، شکست‌ها...

به جرئت می‌توان گفت که کمتر چیزی مانند ادبیات است که نه فقط اتفاقات مهم برهه‌ای از زمان را درون خودش ضبط کرده باشد، بلکه خود نیز زمان باشد. یعنی خود دوره‌ای‌ست قابل جستن، گوری برای شکافتن و گنجی برای کشف کردن. این خاصیت ادبیات است که بر زمان سلطه دارد و از آنجا که امری تماما ذهنی‌ست هیچ چیز توان متوقف کردن‌اش را ندارد.

یکی از مهم‌ترین بخش‌هایی که ادبیات مدام از آن زاده و باز تولید می‌شود، ادبیات باستانی، ادبیات کلاسیک و یا میراثی‌ست که جوامع گذشته ما برای‌مان به یادگار گذاشته‌اند. ادبیات کلاسیک همان جهان سده‌های پیش است که دست دوربین‌ها و میکروفن‌ها ازشان دور مانده اما همچنان درون قلوب، اذهان و افواه ملت‌ها وجود دارند.

شخصیت‌های ادبیات کهن جهان روزانه بیش از صدها بار در پیش چشمان میلیون‌ها نفر بارها و بارها خط زندگی‌شان را دوباره و دوباره می‌روند و بر می‌گردند. تاریخ درون آن‌ها نفس می‌کشد و حقیقتی که دود صنعت و مدرنیته کدرش کرده زیر آفتاب آن جهان می‌درخشد. هرچه باشکوه‌تر!

یک شرقی بزرگ جایی می‌گوید:«با خواندن آثار گذشتگان، گویی هر روز در کنارشان زندگی می‌کردم. در غم‌ها و شادی‌هاشان شریک بودم. و اینگونه زندگی را فهمیدم.»

ایتالو کالوینو در اثر نسبتا معروفی که مجموعه چندین جستار پراکنده‌اش است به معرفی آثار ادبی معتبر باستانی و کلاسیک جهان می‌پردازد._ از نظامی تا همینگوی_ و با این کار طی یک باز تعریف از آثار کلاسیک، پیشنهادی جدید به ما می‌دهد:

«آثار کلاسیک چون طلسمات کهن، معادلی برای این جهان هستند»

#آنچه_خواندم

آنچه خواندممعرفی کتابایتالو کالوینو
تغافل کن زمانی، تا ببينم يک زمان رويت...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید