? شیلی دراز ترین و باریک ترین کشور دنیا است که در مداری معتدل در جنوبی ترین بخش آمریکای جنوبی واقع شده است. این کشور به همراه آرژانتین و اروگوئه سه کشور آمریکای جنوبی با بیشترین درآمد سرانه هستند. شیلی بیش از همه با دیکتاتور معروفش "آگوستو پینوشه" و کودتای ۱۹۷۲ او و ارتش شیلی با کمک سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا بر علیه دولت سوسیالیست "سالوادور آلنده" در ایران شناخته می شود. احتمالا بدلیل نقش سازمان سیا در سقوط دولت ملی "محمد مصدق" در ایران، شیلی وضعیتی سیاسی نسبتا مشابه با ایران داشته است. همچنانکه اگر به سیاستهای مشاوران اقتصادی نئولیبرال گروه موسوم به پسران شیکاگو ( Chicago Boys) و شاگردان "میلتون فریدمن" در دوره پس از کودتای ژنرال پینوشه و توصیه های اقتصادی مشابه صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی به ایران توجه کنیم، مشابهت های زیادی خواهید دید. سیاست هایی همچون اعطای وام، کسب و کار آزادانه، تجارت آزاد ، بودجه متوازن ، تورم اندک و کاهش مداخله دولت که با نتایج نسبتا موفقی همچون کاهش ۶۰۰ درصدی تورم، رشد سالانه ۱۰ درصدی ، جهش سرمایه گذاری ، تنوع و رشد صادرات شیلی در آن دوره همراه بود.
?۱۷ سال حمکرانی نظامیان به رهبری ژنرال پینوشه منجر به سرکوب، شکنجه و قتل هزاران نفر از مردم شیلی بخصوص چپ گرایان و سیاست مداران مخالف گردید که از این بین فقط حدود ۱۰۰ هزار نفر از شهروندان شیلی جلای وطن کردند و آواره آمریکا و اروپای شرقی و غربی شدند. دولتی که تا سال ۱۹۷۶ حدود ۱۳۰ هزار نفر از مردم یعنی یک درصد از جمعیت آن زمان شیلی را دستگیر کرده بود. قساوت بی اندازه و خشونت عریان از کشتار تا زندان، شکنجه ، ترور مخالفان در سایر کشورها و حتی آزار جنسی به شکلی تهوع آور توسط سازمان جاسوسی و پلیس مخفی این کشور موسوم به "دینا" ، بخش دیگر ره آورد نظامیان برای شیلی بود. برای نمونه جسد "ویکتور خارا" خواننده معروف چپ گرای شیلی در یک کانال کثیف با ۴۴ گلوله در بدن ، با انگشتان قطع شده و صورتی که تغییر شکل داده بود، پیدا شد. نظامیان در قالب "کاروان مرگ" به شهرهای شیلی رفته ، به کشتار زندانیان زندانیان سیاسی و سیاستمداران از به مردمی می پرداختند.
?جالب است بدانید ارزیابی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا از پینوشه قبل از کودتا چنین بود: "کم حرف ،متین، صادق، بی آزار، صمیمی، سختکوش، کاردان، مذهبی با شیوه زندگی متعادل ، شوهر و پدری صبور و از خود گذشته که خارج از حوزه نظامی علاقمند کلیسای کاتولیک و خانواده است." حتی وقتی دولت نظامی به قدرت رسید خود پینوشه اعلام کرد که رهبری چرخشی خواهد بود. اما پس از آن سالهای کودتا ، همکاران پینوشه در دولت نظامی نیز مانند سازمان سیا از سنگدلی و تقلای شدید او برای چسبیدن به قدرت حیرت کردند.سنتی که در تضاد با تمام رهبران کودتاهای قبلی در تاریخ شیلی بود. روانشناسی شخصیت او همچنان مورخان را درمانده می کند. او نیز مانند هیتلر مصداقی از یک رهبر شیطان صفت بود که مسیر تاریخ را تغییر داد. البته تقصیر جنایت های نظامی شیلی را نمی توان فقط بر گردن پینوشه انداخت زیرا هیچکس نگفته است که او شخصا در شکنجه و کشتن کسی اقدام کسب کرده است اما در هر کشور هزاران بیمار جامعه ستیز هست که اگر به آنها فرمان جنایت داده شود دست به جنایت میزند.
?اما سرانجام دولت نظامی پس از چند دوره تمدید ریاست جمهوری پینوشه در سال ۱۹۸۸ اعلام کرد که میخواهد ریاست جمهوری او را با یک همهپرسی هشت سال دیگر تمدید کند یعنی وقتی او ۸۲ ساله می شد. اما محاسبات پینوشه این دفعه اشتباه از آب درآمد و زیر فشار بین المللی در یک انتخابات نسبتاً آزاد و البته کمپین موفقیت آمیز مخالفانش با شعار ساده "خیر" (No) منجر به شکست پینوشه شد. طرفداران "خیر" با دیدگاه های مختلف در مبارزه دریافته بودند که پیروز نخواهند شد مگر با همکاری یکدیگر. همچنین می دانستند با توجه به حمایت طبقه مرفه و جامعه کسب و کار شیلی از پینوشه هیچگاه فرصت در دست گرفتن قدرت به آنها داده نخواهد شد، مگر اینکه طرفداران پینوشه از امنیت خود در دوره پس از او مطمئن شوند. چپ گراها بر خلاف دوره کوتاه قدرتشان پیش از کودتا ناچار بودند به تمرین تساهل با دشمنان سابق خود بپردازند. دشمنانی که رفتار آنها را نسبت به خود در گذشته دیده بودند. علاوه بر این چپ گراها به ضرورت متقاعد کردن متحدان میانهروی خود در "حزب دموکرات مسیحی" پی برده بودند و در یک اتحاد انتخاباتی توافق کردند که بگذارند که ریاست جمهوری بین یک چپ گرا و میانهرو چرخش کند. البته ابتدا نامزد دموکرات مسیحی ها را رئیس جمهور کردند. خوشبختانه این اتحاد انتخاباتی در عمل در پنج دوره انتخابات پس از آن همچنان پیروز انتخابات هستند و شیلی به یک مردمسالاری سالم بازگشت که هنوز در آمریکای لاتین خلاف قاعده است ولی این بار مردم سالاری با یک تغییر گزینشی بزرگ روی داد : اشتیاق به تساهل، مصالحه، شراکت در قدرت و دست به دست کردن آن.
?هر چند چند دهه از کنار رفتن پینوشه با رای مردم گذشته است ، شیلی هنوز مطابق با نسخه تعدیل شده از قانون اساسی عمل میکند که در اواخر حکمرانی او تصویب شده و البته به نظر اکثریت مردم کشور نامشروع است. چند ماه پیش نیز با برگزاری همهپرسی در شیلی بر سر تصویب تغییرات فراگیر در قانون اساسی جدید، مردم این کشور به طرز چشمگیری علیه این قانون اساسی پیشنهادی، رای منفی دادند. شاید دولت های مردم سالار بعدی می دانستند که اگر به دادخواهی علیه نظامیان گناهکار بپردازند واقعاً باید از یک کودتای دیگر بیمناک باشند. بسیاری از گناهکاران آن دوران هنوز زنده ، غیر پشیمان، قدرتمند و برخوردار از حمایت اقلیتی محدود هستند. "پاتریسیو ایلوین" نخستین رئیس جمهور پس از پینوشه بسیار دست به عصا پیش می رفت . وقتی او با شعار "عدالت تا جایی که ممکن باشد" به میان آمد ، مردمی که امیدوار به تلافی و جزای گناهکاران بودند سرخورده گشته و نگران شدند که سخنان او صرفاً نوعی حسن تعبیر برای فقدان عدالت باشد. پس از تشکیل چندین کمیسیون حقیقت و آشتی در دو دهه گذشته ایلوین در یک سخنرانی تلویزیونی در حالی که نزدیک بود اشک از چشمانش جاری شود از طرف دولت شیلی از خانوادههای قربانیان طلب بخشش کرد. اینگونه معذرت خواهی از صمیم قلب توسط رهبران دولت و بابت قساوت های دولت قبل در تاریخ امروز فوق العاده نادر است. پینوشه علی رغم همه تلاش ها و محدودیت ها هیچ وقت به خاطر اعمالش محاکمه نشد و دست آخر نیز به علت زوال عقل و عدم توانایی حضور در دادگاه در سال ۲۰۰۶ در سن ۹۱ سالگی به علت حمله قلبی فوت کرد. جالب است بدانید که بسیاری از افراد سالخورده در میان مردم شیلی همچنان او را انسانی عالی میدانند که ناروا محاکمه شد.
?مردم در یک ارزیابی صادقانه و واقع بینانه از قدرت خود خواستند که به شعار خود یعنی "ساختن شیلی برای تمام مردم شیلی" پایبند باشد. تاریخ شیلی به خوبی تحول صلحآمیز در مقایسه با انقلاب خشونت آمیز را شرح میدهد. دولت های نظامی که با اعتراض های صلح آمیز از قدرت کنار گذاشته شدند، به صورت مسالمت آمیز به یک دولت مردم سالار تسلیم شدند ولی رهبران نظامی زنده بودند و قدرت خود را حفظ کردند. ترس از بازگشت ارتش و طرفداری بخشی از مردم از پینوشه متاسفانه به معنای آن بود که شعار "شیلی برای تمام مردم شیلی" شامل جنایتکاران جنگی سابق نیز بود.
?بحران داخلی شیلی در سال ۱۹۷۳ ناشی از دوقطبی شدن سیاسی، عدم توافق درباره ارزشهای محوری ، اشتیاق به کشتار و میل به خطر کشته شدن بجای روی آوردن به مصالحه بود. جدال زیربنایی بین قدرت سنتی الیگارش های سرسخت و قدرت ناخواسته سایر طبقات جامعه را میشود با مصالحه سیاسی رفع کرد یا در غیر اینصورت گذاشت که به خاطر بن بست سیاسی کماکان باقی بماند. دوقطبی شدگی سیاسی شیلی و فروپاشی مساله در آن شیلی را به خشونت استبدادی سوق داد که معدودی از مردم کشور می توانستند پیشبینی کنند. هویت و غرور ملی مردم شیلی موجب شد از دست روی دست گذاشتن تا رسیدن به بن بست سیاسی پرهیز کنند و پرسش تاریخی تکراری را در ذهن ما پدید آورند که آیا رهبران برخوردار از شخصیت متمایز، واقعا می توانند مسیر تاریخ را عوض کنند یا خیر؟
?امروزه کشور شیلی با توجه به رشد و توسعه پایدار در شاخصهایی همانند توسعه انسانی، رقابتپذیری در تجارت و اقتصاد، آزادی اقتصادی و رشد درآمد سرانه یکی از با ثباتترین و امنترین کشورها در آمریکای لاتین بهشمار میآید.