? کسانی که مالکوم گلدول، نویسندهی مشهور کتابهای غیر داستانی ، سخنران و یادداشتنویس مجله نیویورکر را میشناسند، احتمالا با مفهوم "نقطه عطف" یا "بزنگاه" (tipping point) آشنا هستند. او در نقطه عطف از فراگیرشدن پدیدهها و ایدههای اجتماعی صحبت میکند و اینکه چطور میشود که یک موزیک غریبه، یک کتاب جدید یا یک رفتار اجتماعی همهگیر شوند. اما در پژوهشهای جامعه شناسی، منظور از "بزنگاه" همان نظریه علمی است که "در سازمانها و جوامع جِرمِ بحرانی وجود دارد که میتوان آن را اندازه گرفت و رسیدن به آن تغییر چشمگیری در رفتار افراد پدید میآورد." برای مثال در پژوهشهای مفصلی تغییر نسبت زنان به مردان در مجالس قانونگذاری اسکاندیناوی را تجزیه و تحلیل کردند. نتایج این پژوهشها نشان داد، هرگاه شمار زنان در مجلسی کمتر از میزان فرضی بود، قدرت آنها در پیشبرد آرمانهای سیاسی جدید و حل مشکلها و دغدغههای خاص زنان در جامعه تا حد زیادی کاهش مییافت. بزرگترین مشکل سیاستمداران زنی که اقلیت نمادین به شمار میآمدند، این بود که کسی آنها را بازیگر برحق صحنه سیاست نمیدانست. زنانی که رای میآوردند اغلب میدیدند نمیتوانند به اهدافشان برسند. این زنان دل زده میشدند و مجالس را خیلی بیشتر از مردان ترک میکردند و داوطلبانه تصمیمی میگرفتند در انتخابات مجدد شرکت نکنند. مشکل اساسی این اقلیتهای نمادین هم در جامعه و هم در سیاست، نداشتن جرم بحرانی لازم برای کسب مشروعیت در حوزه موضوعاتی بود که برایشان اهمیت داشت.
?اما دهههاست گروههای عملگرا و تاثیرگذارِ کنشگران اجتماعی، کارآفرینان و سیاستگذاران در تکاپو بودند تا شاید بتوانند اندازه دقیق جرم بحرانی لازم برای تغییر را پیدا کنند. همه میخواهند بدانند که آیا بزنگاهی برای تغییرهای اجتماعی وجود دارد؟ اگر هست کجاست؟ عوامل پرشماری مانند رقم زدن تغییرهای جمعیت شناسی ، تصویب قوانین جدید و ... دلایل وقوع تغییرهای اجتماعی را توضیح میدهند. علاوه بر آن عوامل بسیار دیگری هم هست که زمینه تغییر را فراهم میآورند. اما چطور میتوانیم با اطمینان بگوییم که جرم بحرانی کنشگران با رسیدن به بزنگاه سبب تغییر هنجارهای اجتماعی میشود؟
?"وینگنشتاین" فیلسوف اتریشی نیمه نخست قرن بیستم باور داشت که بزنگاه در واقع همان لحظهای است که مردم پی میبرند ، فقط در صورتی میتوانند با یکدیگر هماهنگ شود که رفتارشان را تغییر دهند. در زمینه هنجارهای اجتماعی نیاز ما به هماهنگی اجتماعی نقش بسزایی دارد. آیا رسیدن کنشگران به جِرمِ بحرانی، مردم را وادار میکند هنجارهای مطبوعشان را تغییر دهند و برای رقم زدن تغییر به چند تغییر دهنده نیاز داریم؟ پژوهشهای قوم شناسی و جامعه شناسی نشان میدهد که جرم بحرانی لازم برای انداختن هنجارهای اجتماعی در سرازیری تغییر، فقط حدود ۲۵ تا ۳۵ درصد کل جمعیت است. یعنی اگر یک چهارم جمعیت به باور یا رفتار جدیدی روی آورند، بقیه نیز به سرعت از آنها پیروی خواهند کرد. تغییرهای اجتماعی اغلب ناگهانی هستند و پیش از رسیدن به بزنگاه حتی تغییر چشمگیر نسبت کنشگران به کل جمعیت هم هیچ تاثیری بر کل جمعیت نخواهد گذاشت. برای نمونه تغییر ناگهانی از ۱۰ به ۲۰ درصد هیچ تاثیر برجستهای به جا نمیگذارد ، ولی اگر شمار کنشگران را اندکی بیشتر کنیم تا نسبت آنها به کل جمعیت از بزنگاه فراتر برود، این کار بر همه تاثیر میگذارد. در اینجا منظور از کنشگران "اقلیت متعهد"ی است که عزمشان را جذب کردهاند، فارغ از هر پیشامدی تغییر اجتماعی را رقم بزنند. ویژگی ارزشمند هر اقلیت متعهد و موفق فقط تعداد اعضایش نیست، بلکه تعهد اعضاست.
?شانزده سال پیش از آنکه قیامهای بهار عربی کل دنیا را در بهت فرو ببرد، اقتصاددان ترکتبار معروف "تیمور کوران" مقاله پیشگویانهای با این عنوان نوشت: "وقوع انقلابهای اجتناب ناپذیر و غافلگیر کننده در آینده". کوران معتقد بود وقتی نسبت کنشگران به کل جمعیت کمتر از بزنگاه باشد، جامعه با ثبات به نظر خواهد آمد. ولی این ثبات در حقیقت سرابی بیش نیست .کنشگران به زودی انقلابی اجتماعی به پا خواهند کرد، هرچند کسی هنوز متوجه این موضوع نباشد. با قدری تلاش بیشتر ناگهان تغییر اجتماعی اتفاق خواهد افتاد و همه را غافلگیر خواهد کرد.این تغییر همان اتفاقیست که در سال ۲۰۱۱ در مصر رخ داد. حتی در سال ۲۰۱۰ هم کسی اتفاقهای سال ۲۰۱۱ را پیش بینی نمیکرد. زیرا انقلابهای غافلگیر کننده فراوانتر از انقلابهایی است که میتوان وقوعشان را حدس زد. سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹، پیدایش هشتک "#من_هم" (metoo#) در سال ۲۰۱۶ از آن دسته تحولهای اجتماعی غافلگیر کننده بودند که به نظر میآمد ، چندین دهه اعتراض و تلاشهای کنشگران تاثیر چندانی بر آن نگذاشته است. ولی هنگامی که این جنبشها به بزنگاهی مطمئن رسید، ناگهان، بر همه تاثیر گذاشت. در سوئد زنان پس از آنکه به جرم بحرانی ۲۵ تا ۳۰ درصدی از مجالس قانونگذاری محلی رسیدند، به طرز کارآمدی با یکدیگر هماهنگ شدند و موضوعات تازهای را مطرح کردند. از آن به بعد همتراز مردان شدند و شهروندان هم در انتخابات مجدد مردان و زنان هم رتبه را به یک اندازه انتخاب میکردند.با عبور زنان از بزنگاه هنجارهای گفتمان سیاسی در مجالس قانونگذاری اسکاندیناوی نیز تغییر کرد.
?اما متاسفانه خبر بدی برایتان دارم. بزنگاهها میتوانند خطرناک هم باشند، زیرا ممکن است برعکس هم عمل کنند. یعنی از بزنگاهها میتوان به جای آزادی به مردم ،برای نظارت و کنترل اجتماعی بیشتر هم از آن بهره برد. در ژوئن ۲۰۱۳ مردمی از اهالی استان سین کیانگ چین اعتراض کردند. در شهر دور افتاده لوکوچون شهروندانی که سلاحشان فقط چاقو و مشعلهای دست ساز بود ،به پایگاههای پلیس و ادارههای دولتی حمله کردند. معترضان هفده مامور پلیس و مقام دولتی را کشتند. نیروهای دولتی هم با تیراندازی به طرف آنها و کشتن ۱۰ نفرشان تلافی کردند. تنوع قومی در این استان بیشتر از دیگر نقاط چین است و اهالی ایغور به لحاظ فرهنگی بیشتر شبیه شهروندان کشورهای مسلمان همسایهاند تا قوم "هان" که بیشتر چینیها به آن متعلقند. ایغورها از آداب مذهبی و فرهنگی اسلام پیروی میکنند. رهبران چین معتقد بودند برای مقابله با این قیام باید واکنشی فوری نشان دهند. در رسانههای رسمی و همچنین در رسانههای اجتماعی به این اتفاقات واکنش نشان دادند. کارزار دروغ پراکنی دولت ضربتی و متقاعد کننده بود. موضع رسمی این بود که شورش لوکچون در واقع حمله تروریستی بدون برنامهای بود که عاملانش مسلمانان تندروی سوریه بودند. از نگاه دولت چین مقصر جلوه دادن تندروهای خارجی اتحاد ملی را تحکیم خواهد کرد و مسلمانان باقیمانده در سین کیانگ را بیش از پیش میراند و به علاوه القا میکند که خطری بیرونی وجود دارد. در ادامه ماجرا چین کاری کرد که هیچکس توقع نداشت. وقتی کم کم در رسانههای اجتماعی آتش گفتگوها و گزارشها درباره اتفاقات لوکچون بالا گرفت دولتمردان چینی و کارگزارانشان سیلی از پستهای ساختگی را در رسانههای اجتماعی چین پخش کردند.این کاربران دروغین نه درباره لوکچون دروغ پراکنی کردند ، نه گزارشهای خبری مستقل درباره لوکچون را به باد انتقاد گرفتند، بلکه در عوض در بسیاری از پستها رژهای محلی را به شدت ستودند. در پستهای دیگر بحث سیاسی داغی را درباره برنامههای جدید توسعه اقتصادی چین به راه انداختند. در برخی پستهای دیگر هم کاربران اینترنت را ترغیب کردند تا نظرشان را درباره سخنرانی تازه رئیس جمهور شی جین پینگ با عنوان "رویای چین" اعلام کنند. این پستها مطالب نامربوطی بودند که دولت آنها را به عنوان جزئی از کارزار سراسری حکومت چین برای نظارت اجتماعی منتشر میکرد.کارزاری که آن را هوشمندانه طراحی و به شکل گستردهای اجرا کرده بودند . به جای اینکه به مقابله با اخباری برخیزند که آبروی رژیم را میبرد، گفتگوهای نامربوطی را به راه انداختند تا حواس شهروندان را از دلایل مشروع نارضایتیشان پرت کنند. در حقیقت چین در راهبرد تازهاش از نظریه بزنگاهها سوء استفاده کرد. رهبران این کشور دهها هزار مزدور دولتی را به خدمت گرفتند تا این گماشتهها که پشت حسابهای کاربری قلابی پنهان شده بودند، همزمان و هماهنگ پستها و استوریها و نظرهایی را بازنشر میکردند که هدفشان پرت کردن حواس مردم از قیام لوکچون بود. به این عُمال دولتی ارتش ۵۰ سنتی میگویند. دلیل این نامگذاری هم دستمزد ۵۰ سنتی آنها به ازای تولید هر پست است. جالب است بدانید در طول یک سال اعضای ارتش ۵۰ سنتی حدود ۴۴۸ میلیون پست در رسانههای اجتماعی چین منتشر کردند. راهبردشان درست مانند ایده بزنگاهها بود. عمال دولتی پستهای خود را بطور یکنواخت در طول سال منتشر نمیکنند بلکه در قالب فعالیتهای ناگهانی و هماهنگ پخش میکنند. در قالب این ایده، اگر افراد کافی را بر سر رفتاری واحد هماهنگ کنید، کم کم دیگران آن رفتار را مشروع میدانند و رفتارهای دیگر را مردود.
?قدرت بزنگاهها در رسانههای اجتماعی بر این است که افراد فقط در صورتی میتوانند با یکدیگر صحبت کنند که به یک گفتگو متعلق باشند. اگر اقلیت متعهدی از کنشگران یا کاربران سِری دولت دست به دست هم بدهند تا موضوع گفتگو را عوض کنند، دیگران به سختی میتوانند در برابر همرنگ شدن با این جماعت اقلیت مقاومت کنند. در آوریل سال ۲۰۱۴ حمله دیگری در ایستگاه قطار ارومچی استان سین کیانگ رخ داد که سه نفر را به کام مرگ کشاند.این بار دولت چین وقتش را تلف نکرد تا مسلمانان تندرو را مقصر جلوه دهد. ارتش ۵۰ سنتی را فعال کرد تا هزاران پست در ستایش ویژگیهای مثبت سیاستهای جدید دولت در زمینه مسکن منتشر کنند. برخلاف راهبردهای به کار رفته در آلمان نازی یا روسیه دوران استالین راهبرد ارتش ۵۰ سنتی چین متوقف کردن جریان اطلاعات نیست. بلکه اداره کردن شیوه دریافت و تفسیر اطلاعات است. راهبرد دولتمردان چینی این است که تبادل را آزاد بگذارند تا خودشان هنجارهای اجتماعی حاکم بر ارزش نظرهای رد و بدل شده را شکل دهند. بنابراین لازم نیست کنشگران راست بگویند تا بتوانند بزنگاه را فعال کنند، فقط باید متعهد باشند در چین و هر جای دیگر اربابان فریب کار رسانههای اجتماعی کاری میکنند که گماشتگان هماهنگشان به راحتی آب خوردن و بیآنکه کسی بو ببرد، هنجارهای اجتماعی را تغییر دهند.