ویرگول
ورودثبت نام
M.Hatami
M.Hatami
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

ستاره های روی زمین...

یکی از زیباترین و دلنشین ترین خاطراتی که دارم، آشنایی با شخصی است به نام آقای حسن بیات که در بُرهه ای از زمان دست سرنوشت ما را با یکدیگر آشنا کرد و همین آشنایی بود که بعد ها روزگار شیرینی را برایم رقم زد.

زمانی که سال اول دانشگاه شروع شده بود، کلاس درسی داشتیم به نام آمار توصیفی. در این کلاس با شخص شخیصی که لباسی تمیز بر تن داشت و صد البته خوش رو آشنا شدم. از رهگذر همین آشنایی بود که در مسیر رودخانه زیبای زندگی با یکدیگر همراه شدیم و تلخ و شیرین ها را با هم چشیدیم.

وسیله نقلیه ای که از آن استفاده می کرد موتور سیکلت بود که با آن به دانشگاه، آمد و شد می کرد. در همین کلاس وی شیفته دختری شد که به خاطر همین موضوع، بنده خدا در زندگی سختی هایی را چشید. من بودم و او که با هم قدم می زدیم و او از تجربه ها و دوران گذشته زندگی خود برایم سخن می گفت و باید بگویم اگر یک مرد در این زمانه دیده باشم او بوده و هست که واقعا خود را با سختی ها پرورش داده بود. به خاطر همین صداقت و پاکی آیینه فطرتش بود که شخصی از او برای رسیدن به اهداف پلیدش استفاده کرد و در کسب و کار به وی خیانت نمود- خداوند همه ما را به راه راست هدایت بفرماید- و او این درد دل را با من در میان گذاشت..

در لابه لای همین صحبت ها با یکدیگر بود که من کار کردن را از وی آموختم و در پاره ای موارد نیز با هم کار می کردیم. ندیدم و به خاطر ندارم که با احدی دشمنی داشته باشد و به دیگران اذیت کند. هر وقت در پاره ای از مسائل به مشکل بر می خوردم به کمکم می آمد بدون آن که چشم داشتی داشته باشد.

معمولا این گونه بود که وقتی وارد کاری می شد به فکر تغییرات و اصلاحات بود و دوست داشت خدمتی بکند. زمانی رسید که برای رفتن به خدمت سربازی آماده شد و من می دانستم که او دارد می رود و دوری...

در مدت زمانی که در سربازی بود معمولا روزهای آخر هفته برای زیارت اهل خانه برمی گشت و در طول ایام هفته هر چقدر به او زنگ می زدم تلفنش را خاموش می یافتم ولی می دانستم که آخر هفته حتما می آید و در آن موقع با او تماس می گرفتم و جویای حال وی می شدم. آری! شاید این گونه مسائل بود که باعث شد من تنها به دیده یک همکلاسی به او ننگرم بلکه او را بزرگمردی در زندگی خود بیابم. زمانی هم که یک مغازه ای را اجاره کرده بود و در آن مواد غذایی مورد احتیاج مردم را می فروخت، به دیدار وی می رفتم و به هیچ عنوان ندیدم که کسب و کار را با پولی شبهه ناک و یا گران فروشی همراه کند.

آری! انسان هایی در اطراف ما وجود دارند که باید گفت ستاره های روی زمین هستند و باید آن ها را ببینی تا عظمت و بزرگی آن ها را درک کنی و بدانی که همه چیز در امور  مادی خلاصه نمی شود.

خداوند امثال این افراد را زیاد گرداند و ما را از فیض وجودشان بهرمند گرداند.

و سلام (حق) بر او، روزی که زاده شد و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود (مریم/15)

ستاره های روی زمین...
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم، بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید