ویرگول
ورودثبت نام
محمدکاظم عراقی
محمدکاظم عراقی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

روز معلم

آقا اجازه/ خانم اجازه،

این کلمات را همراه با بلند کردن دست خود به معلم حاضر در کلاس می‌گفتیم، سپس سئوال یا خواسته خود را مطرحی یا به پرسش معلم پاسخ می‌دادیم و گاهی بهانه‌‌ای را برای درس نخواندن خود ردیف می‌کردیم . سئوال، پاسخ، تکلیف، مشق، کتاب, دفتر، تخته‌سیاه، گچ، مداد و پاک‌کن، خودکار و ماژیک و مداد رنگی، خط‌کش، ملزومات ساده و در عین حال ابزار ضروری برای رفتن به مدرسه و نشستن در نیمکت‌های چوبی در پشت میزهایی با سطحی خط‌خطی و نظاره بر صورت و دهان آقا و خانم معلم برای یادگرفتن آنچه که نمی‌دانستیم، بود. آقا و خانمی که نه تنها به ما اجازه می‌داد بلکه چگونه پرسیدن را به ما می‌آموخت و پرده سیاهی و تاریکی نادانی را از مقابل چشم ما برمی‌داشت. بله او به ما اجازه می‌داد و دست بلند شده ما را می‌دید و پرسش ما پاسخ می‌داد. او همچنین از پرسش‌های ما به وجد می‌آمد و پرسش را نشانه استعداد می‌دانست. استعدادی که او برای پرورش آنها تلاش می‌کرد و نتیجه کارش را در شکوفایی این استعدادها و بروز خلاقیت‌ می‌دید. گویا خستگی کارش با دیدن پیشرفت دانش‌آموزانش برطرف می‌شد. چهره شاداب و ذوق فراوانشان در دیدن مدارج بالای دانش‌آموزانش را دیده‌ایم و بالیدنشان به وجود پرورش یافتگانشان را بسیار شنیده‌ایم. ما هم به رسم ادب هرسال این روز را از صمیم قلب به او تبریک می‌گوئیم. منتها مانند همیشه باید گفت که آقا/خانم اجازه، من بهانه‌‌جویی نمی‌کنم ولی بیش از این جمله و عبارتی ندارم که بتوانم برای توصیف مقام والایت بنویسم. فقط اجازه، دوستتان دارم و برایتان خیر و برکت آرزومندم. ۱۲/۲/۰۰

هیات علمی بازنشسته موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور؛ در اینجا یاداشتهای شخصی و خاطرات قدیمی‌ام را از دیار کهن خود هشجین می نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید