برای شکار ماهی های بزرگ باید در جاهای عمیق غواصی کرد.
دانش مختصر چیز خطرناکی است
باید که از چشمه پایرین که همان چشمه حکمت است ،
یا هیچ ننوشی یا خود را سیراب کنی
در این چشمه ، جرعه های کوچک و رقیق ، آدمی را مست و بی خبر می کند
اما نوشیدن ساغرهای پربار شخص را باز به هوشیاری باز می گرداند. (الکساندر پوپ)
مونتنی:در مورد دو نوع جهل صحبت می کند: جهل عامیانه که پیش از تحصیل دانش وجود دارد و جهل عالمانه که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان میشود. اولی مربوط به کسانی است که اصلا بیسوادند و کتاب نمیخوانند. دومی جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند. اینها به قول الکساندر پوپ «آدمهای بیهوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خواندهاند، انباشته شده است».
مورتیمر آدلر:اگر کتابهایی را که در حد ظرفیت شما هستند و آنها را به خوبی میفهمید بخوانید، پیشرفتی نخواهید داشت. باید به کتابهایی دست بزنید که خارج از قدرت شما باشند یا بیش از قدرت فهم شما باشند. تنها این گونه کتابها میتوانند فکر شما را گسترش بدهند. شما چیزی نخواهید آموخت مگر آنکه دامنه فکرتان را گسترش دهید.(چگونه کتاب بخوانیم)
فرانسیس بیکن: بعضی از کتابها را باید چشید. بعضی دیگر را باید بلعید، و بعضی دیگر را باید خواند و جوید و هضم کرد.
مت هیگ:میان زندگی و مرگ کتابخانهای است. آنجا قفسهها تا بینهایت ادامهدارد. هر کتاب فرصتی است برای تجربه یکی از زندگیهایی که میتوانستی داشته باشی. تا ببینی اگر انتخابهای دیگری میکردی، زندگیات چگونه میشد.اگر شانسی برای جبران اشتباهاتت داشتی، چه چیزی را تغییر میدادی؟
هر زندگی میلیون ها تصمیم رو شامل می شه. بعضی از این تصمیم ها بزرگ هستن و بعضی کوچیک. اما هر بار که تصمیمی گرفته می شه، نتیجه تغییر می کنه. تغییری جبران ناپذیر که به نوبه ی خودش موجب تغییرات دیگه ای می شه. این کتاب ها دریچه ای هستن به تمام زندگی هایی که تو می تونستی تجربه کنی.(کتابخانهٔ نیمه شب)
کیفیت یا کمیت: چه فایده داشتن کتاب ها و کتابخانه های بی شماری که عناوین آنها در طول عمر به سختی قابل مطالعه است. یادگیرنده آموزش نمی بیند، بلکه به خاطر حجم زیاد آن سنگینی می کند و بهتر است بذرهای چند نویسنده را بکارید تا اینکه توسط بسیاری از آنها پراکنده شود.(سنکا)
ولتر:برگ های کتاب به منزله بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می دهند.
کتاب به منزله ی دنیایی است که خواننده درگیر داستان و حوادث آن میشود و تجربه ای را منتقل میکند که در عالم واقع یا امکان تجربه کردن آن نیست و یا برای تجربه ی آن یک عمر زمان لازم خواهد بود. کتاب خواندن به شما چند عمر میبخشد. به تعدادی که شما کتاب میخوانید، به همان تعداد عمر کرده اید.
کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیر کتابخوانها کمتر از آن سر درمیارند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید.آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.
رفتارشناسی مطالعه:در خصوص "رفتارشناسی مطالعه" و هنر مطالعه، مواردی بصورت کلی قابل طرح است و دوست دارم در این چارچوب حرکت کنم تا از پراکندگی و آشفتگی به دور باشم که البته تغییر رفتار رسوب شده سخت هست..اینکه چگونه مطالعه کنم؟ چه کتابی را بخوانم؟ کتاب را چگونه بفهمم و نقد کنم؟ چگونه از کتاب خوانده شده بهره برداری نمایم؟
رفتار مطالعه :
سیل کتاب های زیادی هر روز از برابر دیده گان ما در گودریدز یا سایر شبکه اجتماعی دیگر رد می شوند بعضی ها از دور دلربایی می کنند و بعضی ها شاید چنگی به دل نزنند و شاید در اولویت من نباشد حالا کدامش را بخوانم فعلا به لیست اضافه می کنم تا ببینم کی بخوانمش.حالا خلاصه اش را بخوانم یا نصفه یا کامل.از یک طرف این بستگی به کشش و نیروی جاذبه کتاب و از طرفی رفتار مطالعه من دارد...کوتاه سخن اینکه روش و رفتارشناسی مطالعه هست تعیین می کند که برداشت ها و خروجی من از مطالعه کتاب مورد نظر چه خواهد بود.پس لازم هست قبلا بر فنون مطالعه هدفمند واقف باشم و درباره هنر و فنون مطالعه چند کتاب خوب خوانده باشم.
رفتار کتاب شناسی :
موضوعات مختلفی اولویت خوانش ها را تعیین می کند رشته تخصصی مورد نظر، علایق اندیشه ، کتاب خودیاری و روانشناسی،کتاب علمی، کتاب ادبی و رمان ، کتاب مذهبی و متافیزیک و کتاب کاربردی و مورد نیاز مقطعی... حالا کدام کتاب خودیاری ، رمان و فلسفه را بخوانم علاوه بر علایق درونی ، شناخت کتاب برتر و ارزشمند از کتاب زرد در جغرافیای موضوع مورد نظر مساله ای هست که تعیین کننده هست و زمان کم هست باید در این خصوص وسواس بخرج داد.
رفتار شرح و نقد:
شرح و نقد کتاب سخت ترین قسمت ماجرا می باشد به خصوص برای کمال گراها که می خواهند تمامی زوایای متن را بکاوند و بیشتر بدانند و وسواس بیشتری در فهم موضوع دارند. فهم جنبه های متعدد کتاب از لحاظ تکنیک فرم و محتوا بستگی به این دارد که قبلا درخصوص فهم فرم و محتوای متن و نقد و تحلیل متن چند کتاب خوب خوانده باشم.از جمله کتاب های عمقی در این زمینه کتاب ساختار و تاویل متن بابک احمدی هست که از اینترنت قابل دانلود هست.
رفتار بهره برداری از کتاب:
کتاب هایی زیادی می خوانیم ولی عمده آن مثل دودی از ذهن محو می شوند و یا مصرف مقطعی بشکل تفکر درباره موضوع و یا ظهور مقطعی در رفتار و گفتار با دیگران دارند. اینکه کتاب را خواندیم ولی خروجی آن چنانکه باید در ذهن و نوشته ما بسط و تسری نیافت.و شوربختانه تفکر و هدف نویسنده در تفکر و قلم من جاری نشد نکته قابل ملاحظه ای نداشت باید در روش ها یم تجدید نظر کنم.
چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟
در روزگار عجیب و غریبى زندگى مى کنیم. سالانه نزدیک به دو میلیون و دویست هزار عنوان جدید کتاب در سراسر جهان چاپ مى شود، و این غیر از کتاب هایى است که تجدید چاپ مى شود، و تازه کتاب، آهسته ترین رسانه ى جهان امروز است. تلویزیون ها و اینترنت، که دیگر منحصر به سایت هاى بسته نیست، اطلاعات را با سرعت دیوانه وارى به سراسر جهان مخابره مى کنند. هر قطعه اطلاعات همچون شهابى است که لحظه اى مى سوزد و بى درنگ خاموش مى شود و جاى خود را به ده ها میلیون شهاب دیگر مى دهد که به همین ترتیب، بیش از کسرى از ثانیه عمر نمى کنند.
مى گویند ما در عصر انفجار اطلاعات زندگى مى کنیم و پس از انفجار اطلاعات دوره ى رکود اطلاعات فرا مى رسد، دوره اى که از فرط بارش اطلاعاتى، افراد نسبت به اطلاعات بى تفاوت مى شوند و - شاید براى گریز از جنون - دیگر پیگیر اطلاعات جدید نخواهند بود. دوره اى که سکوت آرزوى انسان ها مى شود، در میان هیاهوى سرگیجه آورى که دیگر معنایى ندارد.
ما در آستانه ى چنین دوره اى زیست مى کنیم و برای یافتن نشانه های فرارسیدنش، نیازی به دقت و ریزبینی نیست، بلکه آشکارا مقدماتش را در زندگی هرروزه ى خود شاهدیم و باید خود را براى زیستن در این جهان جدید آماده کنیم. چگونه؟ نمى دانم، اما گمان مى کنم این کتاب مثال خوبى از آن چه باید باشیم ارائه مى دهد، حتى اگر راه حل هاى این کتاب را نپسندیم، باز مقدمه ى خوبى است براى ایجاد این دغدغه در ذهنمان و جستجو به دنبال بدیل هایى بهتر.
در فضایی که کتابخوانی یک فضیلت بیچونوچرا محسوب میشود، سخن گفتن از شیوههای «کتابنخوانی» ساده نیست. اما هدف این اثر، مدح کتاب نخواندن یا آموزش راهکارهای تظاهر به مطالعه نیست. بلکه هدف پییر بایار، ارائۀ روایتی پستمدرن از کتابخوانی است. این روایت میگوید تعریف «کتابخوانی» بهعنوان «مطالعۀ کامل و دقیق یک اثر و فهم منظور نویسنده» در اغلب موارد نهتنها مفید نیست، بلکه امکانپذیر هم نیست. کتابهایی که نمیشناسید، تورق کردهاید، دربارهشان شنیدهاید یا حتی فراموش کردهاید نیز میتوانند در زمرۀ آثاری باشند که بر زندگی شما و فهمتان از دنیای پیرامون اثر گذاشتهاند.هر مؤلفی، درست پس از نگارش کتاب خود، میمیرد تا هر کتابخوانی، فراخور احوالات شخصی خود، برداشتی خاص از اثر او داشته باشد و، با این برداشت، نیمهجانِ دوبارهای به اثر و مؤلف آن ببخشد.
یکی از توصیههای نویسندۀ این کتاب است. یعنی:
بهتر است به جای خواندن کامل یک کتاب جایگاه آن را در جغرافیای کتابها بیابیم. غرق شدن در یک کتاب یعنی از دست دادن فرصت خواندن باقی کتابها، یعنی جزءنگری و غافل شدن از کل. در واقع جانمایی یک کتاب بین دیگر کتابها مهم تر است از خواندن آن.
همۀ کتابخوانها همواره این سؤالات را از خود میپرسند: کی فرصت میکنم این همه کتاب بخوانم؟ چطوری میتوانم از فراموشکردن آنچه خواندهام جلوگیری کنم؟ نویسنده دست روی همین پرسشها گذاشته و همین است که این کتاب را چالشی و مهم میکند. او میگوید:
انتخابِ خواندن هر کتابی یعنی انتخابِ نخواندن هزاران کتاب دیگر و فراموش کردن محتوای یک کتاب پس از مدتی برابر است با نخواندن آن کتاب. پس فرایند خواندن از طرف دیگر همان نخواندن است.
از نظر نویسنده فرهیخته کسی نیست که کتابهای بسیاری خوانده، بلکه کسی است که به محض دیدن کتابی جایگاه آن را تشخیص میدهد و میتواند بداند آن کتاب تقریباً دربارۀ چه حرف میزند. فرهیخته کسی است که دورنما را میشناسد. (مطالعه بیشتر)
تحلیل داده دویست هزار نویسنده Goodreads
آقای چوپانی متخصص داده کاوی و خوش ذوق اخیرا با کمک داده های سایت Goodreads نسبت به داده کاوی دویست هزار نویسنده خارجی و ایرانی پرداخته است که در نوع خودش کار بسیار جالب و ارزشمندی هست که در پایین لینک مقاله کامل ایشان را گذاشتم.
"جهان ما مملو از نویسندگانی است که فضای فکری ما را از پشت نوشتههای روی کاغذشان شکل میدهند. نگارندگان کتب آسمانی، داستانهای کودک، شاعران، فیلسوفان، اقتصاددانان، تاریخ نگاران، رمان نویسنان، عاشقانهها، هنرمندان مانگا و ... هزاران نوع دیگری که هر یک به قدری در شکلگیری ایدئولوژی کنونی ما نقش داشتهاند.پافشاری ما در تبدیل همه عوامل کیفی زندگی به اعداد و نگاه به همه چیز از دریچهی نمودارها؛ این هوس را ایجاد کرد که سری به دنیای نویسندگان و کتابها بزنیم. در قسمت اول از این نوشته، نگاه کلی انداختهایم به داده بیش از دویست هزار نویسنده از سراسر جهان و سعی کردهایم به ۱۰ پرسش پیش آمده، پاسخهایی ارائه دهیم." جزیئات این مقاله جالب را اینجا بخوانید.
مصاحبه آندره ژید
انسان های احمق نه از کتاب خوششان می آید نه از فیلمهای مفهومی و نه هر چیز که آنها را وادار به تفکر کند.
انسان های کمی احمق تا حدودی کتاب خوانده اند، البته به دلیل این که بتوانند مدارک تحصیلی خود راتکمیل کنند.
انسان های رمانتیک شعر می خوانند، رمان های عاشقانه را دنبال می کنند.
انسان های باهوش با معادلات سر و کار دارند، ریاضیات و فیزیک و از این دست..
انسان های پیشرو اما درگیر فلسفه می شوند، همیشه در ذهنشان سوالات بی پاسخ تجمع کرده است، آنها را از نوجوانیشان میتوانی بشناسی، گاه سوالاتی می پرسندکه شما را به چالش می کشند و پرده هایی را کنار می زنند که وحشت زده می شوید.
اگر تویی که این را خواندی نخست وزیر یا رییس جمهور کشورت هستی، فرهنگسراها را به انسان های رمانتیک، سیاست را به باهوش ها و آینده ی میهن ات را به فیلسوفانت بسپار...!
پی نوشت: فعلا درمان درد ما کتاب خواندن هست. امید که فرهنگ کتابخوانی و سرانه مطالعه در کشور بیشتر شود و کتابخوانها آدم بیماری تصور نشوند تا شاید نوری از کتاب های خوب بر دل های ما بتابد و دلها نرم شوند.اگر فرصت شد در مورد مرور نویسی و نقد کتاب پست دیگری در آینده منتشر خواهم کرد.
پست های قبلی درباره تجربه مطالعه
.........
*مطالعه بیشتر درباره هنرمطالعه در سایت مرتا