محمد نصیری
محمد نصیری
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

کتاب درد جاودانگی:میگل اونامونو

کتاب درد جاودانگی -میگل د. اونامونو ، ترجمه بهاالدین خرمشاهی

گزیده: اگر کسی مدعی باشد که برای دلش می نویسد یا نقاشی می کند یا مجسمه می سازد یا آواز میخواند و آنگاه هنرش را به دیگران ارایه کند ،و اسم و امضایش را در پای اثرش بگذارد بی شک صادق نیست. چرا که دست کم میخواهد ردپایی ازخود بگذارد که پس از مرگش باقی بماند .اگر نویسنده کتاب" سیره مسیح" ناشناس است ازاین است که درپیِ جاودانگی روح بوده است و پروای نام و نشان نداشته است. هر ادیب و نویسنده ای که مدعی باشد از شهرت بیزار است ، با خودش صادق نیست.بوکاتچو می گوید دانته ، یعنی همان کسی که سی و سه قطعه بلند و شیوا در ذم جاه و جلال دنیوی سروده است (برزخ ، قسمت ششم) از نام و آوازه خود خرسند بوده و حتی گاهی بیشتر از آنچه در خور شأنش باشد بدان مباهات میکرده است . سوزانترین تمنای دوزخ نشینان دانته این است که کاش زمینیان خاطره شان را از یاد نبرند و از آنان سخن بگویند ، و این بزرگترین تسلی است که ظلمات دوزخِ دانته را بدل به روشنایی می کند . و دانته خود اذعان کرد که هدفش در دفاع از سلطنت ، صرفا خدمت به دیگران نبود ، بلکه می خواست برای خود کسب وجهه و افتخار بیشتری بکند . در باب سلطنت ، آیا همین کافی نیست ؟حتی آن قدیس که وارسته ترین مردم از قید جهان گذران بود ، همان راه نشین فروتن آسیزی ، به گفته صاحب کتاب داستان سه همدم گفته است: "خواهید دید که چگونه همه جهانیان مرا ستایش خواهند کرد."

......
یکی از نکته بینان که "سولون" را در حال ندبه بر مرگ پسرش دیده بود گفت: «چرا می‌گریی در حالی که می‌دانی با گریه‌ات مرده بر نمی‌گردد؟» مرد حکیم در پاسخش گفت: «درست به همین جهت می‌گریم، به همین جهت که عبث است.» 
مسلم است که گریستن فایده‌ای دارد، حتی اگر منحصر به تسکین آلام آدمی باشد، ولی عمق و احساسی که در پاسخ سولون به آن فضول نکته‌گیر نهفته است، آشکار است. من معتقدم که اگر همه با هم در کوی و برزن، نقاب از چهره‌ی غمهایمان برگیریم، گره از کار فروبسته‌مان گشوده خواهد شد، خواهیم دید که غمی مشترک و یگانه داریم، و چون همه با هم بنالیم و شیون به آسمان برسانیم و خدا را بخوانیم، خدا اگر چه نباید ندبه‌مان را بشنود، خواهد شنید. 
بزرگترین تقدس و حرمت معابد در این است که انسانها یکصدا در آنجا به شیون بر می‌خیزند. زاری همگانی که از حلقوم انبوهی خلق، خلقی که از سرنوشت خود در شکنجند بر آید، کم‌ارج‌تر از فلسفه نیست. درمان درد کافی نیست، باید گریستن از درد را بیاموزیم، آری باید گریستن بیاموزیم! شاید اوج فرزانگی در همین باشد. اگر باور نداری از سولون بپرس.
ابدیت، ابدیت! والاترین آرزوی بشر: عطش ابدیت، همان چیزی است که آدمیان عشق می‌نامند، و هر کس که دیگری را دوست دارد می‌خواهد خود را در او ابدی کند. آنچه ابدی نباشد، راستین نیست.

بررسی سبک کتاب و نویسنده:

لُبِ کلامِ انامونو چیست؟

بزرگترین دردى که هر انسانى در زندگى دارد، «درد جاودانگى دوستى» است، ولى منطق آن را ارضا نمی‌کند. انامونو، براى جاودانگى دوستى انسان شواهدى مى‌آورد. از جمله اینکه او دقیق‌ترین فیلسوفان غرب از جمله کانت و اسپینوزا[و نیچه با نظریه بازگشت ابدی] را، مثال مى‌آورد که اینها، از لحاظ فلسفى، معروفند که بسیار دقیقند، یعنی هیچ خطاى فلسفى و منطقى نیست مگر اینکه آنها کشف کرده‌اند. اونامونو مى‌گوید انسانهایى که به شدت عقل‌گرا هستند و به شدت منطقى، در عین حال در بحث از خُلود نفس ادلّه‌اى مى آورند.او بعد این سؤال را مطرح مى کند، آیا انسانى که آن همه دقیق النظر است، ضعف این استدلالها را نمى فهمد؟ او بعد جواب مى دهد که مى‌فهمد ولى آن استدلالهاى دقیق در محصول و نتیجه با خواسته هاى قلبى انسان هیچ ربط و نسبتى نداشت اما این دسته استدلال ها می‌خواهند چیزی را اثبات کنند که انسان شدیداً خواستار آن است و به همین دلیل قادر به دیدن ضعف های خود نیستند یا بروز نمی‌دهند(به نقل از تاریخ فلسفه غرب، مصطفی ملکیان، مجلد چهارم).

انسان: اگر به فلسفه‌ی اگزیستانسیال(خصوصا نحله‌ی الهی آن) علاقه‌مندید، درد جاودانگی جزو کتب کلاسیک این مکتب است؛ از همین رو، اساساً مسئله‌اش انسان است، انسانی که گوشت و پوست و خون دارد و رنج می کشد. نه انسان فلاسفه، متکلمان و دانشمندان، به عبارت دیگر، بحثش انسان است نه ناانسان. این موضوع شاید مهمترین وجه‌ی اگزیستانسیالیستی وی باشد

رنج: اگر معتقد به رنجوری دائمی انسان هستید این کتاب نِکات، جملات قصار و در کل اندیشه‌های جالب و قابل تاملی در کیفیت رنج انسان ها ارائه می دهد. حتی ایشان به تقدیس رنج هم معتقد هستند که اندیشه‌ای در مسیحیت نخستین است. این اندیشه، به وضوح در آثار داستایفسکی دیده می‌شود.

تمنّا: می توان نظریه‌اش را، اصطلاحاً، «آرزو‌ اندیشی» نامید. ایشان معتقد است باید ما جاودانه باشیم زیرا چنین آرزو می‌کنیم و در این التماس می سوزیم و آرزو داریم که خدای خالق هستی باشد.

بررسی نگرش و سبک نویسنده:

میگل داونامونو در میان نویسندگان و فیلسوفان اسپانیایی قرن بیستم جایگاه ممتازی دارد. اندیشه‌های او بر فیلسوفان اگزیستانسیالیسم قرن بیستم تاثیر‌گذار بوده است. اونامونو علاوه‌بر آن‌که منتقد ادبی و فیلسوف بود، شعر، رمان و نمایشنامه نیز می‌نوشت.

این کتاب از میان بیش از پنجاه شاهکار ادبی-کلامی داونامونو به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده، و شهرت نویسنده اش در اسپانیا مانند مولوی ؛ حافظ در ایران است کم کم در ایران خوانده می شود و خواننده درد آشنا و دیر آشنای خود را می یابد.در این کتاب مباحث غامض فلسفی و شرح سیره و سلوک داونامونو بیان می شود. اونامونو بر این باور است که انسان جدید راه خویش را گم کرده و نمی داند در کجاست و برای چه زندگی می کند.وی این کتاب را با تأسی از رمان دن کیشوت اثر "سروانتس" به رشته تحریر درآورده است.


ویلیام بارت درد جاودانگی را «تغزل فلسفی شگرفی» نامیده است. زبان فلسفه زبانی است غامض، آکنده از اصطلاحات فنی و دیریاب. اما پای تغزل که به میان می آید، شور و سرود و سر مستی سر بر می آورد. اونامونا برای جلوه گر ساختن این تغزل شگرف از واژگانی استفاده کرده است که همچون باران و شکوفه های بهاران پر از طراوت است. درد جاودانگی در اصل مبحث غامض فلسفی است، ولی این مبحث غامض با همت طلبی از شکسپیر و دانته و میلتون و مولفان عهد جدید و در آمیختن قول و غزل آنها با درد اشتیاقی که از سینه ی شرحه شرحه از فراق رب می خیزد ، به یکی از شاعرانه ترین و شکوه مند ترین نوشته های زمان ما تبدیل شده است. بهاءالدین خرمشاهی هم به مدد دانش و بینش و قریحه ی سرشار و با همت طلبی از عطار و مولانا و خیام و سعدی و حافظ موفق شده است این « تغزل فلسفی شگرف» را در زبان فارسی باز آفرینی کند.

این کتاب فلسفی درباره میل به جاودانگی انسان گوشت و خون دار (و نه انسان انتزاعی که در مباحث فیلسوفان و متکلمان وجود دارد) است. اونامونو در این بحث مطرح می‌کند که نیازمند خدایی است که ضامن جاودانگی بشر باشد؛ خدایی که بتوان بر او امید بست که با نقد و بررسی استدلاهای فیلسوفان معروف کلاسیک و مدرن از جمله کانت، اسپینوزا،نیچه استدلال خود را به شکلی متفاوت طرح و از فلسفه اگزیستانسیال گره گشایی می نماید.

کتاب شامل 12 فصل است که عناوین آن به ترتیب عبارتند از «انسانی که گوشت و خون دارد»، «نخستین منزل»، «عطش جاودانگی»، «بی‌چارگی عقل»، «ژرفنای بی‌پایان»، «عشق، رنج، شفقت، تشخص یافتن»، «از خدا تا به خدا»، «ایمان، امید و خیرخواهی»، «دین، اساطیر عالم بالا و بازگشت به خدا»، «شالوده عمل»، «دن‌کیشوت در تراژدی ــ کمدی امروز اروپا».

لینک دانلود کتاب

پی نوشت: بخش برجسته این کتاب آرزوی انسان برای اینکه خدایی باشد که ضامن جاودانگی بشر باشد؛ خدایی که بتوان بر او امید بست و پس از مرگ نیست و نابود نشد.

در اشعار شاعران ایرانی هم این درد جاودانگی نیز نمود یافته است.که از جمله آنها تمنای موسی در کوه طور برای دیدن خدای خویش می باشد که اشعار لن ترانی در این باره می باشد.

محمد نصیری - کیمیاگران واقعی سرب را به طلا تبدیل نمی کنند بلکه آنها جهان را به کلمات تبدیل می کنند(ویلیام گاس) وبلاگ: http://javdaneghi.blog.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید