mohammad reza mottaghi
mohammad reza mottaghi
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

دانشجویان؛ کمی بی‌باک‌تر!

همدستان تسخیر سفارت امریکا

دانشجویان؛ کمی بی‌باک‌تر!

سید محمدرضا متقی

دانشجوی دکتری حقوق عمومی

ادوار انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو

تسخیر سفارت امریکا با نام «دانشجویان پیرو خط امام» ارتباطی ناگسستنی دارد؛ دانشجویانی که دیوارها و قانون‌های داخلی و بین‌المللی را درنوردیدند و خود را به داخل سفارتخانه‌ای کشاندند و یکی از عوامل اصلی شروع بحرانی آشکار میان ایران و آمریکا شدند؛ بحرانی که تا امروز رد پای خود را در زندگی روزمره ایرانیان و همچنین سیاست‌های هر دو کشور به وضوح نمایان می‌کند. اما پرسشی مهم در اینجا به ذهن خطور می‌کند، آیا دانشجویان پیرو خط امام در این حرکت تنها بودند؟

وقتی خون‌ها به جوش می‌آید

درباره پیشینه این ماجرا ابراهیم اصغرزاده، طراح عملیاتی این تسخیر می‌گوید: «اولین جرقه‌ها هنگامی زده شد که ایالات متحده قصدش را در صدور ویزای ورود شاه به خاک آن کشور علنی کرد. از نظر بسیاری و بالاخص دانشجویان پیرو خط امام این تصمیم هم دهن‌کجی و توهین به انقلاب و مردم ایران تلقی می‌شد و هم با توجه به سابقه حمایت آمریکا از رژیم‌های دیکتاتوری در بزنگاه‌های تاریخی، تهدید به‌حساب می‌آمد.»

وی در گفت‌و‌گو با روزنامه ایران می‌افزاید: «جمعیت دانشجویی ما بیشتر شبیه گروهی بود که قرار است دسته جمعی به یک اردوی آموزشی بروند تا یک دسته پارتیزان با دیسیپلین آهنین حرفه‌ای که قرار است ماموریتی تاریخی جهت استقلال کشورشان انجام دهند و انتقام جامعه قربانی را از امپریالیسم جهانخوار بگیرند. جمعی ناهمگن از طیف‌های متنوع عضو انجمن‌های اسلامی که خود را میراث‌دار جنبش دانشجویی می‌دانستند. جمعیت ما به قدری غیرتشکیلاتی گردهم آمده بودند که حتی آمادگی پذیرایی و استراحت 400 دانشجو برای یک یا دو شب را نداشتند. ما حتی کوچک‌ترین ابزار دفاعی از قبیل اسلحه سرد و چاقو را برای مقابله با تفنگداران دریایی سراپا مسلح داخل سفارت نداشتیم. چیزهایی که با خود حمل می‌کردیم و در فیلم 16میلی‌متری اولیه مستندها نشان داده می‌شود عبارت بود از: یک دوربین 16میلی‌متری، یک گازانبر بزرگ برای پاره کردن زنجیر درب ورودی، چند عدد پلاکارد که به زبان انگلیسی نوشته شده بود، یک بلند‌گوی دستی متعلق به یک میوه‌فروش دوره‌گرد، 2کارتن نان و خرما و البته یک ماشین وانت بار برای حمل اسناد به‌دست آمده که همزمان با ترک آنجا قرار بود به خارج از سفارت منتقل کنیم. در نقشه اجرایی همه‌‌چیز موقتی و گذرا طراحی شده بود. واقعا تصور می‌کردیم با اشغال چند ساعته سفارت، آمریکا را از کرده‌اش پشیمان خواهیم کرد و او شاه را اخراج خواهد کرد.»

در ادامه ابراهیم اصغرزاده به نکته بسیار مهمی اشاره می‌کند که نقطه ثقل بحث است: «با حضور یکپارچه و گسترده مردم اوضاع یکسره تغییر کرد. از نخستین ساعات اعلان خبر، هزاران نفر از سراسر کشور عازم محل سفارت شدند، خیابان‌های اطراف سفارت روی تردد خودروها بسته و آنجا پاتوق فراموش نشدنی همه گروه‌ها و اقشار مردمی شد. هیجان و احساسات عمومی چنان بود که بسیاری از مردم صدها کیلومتر را پیاده طی می‌کردند تا بدین وسیله موضع خود را در مخالفت با پذیرش شاه در آمریکا ابراز کنند. بدینوسیله یک ابتکار دانشجویی که می‌توانست مانند ده‌ها مورد مشابه با بی‌توجهی در اعماق تاریخ فراموش شود، ناگاه به یکی از تأثیرگذارترین حوادث معاصر انقلاب تبدیل شد و دامنه اثرش سیاست خارجی کشور را گروگان خود گرفت.»

ما همه با هم هستیم!

شاید بتوان گفت مهمترین فراز صحبت اصغرزاده، همین بخش پایانی باشد. در فضای انقلابی آن روزها، جامعه متکثر تازه از بند رها شده، درگیر دو قطبی تأیید یا تقبیح این کنش نشد؛ بلکه بخش اعظم جریان‌ها، چه چریک‌های فدایی و مجاهدین خلق و... و چه نهضت آزادی و جبهه ملی و... و چه مردم عادی، همه و همه در تأیید و تشویق این رفتار به همنوایی پرداختند. اساساً ذهن انقلابی سیاه و سفیدی آن روزها از اتفاقات پیش آمده نه تنها ناراحت نبود، بلکه لذت هم می‌برد و هر کس تلاش می‌کرد خود را در این پیروزی‌ها سهیم بداند.

در تجربه تاریخی دیگر می‌توان به نوع برخوردهای انقلابیون با عناصر نظام سابق اشاره کرد؛ زمانی که در اواخر اردیبهشت ماه سال 58 صادق خلخالی از سمت حاکم شرع برکنار شد بسیاری از مردمی که نه تندرو، بلکه مثل همه انسان‌های آن روزها بودند، به خیابان‌ها ریختند و در شهرهای مختلف شعار «خلخالی قهرمان، اعدام کن اعدام کن» سردادند؛ تا جایی که حتی تهدید می‌کردند اگر خلخالی به کارش بازنگردد، جوخه‌های اعدام انقلابی به راه خواهند انداخت. همین مردم نیز در انتخابات‌های مجلس، از دوره اول تا چهارم هر بار به وی رای می‌دادند.

در سایر رویدادهای اوایل انقلاب هم همین وضعیت حاکم بود. اگر امروز به روند بازداشت آیت‌الله شریعتمداری نگاه کنیم، یا سرکوب‌های صورت گرفته نسبت به جریان‌های ملی و بعد سوسیالیستی، و بقیه اتفاقاتی که عقل امروزین ما آن‌ها را بی‌منطق و حتی اشتباه می‌داند، بی‌شک در گوشه و کنار، مهر تأیید افکار عمومی و حتی حکم طرد مخالفان آن را می‌بینیم. مقوله تسخیر سفارت امریکا هم از این قاعده مستثنا نیست. بخش اعظم مردم همدست و همراه دانشجویان پیرو خط امام بودند، فقط این دانشجویان کمی بی‌باک‌تر عمل‌کردند.

۱۳ آبانسفارت آمریکالانه جاسوسیدانشجویان پیرو خط امامسید محمدرضا متقی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید