mohammad reza mottaghi
mohammad reza mottaghi
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

روزی که روحانی خود را کشت!

سقوط هواپیما و دولت بی‌اطلاع؟

روزی که روحانی خود را کشت!

سید محمدرضا متقی

دانشجوی دکتری حقوق عمومی

هواپیما افتاد! بسیاریمان دوست داشتیم همزمانیش با حمله موشکی به پایگاه نظامی عین‌الاسد اتفاقی باشد و مثل همیشه نقص فنی علتش تشخیص داده شود. اما انگار این بار داستان فرق می‌کرد. شاید اگر محمد خاتمی و ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای و بعد هم تا حدی کوی دانشگاه را کنار بگذاریم، اولین باری بود که اشتباهی را حکومت گردن می‌گرفت. همیشه دیوار حاشا آنقدر بلند بود که در خصوص هر اتفاق، بیش از متن، هزاران گمانه‌زنی قارچ‌وار دور آن حلقه می‌زدند اما هیچ کدام نه قابلیت تأیید پیدا می‌کردند و نه قابلیت تکذیب. حتی اگر بعد از سالیان سال، تکلیف ماجرایی مشخص می‌َشد، آنچنان زیر بار حوادث جدید گم شده بود که بغضی را نمی‌شکست.

اما گویی قرار بود سرنوشت شکل دیگری رقم خورد. زمانی که بیانیه ستاد مشترک نیروهای مسلح قرائت شد، بهتی همه‌مان را فرا گرفت. ناراحت شدیم، بغض کردیم، عصبانی شدیم، فریاد کشیدیم و... اما بیش از هر چیز شکه بودیم. شکه بودیم از اینکه چه اتفاقی افتاده که این بار کسی مسئولیت را پذیرفته است؟ بالاخص زمانی که این عدم مسئولیت‌پذیری‌های تکراری، امکان واقعی بودن همه قارچ‌های احتمالات را زنده نگاه داشته بود.

سؤالی که همچنان مثل خوره ذهن بسیاریمان را می‌جود که پسِ پذیرش این فاجعه، چه چیز نشسته است؟ هر کسی هم دنبال راهی می‌گردد برای حل این گره. عده‌ای نقش دولت‌های خارجی را پر رنگ می‌کنند و می‌گویند اگر امثال ترودو، نخست‌وزیر کانادا نبود، این راز هم برملا نمی‌شد. برخی اطمینان ایران از تقصیر کشورهای خارجی را تضمین این پذیرش می‌پندارند. برخی ایده‌های جنایی‌تری را مطرح می‌کنند که امکان بیان آن حتی در متون یک مجله دانشجویی ممکن نیست. در این میان اما تعداد کمی هم وجود دارند که می‌خواهند ناامیدانه، پی آن باشند که ثابت کنند نقش تأیرگذار دولت در پذیرش این مسئولیت پررنگ است؛ تصوری که با همه عصبانیت اقشار مختلف جامعه، مانند سایر ایده‌ها می‌تواند یکی از قارچ‌های دور حادثه باشد و حتی روزی کاشف به عمل آید که بویی از حقیقت دارد.

اما این ایده چرا برای اذهان عمومی چنان دور از ذهن شده است که بیان آن از جانب هر کسی بیشتر موجب تمسخر و حتی نفرت می‌شود؟

شاید دیر، شاید دور؛ مردم یک روز می‌فهمند!

حسن روحانی به آذربایجان شرقی رفت. دوربین کادر بسته‌ای از وی را ثبت می‌کرد. بنر پشت سر ششم آذر را نشان می‌داد. همه منتظر صحبت‌های رئیس جمهور بودند. منتظر بودند از کشتگان آبان و آذر بشنوند، از فضای امنیتی که باز جامعه را محاق خود کرده بود. اما جلسه شورای اداری استان جور دیگری رقم خورد. حسن روحانی رو به حضار گفت: «شبی که سهمیه‌بندی بنزین اجرا شد من خودم هم اطلاع نداشتم و نمی‌دانستم که اجرای این طرح این هفته است یا هفته آینده؛ چرا که به شورای امنیت کشور گفته بودم که زمان آن را به من هم حتی نگویید. به آنها گفته بودم در صداوسیما کارهای تبلیغاتی اجرای این طرح را انجام دهید و هر شبی که مناسب بود آن را اجرایی کنند.» باز بهت همه کسانی که ذره‌ای امید به وی داشتند را فرا گرفت. روحانی ادامه داد: «من هم مثل همه مردم ایران مطلع شدم که صبح جمعه قیمت بنزین تغییر کرده است چرا که من هم این طرح را به شورای امنیت واگذار کرده بودم و به آنها گفته بودم که زمانش را به من نگویید چرا که این مصوبه در جلسه سران قوا مصوب شده است.»

این حرف‌ها بیش از آنکه شبیه یک صحبت از جانب رئیس جمهور یک مملکت باشد، شوخی تلخی بود که با امید مردم انجام شد. بالاخص پس از کشته شدن جمعی از مردم کشور و آشکار بودن آگاهی بخش اعظم مسئولین از اجرای این طرح. صحبت‌های رئیس جمهور با خنده‌هایی که دیگر دلچسب نیست، آخرین سنگر حامیان دولت را نیز نابود می‌کرد.

امان از خبرهای جمعه...

حالا بیش از یک ماه گذشته است. باز دولت مدعی می‌شود که از ماجرایی خبر نداشته است؛ این بار سقوط هواپیما. سخنگوی دولت به گریه می‌افتد تا همگان باور کنند که این دفعه راست می‌گویند. حتی تلویحاً فرمانده عامل خطای انسانی هم بر آن صحه می‌گذارد. اما این بار داستان فرق کرده است. بخش قابل توجهی از مردم این حرف‌ها را دیگر باور نمی‌کنند و این نقطه، آنی است که بسیاری از سیاستمدارن به آن نمی‌اندیشند. اعتمادی که آجرهایش را با سالیان سال زحمت روی هم گذاشته‌اند و بسیاری آبرویشان را بر سر آن قمار کرده‌اند، در یک لحظه، با یک دروغ، با یک عدم صداقت، قابل فروریختن است و این خودکشیی بود که حسن روحانی، ششم آذر ماه 1398 با دستان خود مرتکب شد.

حماقت، اعتماد یا سکوت

در کنار همه انگاره‌ها، احتمال این که دولت راست گفته و واقعاً تا مدتی از علت واقعی سقوط اطلاع نداشته است وجود دارد؛ حتی نقش دولت در برملا شدن این اتفاق و پذیرش مسئولیت توسط سپاه دور از ذهن نیست. اما باور صحبت‌های کسی که یک بار به آسانی و با لبخند به انسان دروغی بنیادین گفته است، شاید بیش از اعتماد، حماقت باشد و در صورت استنتاج آنکه این بار راست می‌گوید، صرفاً انسان را به سکوت وادار کند.

سقوط هواپیماحسن روحانیسید محمدرضا متقیدروغ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید