شاید همه اینها یک سوء تفاهم باشد
سید محمدرضا متقی
دانشجوی دکتری حقوق عمومی
بیشک تا کنون هر کداممان نثرها و بیانیهها و... زیادی را در ثنا و رسای مفاهیم والایی چون عدالت، جوانمردی، وطندوستی و... خوانده و شنیدهایم که در آن به کلام بزرگانی اشاره شده است که از نظرگاه برگههای تاریخ قرنها با ما فاصله دارند اما در نگاه اول آنچنان ژرف به جان پیام متن اشاره کردهاند که گویی خود جزئی از نگارندگان آن بودهاند. ولی با تفکر بیشتر قاعدتاً برای هر پژوهنده ریزبینی این سؤال به وجود میآید که این همه تغییر در وجوه مختلف زندگی، حداقل از سه هزار سال پیش تا کنون، چگونه این مفاهیم بزرگ را دستنخورده باقی گذاشته است یا حتی از آن مهمتر، با وجود این همه اندیشمند بزرگ که برخی از آنها حتی شاه و وزیر بودهاند، چرا به طور مثال تا قرن نوزده و بیست هنوز در جهان بردهداری امری طبیعی بوده و یا چرا هنوز زنان حق رأی نیافته بودند؟
زندگی در جهان بدیهیات!
پرسشهای «خرمگس آتن»، سقراط، از بزرگان شهر نیز از همین جنس بود؛ مثلاً شجاعت یعنی چه؟ مکالماتی که بیشک مخاطبان فرهیخته این نشریه بدان آگاهند. سقراط آنقدر به سؤالپیچ کردن ادامه میداد که عاقبت سؤال شونده راضی به اعتراف به جهلش میشد. بحث اصلی سقراط که در دغدغههای شاگردان مستقیم و غیرمستقیمش نیز نفوذ کرد عدم وجود معنای واحد برای عبارت همگانی بود؛ ابزاری که سوفیستها به وسیله آن کسب و کاری برای خود جفت و جور کرده بودند.
این دغدغه کار را به جایی رساند که افلاطون به جای لاادری سقراطی دست به نشاندن جهانی مٌثُلی زد، ارسطو خطکشی به نام منطق را خلق کرد و بعدها عقول دهگانه و یازدهگانه، لوگوس و... تلاش کردند راه حلی برای ایجاد این وحدت مفهومی بهوجود آورند؛ وحدتی که بر پایه اعتقاد به ذاتی بودن حسن و قبح در بستر مفاهیم والایی داشت که گویی جزئی از طبیعت بود. این نگاه در امروزیترین قرائت خود انسان را به کاوش در درون خود برای کشف مفاهیم دعوت میکند، گویی که همه این مفاهیم بدیهیاتی هستند که هر ذهن بیغرضی به واسطه خودشناسی و انصاف توان یافتن آن را دارد. این اندیشهها که قائل به طبیعی بودن (حداقل) کلانمفاهیم بودند، حتی حقوق طبیعی انسان را نیز استخراج کردند و گامهای ژرفتر و زیباتری نیز برداشتهاند که تأثیرات مثبت شگرف آن تا امروز نیز بر همه جوامع سایه افکنده است و بحثی مجزا میطلبد؛ اما آیا با توجه به همه این فواید، سنگبنای اندیشهشان به این استحکامی بوده است که ادعای آن را دارند؟ آیا واقعاً مفهوم عدالت (به طور مثال) مفهومی ابدی و ازلی است که انسان متعارف، همان طور که با تتبع در خصوص صور فلکی میتواند به نظم و نهایتاً پیشبینی پذیری آن پی ببرد، میتواند به کنه آن نظر اندازد؟
(این دغدغه در نگاه اول برای خداباوران سهلتر به نظر میآید، اما با توجه به وجود مذاهب اشعری در اسلام و نامینالیستها در جهان مسیحیت این سادگی ابتدایی نیز به چالش کشیده میشود. بحران خداناباوران معتقد به اکتشافی بودن مفاهیم و وجود مفاهیم طبیعی و به تبع، حقوق طبیعی به مراتب پیچیدهتر هم است، به صورتی که حتی بعضاً سخن به ژنومی بودن مفاهیم وابسته به حوزه اخلاق میکنند.)
خدئه مترجمها!
با توجه به صحبتهای اشاره شده، این فرض را هم از نظر دور نباید داشت که شاید همه این مفاهیم ژرف و جذاب، اما متناقض، صرفاً یک اشتراک لفظی یا اشتباه مترجمان باشد!
نوح هراری در کتاب «انسان خردمند» مثال جالبی میآورد: حمورابی در لوح قانونش خود را حافظ عدالت میدانست و آن را در حفظ نظام تبعیضی حاکم بر جامعه میشناخت و آن را بدیهی میپنداشت. در مقابل پدران مؤسس امریکا و مدونین قانون اساسی این کشور نیز در بیانیه استقلال، عدالت را در برابری همه انسانها، فارغ از جایگاه اجتماعیشان میدانستند و این امر را بدیهی میپنداشتند. اما کدام یک درست میگفتند، حمورابی یا پدران مؤسس؟
باید در پاسخ گفت هم هیچکدام و هم هر دو. هیچ کدام چون به نظر میرسد هر دو در بدیهی پنداشتن این مهم راه به خطا میرفتند و هر دو، چون حکمشان خود سازنده معنایی برای عدالت بود. (حال اینکه ما باید برای عدالت قرائت حمورابی را بربگزینیم یا قرائت پدران مؤسس امریکا و یا هر قرائت دیگر، بحثی مجزاست.) به خاطر این نگارنده معتقد است مترجمان و ذهن مترجم هر کدام ما، هم به صورت عرضی و هم به صورت طولی در ترجمه عبارات و جایگذاری آنها ممکن است راه به خطا رفته باشد؛ چه در ترجمه عبارات با ریشهها، پیشینه تاریخی، مفاهیم و... وابسته از زبان مبدأ و مترادف گرفتن آن، با یک عبارت دیگر با ریشهها، پیشینه تاریخی، مفاهیم و... وابسته در زبان مقصد و چه در مترادف گرفتن یک مفهوم در طول تاریخ بدون در نظر گرفتن معنای آن در آن زمان با مفهومی در زمان دیگر.
به همین خاطر، شاید زیبا باشد که به کرّات تضمینهای گوناگونی به سخنان بزرگان در کلام امروز بزنیم، اما حواسمان جمع باشد که آیا اساساً بین معنای آن عبارت با صحبت امروزین ما چه جنس ارتباطی برقرار است.