محمد رهبری
در سال 2014 پرواز شماره 17 هواپیمای مالزی، از آمستردام هلند به مقصد مالزی در حرکت بود که در میانه راه در مرز روسیه و اوکراین با شلیک یک موشک سرنگون شد. دولت روسیه، اوکراین را مسئول شلیک این موشک عنوان کردند در حالی که اوکراین مدعی بود که این موشک از سمت یک پایگاه نظامی روسی شلیک شده بود و برای آن شواهدی نیز ارائه کرده بود. با اینحال، مردم در تشخیص واقعیت در آن زمان دچار مشکل بودند.
آنطور که کریس شافر در کتاب«داده در برابر دموکراسی» نقل میکند، علت ناتوانی مردم در تشخیص واقعیت تعدد روایتهای موجود بود. او فرض را بر این میگذارد که شبه نظامیان هوادار دولت روسیه مسئول شلیک موشک بودند و میگوید پس از سقوط هواپیما، دولت روسیه «روایتهای متعددی را از طریق رسانههای مختلف منتشر کرد تا باعث ایجاد سردرگمی مردم شود و پژوهشگرانی که موضوع را بررسی میکردند وادار کند تا چیزهای بیشتری را بررسی کنند و با ایجاد ابهام در مسأله، به حس عمومی سرگردانی دوام بخشد». او میگوید پس از مدتی مردم دیگر در تشخیص واقعیت رخ داده دچار مشکل شدند و میگفتند «نمیدانم چه کسی یا اخبار کدام رسانه را باور کنم».
این مثالی است از کارکرد پروپاگاندا در دنیای جدیدی که در آن حجم زیادی از داده هر لحظه منتشر میشود و هر شخصی میتواند در شبکههای اجتماعی یک روایت از یک مسأله ارائه کند. پروپاگاندا و اثرگذاری بر ذهن مردم در این شرایط جدید ابزارها و روشهای خاص خودش را دارد. یکی از این روشها، تعداد روایتهای مختلف از یک مسأله است. مشابه همین کاری که بهادعای کریس شافر، روسیه در سال 2014 در رابطه با سقوط هواپیمای مالزیایی کرده است. در این روش، ادعاهای مختلف از منابع خبری و رسانهای مختلف تکرار میشود تا تشخیص درست از غلط دشوار شود.
این موضوع را میتوان در ماجرای حمله به بیمارستان غزه نیز مشاهده کرد. رفتار رسانههای وابسته به اسرائیل بیانگر نوعی پروپاگاندا بود که حالا بخشی از مخاطبان بینالمللی و فارسی زبان را دچار ابهام کرده است. از همان زمان اعلام خبر حمله به بیمارستان، چندین روایت از سمت اسرائیلیها منتشر شده است.
حالا هر یک از کاربران فارسیزبان یکی از این ادعاها را باور کرده است؛ برخی معتقدند که اسرائیل به بیمارستان حمله کرده، برخی معتقدند که راکت جهاد اسلامی به اشتباه به سمت بیمارستان رفته و برخی دیگر معتقدند که اساسا اتفاق خاصی نیفتاده و رسانهها زیادی شلوغش کردهاند!
این در حالی است که گزارش تحقیقی الجزیره به خوبی نشان میدهد که راکت فلسطینیها به سمت بیمارستان نرفته است و در سوی دیگر نیز، بایدن، مکرون و جوزف بورل هر سه حمله به بیمارستان را تأیید کرده و تخمین رسانهها معتبر از تعداد کشتهشدگان تا 500 کشته است. با این حال، به علت تعدد روایتها، بسیاری از کاربران دیگر به این موضوعات توجه نکرده و موضوع را رها کردهاند.
فارغ از این که واقعیت چیست و روایت صحیح کدام است (که موضوع این یادداشت نیست) آنچه در این جریان مشاهده میشود، پروپاگاندای شدید اسرائیلیها راجع به فاجعه بیمارستان غزه است. دقیقا مشابه با آنچه در نسبت با ماجرای برخورد موشک با هواپیمای مالزیایی مشاهده شد، اینجا نیز به علت تعدد روایات مختلف، وقت زیادی برای بررسی هر کدام گذاشته شد و با ایجاد ابهام در مسأله، نوعی حس سرگردانی و ناتوانی از تشخیص واقعیت ایجاد شد تا جایی که بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی، دیگر این موضوع را برای تشخیص آنچه رخ داد دنبال نمیکنند. اسرائیل در پروپاگاندا تبحر خاصی دارد و اینجا نیز با ایجاد روایتهای مختلف از طریق رسانههای مختلف و متکثر، توانست نوعی سردرگمی در میان بخشی از کاربران شبکههای اجتماعی ایجاد کند.
این تکنیک پروپاگاندا، تکنیکی است که امروزه، و خصوصا در زمانی که تنشهای سیاسی و نظامی بالا میگیرد، در شبکههای اجتماعی بیش از پیش مورد استفاده قرار میگیرد. همانطور که کریس شافر میگوید « فراوانی اطلاعات، محدودیتهای شناخت انسان، دادهکاوی بیش از حد، و ارائه محتوای الگوریتمی با هم ترکیب میشوند تا ما را در برابر تبلیغات و اطلاعات نادرست آسیبپذیر کنند». تکنیکهای پروپاگاندا عمدتا توسط دولتها برای فریب افکار عمومی اجرا میشود و ضرورت دارد تا کاربران شبکههای اجتماعی، خصوصا آن دسته از افرادی که سیاست را دنبال میکنند، نسبت به روشهای پروپاگاندا و نحوه پیادهسازی آن آگاه باشند.