۱- تضمینی برای دو دورهای شدن نیست: دونالد ترامپ در حالی در انتخابات پیروز انتخابات شد که دولت در ۴ سال گذشته در اختیار دموکراتها بود؛ با این حال دموکراتها نتوانستند برای دومین انتخابات متوالی پیروز انتخابات شوند و دو دوره متوالی قدرت را در دست بگیرند. مشابه همین اتفاق در سال ۲۰۲۰ نیز افتاده بود، زمانی که ترامپ فقط برای یک دوره توانست قدرت را در دست نگه دارد.
اکنون دو انتخابات متوالی است که حزب حاکم قدرت را واگذار میکند؛ امری که با انتخاباتهای پیش از آن روندی کاملا متفاوت را نشان میدهد. در ایران نیز، جریانی که دولت را در اختیار داشت نتوانست برای دومین دوره متوالی پیروز انتخابات باشد و قدرت را به مسعود پزشکیان که از جریان رقیب بود، واگذار کرد. بنظر میرسد برخلاف سه دهه گذشته که برنده انتخابات میتوانست قدرت را برای دور دوم انتخابات نیز در دستان خود نگه دارد، حالا دیگر تضمینی برای دو دورهای شدن نیست و این روند در آمریکا و ایران مشاهده میشود.
۲- اتحادها و ائتلافها دائمی نیست: در آمریکا بطور سنتی، مسلمانان و عربزبانها، هیسپانیکها و رنگینپوستان و زنان به دموکراتها گرایش داشتهاند. اما حالا در این انتخابات، دو گروه اول یعنی مسلمانان و عربزبانها از یک سو و هیسپانیکها نسبتا از نامزد دموکرات رویگردان شدهاند و یا به رقیب او رأی دادند و یا اصلا رأی ندادند. حتی حمایت زنان از کاملا هریس آنچنان فاصله محسوسی از ترامپ نداشت. مهمترین دلیل شکست کاملا هریس نیز به از دست دادن همین حمایتهای سنتی باز میگردد.
بنظر میرسد اساسا دوره ائتلافهای ایدئولوژیک و پایدار گذشته است. اکنون گروههای اجتماعی مختلف بر اساس ارزیابی که از وضعیت موجود دارند، تصمیم میگیرند که به چه جریان و گروهی رأی بدهند و یا ندهند و دیگر رأیشان برای یک جریان سیاسی خاص تضمین شده نیست. امری که در انتخابات ایران نیز دیده میشود و نیروهایی که بهصورت سنتی از یک جریان سیاسی خاص حمایت میکردند، دیگر لزوما حامی آن جریان نیستند.
۳- اولیگارشی حزبی لزوما تصمیم درست نمیگیرد: انتخاب کاملا هریس بهعنوان نامزد حزب دموکرات از همان ابتدا با شک و تردیدهای زیادی همراه بود و افراد زیادی بودند که معتقد بودند که هریس گزینه مناسبی برای رقابت با ترامپ نیست. با اینحال، اولیگارشی دموکراتها با تمام توان و قدرت از کاملا هریس حمایت کرد. حالا مشخص شده است که دموکراتها در انتخاب کاملا هریس اشتباه کردهاند و آنها تصمیمی گرفتند که مجموعه حزب را متضرر کرد.
مشابه این تصمیمهای اشتباه توسط اولیگارشی حاکم بر جریانات سیاسی در ایران نیز بهوفور دیده میشود. بارها شده است که نیروهای قدیمی که در رأس جریانات سیاسی قرار دارند، نتوانستهاند همگام با تحولات اجتماعی و سیاسی خود را بهروز کنند و تصمیمات اشتباه گرفتهاند؛ امری که در سالهای اخیر بیشتر دیده میشود.
۴- گفتمانهای جدید جایگزین گفتمانهای قدیمی و غالب را گرفتهاند: ترامپ نماد عبور از گفتمان دو حزبی در آمریکاست؛ او عملا گفتمان سنتی حاکم بر حزب جمهوریخواه را تغییر داده و حالا پس از ۸ سال، مؤلفههای گفتمانی جدیدی را بر این حزب حاکم کرده است. برخی از تحلیلگران معتقدند که یکی از دلایل شکست دموکراتها نیز همین است که گفتمان خود را با توجه به تحولات اجتماعی و سیاسی بهروز نکردهاند.
در ایران نیز گفتمان سنتی که به مدت دو دهه توسط دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا نمایندگی میشد، دیگر چندان بر جامعه غلبه ندارند. حالا دیدگاههای متکثر و پراکندهای جای آن دو دیدگاه غالب را گرفتهاند و مجموعهای از ایدههای متکثر و متفاوت در جامعه توسط گروههای کوچکتر نمایندگی میشود. بهدنبال تحولات اجتماعی و شرایط جدید اقتصادی، گفتمانهای قدیمی دیگر آن کشش و جذابیت را ندارند و جریانهای سیاسی باید خودشان را با شرایط جدید، تطبیق دهند. دنیا در حال تغییر و پوستاندازی و جریانات و گروههایی که این تغییر را فهم نکنند، حذف خواهند شد.
میتوان از انتخابات آمریکا درسهای دیگری نیز گرفت. تحت تأثیر تحولات فناورانه، حالا بخشی از آنچه در سیاست ایران دیده میشود، فقط مختص به ایران نیست یک روند جهانی است که در سایر کشورها نیز مشاهده میشود. انتخاباتهایی که در سایر کشورها برگزار میشود، فرصتی است که این روندهای جهانی را بهتر مطالعه کرد.