برنامهنویس
مالتیتسکینگ یا سوئیچتسکینگ ضربدر حکایت ما و کارهای ناتمام
شما هم دوستی دارید که وقتی صبح کتری رو میگذاره روی گاز، میایسته بالا سرش تا جوش بیاد؟ و خود شما اگر برید دنبال کار دیگهای و بعد برگردین سراغِ کتریِ جوشآمده، اینطور تصور میکنید که دارید چند کارو همزمان انجام میدین؟ خبر اول اینه که نمیشه چند کار رو همزمان انجام داد و فقط میشه تخصیصدادنِ وقت برای انجامشون رو تعویض کرد که میشه تعویضعمل یا Switch-tasking، و خبر دوم اینه که مثالی که زدم اصلا سوئیچتسکینگ نیست.
کسانی که دارن چند تا کارو به صورت همزمان انجام میدن، مدام در حال پرش از یک کار به کار دیگرن. یعنی یه بخش کوچکی از کار اولو انجام میدن و بعدش میرن سراغ کار بعدی.

اشکالش چیه؟ هیچ تمرکزی برای انجام هیچکدوم از این کارها بهدست نمیاد و معمولا به سرانجام نمیرسن. اما اگر انجامدهندهٔ کار یکیشون رو تا آخر پیمیگرفت، قطعا در زمان کمتری که برای سوئیچ بین این دو تا عمل صرف کرده بود هر دوکارش به اتمام میرسید. چون کاری که هنوز تموم نشده انگار که اصلا شروع نشده بوده؛ مثل نوشتههامون که چند پاراگرافشون رو نوشتیم و باقیش مونده، پروژههای شخصیمون که هنوز به جایی برای انتشار نرسیدن، بازیهایی که ساختیم اما کسی اونا رو ندیده چون هنوز به یه حد ابتدایی برای بازیکردن نرسیدن، آهنگهایی که چند جملهٔ ملودیکش رو ساختیم اما چون به حداقلهایی نیاز داشته هنوز کسی اونها رو گوش نکرده. تا تموم شدن قرنطینه میتونیم از این مثالها بزنیم.
«ولی اشتباه میکنی، من موقعی که کتری جوش میاد میرم صد تا کار دیگه میکنم و همهشون هم انجام میشن.»

مثال اول این نوشته رو برای توضیح همین سوءتفاهم زدم. حقیقت اینه که شما آبی رو جوش نیاوردین. کار شما به ترتیب پر کردن آب و گذاشتن کتری روی اجاق و روشن کردن گاز بوده. باقیش تا دقایقی بعد نیاز به حضور و تمرکز شما نداره. اگه راس میگی بین اون سه تا زیرمجموعهٔ عمل «تهیهٔ آبجوش» سوئیچکن. دستت رو ببر سمت شیر آب ولی بازش نکن، برگرد به سمت اجاق گاز و شیر گازو لمس کن اما بعدش برگرد سمت شیر آب و بازش کن. مطمئناً آب جوشی تهیه نخواهد شد. اما بعد از اینکه به درستی و بدون تعویض بین کارها بالاخره عملتون انجام شد و تهیهٔ آب جوش رو به اجاق گاز سپردین، میتونیم بگیم تسک و وظیفهٔ شما انجام شده. (به این کار توی مدیریت سازمانی میگن delegation که خیلی مهم و حیاتیه که احتمالا بهش خواهم پرداخت). حالا میتونید تا زمانی که دوباره در مورد تهیهٔ آبجوش عمل یا وظیفهٔ دیگهای تعریف بشه برید و کارهای دیگهای که توی صف انجام هستن برسید. مثلا مسواک زدن، دوش کوتاه، زدن گوشی به شارژ.
حالا بیایید یه کم فراتر بریم. گوشدادن موسیقی + حفظ کردن تاریخ ادبیات فارسی، یا؛ چیدن آجر + سیگار کشیدن سوئیچتسکینگه یا مالتیتسکینگ؟ بین علما اختلاف هست و خیلیها هم میگن به جنسیت ربط داره و یا به تمرین و غیره، اما حقیقت اینه که مالتیتسکینگ وجود نداره. اون بنّا هم وقتی داره پُک میزنه نخ رو تنظیم نمیکنه. ولی عملیات غیر ارادیش مثل بازدم و بیرون دادن سیگار رو میتونه همزمان با کارش انجام بده. شما وقتی از خطکشی عابر پیاده رد میشین نفسکشیدن یادتون نمیره، اما نمیشه اونجا اساماس داد. مغز ما عمل نفسکشیدن و ریزعملهای مربوط به راه رفتن رو delegate کرده (به غیر از اون بخشی که میگه راهبرو یا راه نرو). پس در خیلی مواقع عملهایی همزمان انجام میشن که انجامدهنده ۱ فرد یا ۱ شیٔ یا یک عضو از یک فرد نیست.
موسیقی رو گوش بدین: روش تمرکز کنین و درمورد سبکهاش مطالعه کنین. دربارهٔ تئوری موسیقی بخونین، کلیپهای تصویری موسیقی رو بررسی کنین که کجای ساز صدای بم و کجاش صدای زیر داره، همگامسازی سازها رو ببینین، تعداد سازهای توی یک فایل صوتی رو حدس بزنین؛ همهٔ اینها یعنی گوش دادن به موسیقی، پس اگر یه آهنگ در حال پخشه و شما دارین مطالعه میکنین، شما در حال گوش دادن موسیقی نیستین. شاید با رجوع به انتهای پاراگراف قبلی بگید خب چشمام دارن مطالعه میکنن و گوشم داره میشنوه. پس همزمانی ممکن شده. کاملا درست میگین. اما پردازش این دو عمل بر عهدهٔ مغزه که باز فقط میتونه یک کارو انجام بده: یا بفهمه آهنگ چی میگه یا بفهمه کتاب چیمیگه. همیشه یکیش میره در سایهٔ دیگری.
مطلبی دیگر از این نویسنده
ارتباط Forever Alone بودن با روانشناسی تکاملی
مطلبی دیگر در همین موضوع
محسن نامجو
بر اساس علایق شما
تو از کدام سو می آیی ؟