صحبتم در رابطه با یک شرکت بازاریابی شبکه ای هست که از پارسال تا امسال طرز کارشون متفاوت شده و از فروش محصولات به فروش یک نوع کارت خدماتی تغییر کرده است. البته از دید یه فرد عادی و نه به صورت تخصصی
اگرچه تمام شرکت های بازاریابی شبکه ای در نهایت شبیه به هم هستن.
شرایط ما شبیه به مثالیست که: در دشتی تقریبا خشک هستیم، پیشونی اکثر افراد خیس و روی پیرهنشون شوره های سفید دیده میشه، نسیمی نمیوزه و برای پناه بردن از اشعه های خورشید وسط آسمون درخت های کمی وجود داره و مردم تو این منطقه باید مسیرشون رو طی کنن ... (شرایط کشور ). حالا یدونه رودخونه پیدا شده که میگن تنها راه خنک شدن پریدن تو این رودخونه هست. یه عده ای هم رفتن و دارن از شنا کردن لذت میبرن ولی حواسشون نیست که دو سه کیلومتر اونورتر رودخونه تموم میشه و تبدیل میشه به یه گرداب برای زندگیشون!
کارت های مد نظر این شرکت یک نوع کارت تخفیف هست برای هتل های خودشون در چند کشور همسایه که در واقع هیچ نیازی از اکثر جمعیت اونجا و یا جامعمون رفع نمیکنه فقط برای اینکه عضو بشیم و بعد از طریق فروختن همین کارتها به افرادی که میخوایم زیر مجموعه امون بشن پورسانت بگیریم. همین! (حالا باز برای من که اثبات نشد که اگه یروزی برم به یکی از این کشورهای همسایه و هتل مد نظر اونها آیا واقعا تخفیف میدن یا نه؟!)
خب حالا این چه خیری به مردم میرسونه؟ چه خیری به کشور و رشد اقتصادیش میرسونه؟
تنها خیرش که فقط برای سران این شرکت هست. چون هر فرد با رضایت تمام 6 میلیون خودش رو میریزه به حساب سران شرکت بدون اینکه هیچ خدماتی دریافت کنه و یا تخفیفی هرچند کم بهشون داده بشه.
یا خرید محصولات به اندازه 2 میلیون. آدما باید اندازه نیازشون خرید کنن! خرید که اجبار نیست! کدوم شرکتی میاد محصولش رو به کارمندا و یا به مشتریانش بفروشه اونم بصورت مقرر ماهیانه و یک مبلغ مشخص!
یه قانون جالبی هم دارن که کلا هر مدل تبلیغ غیر از دهان به دهان باعث حذف از این مدل شرکت ها میشه و میگن به خاطر انحصاری بودن هست که هیچ کدوم از محصولاتشون تو بازار و مغازه دیگه ای نیست!
با این قانونی که دارن این حرفشون درمورد نوع بازاریابی که فقط از سنتی به مدرن تغییر کرده زیر سوال میره! چون اینجا بحث تغییر نوع بازاریابی محصولات نیست، بلکه ایجاد شغلیست تنها برای پیداکردن زیر مجموعه و نه معنای واقعی کلمه بازاریابی که در واقع گسترده کردن بازار و فروش محصولات و یا خدمات هست.
اگه بحث فقط بازاریابی بود که نوع بازاریابیشون از عادی به مدرن که چه عرض کنم، بلکه پسرفت کرده. یه ادم با دوتا کلیک کردن تو نت میتونه هم خودش رو به عنوان بازاریاب شرکت معرفی کنه و هم محصولاتش رو به بقیه معرفی کنه تا از طریق این فرد جذب شرکت بشن، نه اینکه چندین ساعت خودش رو صرف صحبت کردن کنه که طرف راضی بشه وارد شرکت بشه و بعد چندنفر دیگه چندین بار براش صحبت و سخنرانی کنن تا در نهایت از کارت و محصولات این شرکت استفاده بکنه!
اصلا میگم اگه این روش درستی بود اینهمه شرکت کله گنده تو دنیا نمیومدن اینهمه پول برا تبلیغات خرج کنن با توجه به اینکه میگن هفتاد سالهم تو خارج از ایران بوده. یا اصلا در کنار بازاریابی عادی و تبلیغات هنگفتی که دارن از این روش بازاریابی هم استفاده میکردن. چرا نمیکن؟!
--- بخاطر همین که میگم این محصولات درواقع یه شو هستن تنها یه ویترینی هستن برای درست نشون دادن کار این شرکتها که متاسفانه واقعی نیست.
و هیچ صبحتی از شرکتهای تولید کننده و اشنایی با فعالیت اونها و یا کارمندا و کارگرشون نمیکنن فقط در حد یه جمله که "ما کار ایجاد کردیم برا مردم کشور خودمون" (جالب اینکه این شرکتها بشدت دارن به افرادشون القا میکنن که دیگه دوره کارگری و کارمندی تموم شده دوران جدیدی شروع شده) فقط از میزان پورسانت خرید زیرمجموعه هاشون صحبت میکنن.
(حالا خودمم دیگه از کارمندی خوشم نمیاد:))
--- سران این مدل شرکتها خیلی برام جالب هستن!! دم از داشتن هوای افراد خودشون میزنن ولی در واقع مشتریان اصلیشون این افراد هستن.
اونم با حرف زدن در رابطه با رسیدن به پولهای هنگفت و رسیدن به رویاها و اهداف جو رو جوری میکنن که ادما یجورایی هول میشن تا یوقت از بقیه عقب نیوفتن.
- رنگ نارنجی صندلی ها و اکثر چیزهای اونجا هم از نظر روانشناسی باعث هیجان زدگی میشه و یا داشتن یه سالن خیلی بزرگ و اینهمه شلوغی و هیاهوی اونجا هم دقیقا داره همین کار رو با ناخوداگاه ادما میکنه چون هیجانی شدن و ترس از عقب نیوفتادن از بقیه به صورت خیلی ناخوداگاه کار فکر کردن رو از مغز میگیره و بجاش عمل کردن و دوییدن رو شروع میکنه.
سران شرکت هم افراد رو از مشورت کردن با بقیه منع میکنن به بهونه اطلاع نداشتن بقیه ادمای جامعه، این یه کار نو هست و تفکر جامعه منفی هست و فرهنگ سازی نشده
ولی این درست نیست چون نمیخوان مشترهای اصلیشون از دستشون بره. همین!
وگرنه که خیلی علنی میتونستن فرهنگ سازی کنن، نه اینجوری و اینمدلی که الان دارن
--- از اسم بازاریابی شبکه ای دارن سوءاستفاده میکنن. اصل بازاریابی در واقع شناسوندن محصول به مردم هست و در نهایت فروختن و عرضه محصول و خدمات و گسترده تر شدن بازار شرکت
اما اینجا چندین محصول گذاشتن رو میز ولی تمرکز اصلی رو گرفتن عضو جدید هست.
اگه اینطور بود مردم تا اسم فلان شرکت بازاریابی شبکه ای رو میشنیدن یاد فلان محصول خوبشون میوفتادن ولی الان تا اسم این شرکت میاد مردم یاد گرفتن عضو جدید، تشکیل هرم، تصاعدی پورسانت گرفتن میوفتن
--- اصلا مردم رو ول کنیم تو جلسه ای که من شرکت کردم کمتر از نیم ساعت در مورد مدل کارکردن این شرکت صحبت شد، که اونم نصفش در رابطه با میزان پورسانتهای دریافتی بود.
یک ساعتو نیم بعدی درمورد درست بودن تصاعد تو خلقت، این شرکت خیلی خوبه هوای ما رو داره، این کار خیلی خوبه و دنیا عوض شده، دیگه برای یه میلیون نیاز نیست اینقدر راه دور بریمو کار کنیم و سختی بکشیم، به به ما میتوانیم صحبت شد. اخرشم یه جلسه خصوصی که این مهمترین و بهترین تصمیم زندگی هست و در نهایت از بقیه عقب نیوفتی بیا ما اینجا حال مردمو خوب میکنیم.
چون این حرفای انگیزشی به عنوان یه مسکن برای مردم هست، مردمی که تو کشور ما هر کی به یه دلیلی تو سختی هست و اگه که یمدت نشنون دوباره حال خوبشون از بین میره و بخاطر اعتیادی که به این حرفا پیدامیکنن علاقمند میشن وگرنه اگه میخوان ریشه ای حالشون خوب بشه باید برن پیش مشاوره.
اینو خودم تجربه کردم که میگم، منی که با قانون جاذبه اشناهستم و پیش مشاوره هم رفتم بخاطر همینه که اینجور حرفا و البته این لحن بیان کردنشون برام مسخره و خنده دار میاد!
--- بخاطر دوستی که من رو به این شرکت معرفی کرده بود از مرجع ایشون سوال پرسیدم که علاوه بر توضیحاتی کوتاه در پاسخ به ایمیلم این لینک رو هم فرستادن!
ای کاش ضبط صوتی به همراه داشته باشن و بعد از هر بحث به صحبت های خودشون گوش میکردن تا میزان ضد و نقیض بودن حرفای خودشون رو متوجه میشدن! چون در طی دو جلسه ای که من به این شرکت رفتم یا صحبت با آدمهایی که عضو این شرکت هستن پر از حرفای ضد و نقیض بودن به طور مثال:
* از اینکه فلان فرد مرجع تقلیدشون هست و من رو برای نداشتن مرجع سرزنش کردن! از اینکه خودشون میگن شورای نگهبان تائید کرده، بعد میگن مراجع خودشون مثل ما آدم هستن و میتونن خطا کنن، آدم باید به پیامبر درون خودش گوش بده، یا اینکه میگن نماینده مرجع کار رو تائید کرده ولی خود مرجع میگه چون من مرجع هستم میگم حرامه!
* یا اینکه هرکی بیاد اینجا بی تردید وارد یه بازی برد برد شده، فلان فرد تو ماه اول 16میلیون سود داشته ولی فردی رو مثال میزنیم که در طی یک سال کار تمام وقت تنها دو تا 34 یورو تونسته پورسانت بگیره! و یا افرادی دیگه که سود که چه عرض کنم ضرر کردن، در این زمان میگن خب معلومه در طی یکی دوسال اول این کار سود ده نیست! باید صبر کرد سود دهی تازه از سال سوم به بعد شروع میشه! موقع ورود به شرکت تماما از سود و خوشبختی صحبت میشه ولی زمان به نتیجه نرسیدن افراد رو به صبوری و تلاش بیشتر تشویق میکنن و یا اینکه مشکل از اون فرد بوده که نتونسته موفق بشه وگرنه مسیر موفقیت خیلی بازه!
و در آخر دوستان عزیز
به روش درآمدمون توجه کنیم. متاسفانه برای وارد شدن پول حروم به زندگی هامون روش های بسیار نرم، لطیف و مخفی زیادی وجود داره و نیاز نیس حتما از دیوار کسی بالا بریم!
ای کاش به جای حمله کردن کمی گوش دهند. ای کاش به جای تکرار طوطی وار جملات کمی فکر کنند. وقتی با چند نفرشون که صحبت کردم تکرار مکرارات تو صحبت هاشون دیده میشه!
پ.ن 1: این متن فقط دو مخاطب خاص داشت (دو دوست) که اولیش قبل از شروع بحث ایجاد ناراحتی شد و ناتموم رهاش کردیم. و برای از دست ندادن دومین دوست که خیلی خیلی عزیزتره سکوت میکنم تا خودش به نتیجه برسه.
به قول قدیمیها ان شاءالله هر چه زودتر سر شون به سنگ بخوره. این یک دعا است!
پ.ن 2: از به اشتراک گذاشت این مطلب خوشحال میشوم چون امیدوارم این صحبت های دوستانه حداقل باعث بشه افرادی که برای اولین بار با این مجموعه ها آشنا می شوند با دید باز تری تفکر و در نهایت تصمیم بگیرند.
پ.ن 3: پول با رزق فرق میکنه!