شوربختانه تمامی پیش بینی هایی که در ابتدای سال 1404 کرده بودم و طی نوشته های زیر ارسال کردم، محقق شد. برای دسترسی به آن تحلیل که در 5 فروردین نوشته شد، به لینک زیر مراجعه بفرمایید:
جای تاسف است که برغم همه ی پیش بینی ها، دلخوشی و سرمستی مان از مذاکره با شیطان بزرگ ما را از واقع بینی در برابر دشمنانی که در مقابل داریم منحرف کرد و این خوش بینی ها منجر به خساراتی شد که جبران آن بسیار سخت است.
برغم میل باطنی بر این باورم که در حال حاضر و در روزها و هفته های آتی کشور در برابر تصمیمات سختی قرار دارد و به دلایل زیر احتمال حمله ی هسته ای به کشور به شکل بی سابقه ای بالا است. تحلیلی که ذیلا نوشتم بر اساس اطلاعاتی است که از منابع خبری عمومی بدست میآید و خارج از آن اطلاعی ندارم بنابراین هرآنچه ملاحظه میفرمایید حتما دارای خطای تحلیل میتواند باشد. والله اعلم.
از ابتدای پیدایش هواپیما و در تاریخ جنگهای «فقط هوایی»، که حدود ۴۰ جنگ بوده، به ندرت توفیقی برای نیروهای مهاجم ایجاد شده. هیچ یک از این جنگها به تغییر سیاستها یا تغییر رژیم منجر نشده و بغیر از دو مورد که آنها را بررسی میکنیم، در تمامی موارد کشوری که مورد تهاجم «فقط هوایی» واقع شده برغم پذیرش خسارات فراوان حاضر به تسلیم یا تغییر رژیم نشده. تنها در دو مورد حمله ی هوایی منجر به تسلیم کشورها شده است یکی جنگ یوگوسلاوی در اواخر دهه ی هشتاد میلادی و دیگری در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم.
در مورد اول، مقیاس اندک صربستان در مقابل نیروهای ناتو، ناتوانی شوروی از حمایت از یوگوسلاوی و عدم امکان درگیری صربها به شکل هوایی با کشورهای ناتو، توازن قوا را به میزانی تغییر داد که صربستان از توسعه ی ارضی در کرواسی و بوسنی دست برداشت و تسلیم خواسته های طرف مقابل شد. این الگو در مورد جنگ ایران با اسراییل صادق نیست و توان هوایی اسراییل به تنهایی در این سطح نسبت به واکنش و پاسخ ایران قدرت ندارد.
مورد دوم در پایان جنگ جهانی دوم است که پس از حمله ی انتحاری هواپیماهای ژاپنی به Pearl Harbor در سواحل غربی ایالات متحده، و ناتوانی ایالات متحده از دفاع در مقابل این گونه حملات، ایالات متحده به استفاده از ابزارهای هسته ای دست آویخت و دو شهر کلیدی در ژاپن را با صدها هزار نفر کشته و نزدیک به یک میلیون نفر مجروح و بی خانمان به نابودی کشید. ژاپن در آن شرایط توانایی مقابله و بازدارندگی در مقابل حمله ی هسته ای را نداشت. در پی این حمله پادشاه ژاپن تسلیم شد و آمریکا هر ساله این رویداد را که پایان جنگ جهانی است، برغم کشتار گسترده ای که داشت، جشن میگیرد و قبح اخلاقی برای آن متصور نیست. در حال حاضر نیز، ابزارهای دفاعی کلاسیک ایران به نسبت قوی تر است و اسراییل توان مقابله با آن را ندارد و در عین حال بازدارندگی کافی برای پیشگیری از حمله ی هسته ای رژیم صهیونیستی را ندارد.
در تاریخ هزاره ی گذشته ی ایران، در دوره هایی که حاکمان با تدبیر و هوشمند داشته ایم، در بسیاری از جنگ ها پیروز میدان بودیم. در عمده ی جنگها ما با نقش دفاع از کشور در مقابل حملاتی که توسط دشمنان انجام شده با مقابله ی قاطعانه و کلاسیک در مقابل آنها پیروز میشدیم. (جنگهای متعددی که در دوره ی صفویه انجام شده از این دست است.) اما در همان دوره در جنگهایی که توفق تکنولوژیکی دشمنان فراتر از انتظار نیروهای ایرانی بود شکست خوردیم. مانند جنگ چالدران که در آن، طرف عثمانی از ابزار آتش توپ استفاده میکرد در حالیکه نیروهای ایرانی از شمشیر و نیزه و تیر و کمان.
با گذشت بیش از پنج روز از جنگ ایران و صهیونیستها، تطبیق موارد فوق و برخی نکات دیگر که در پی میآید نتایج ناخوشایندی را بدست میدهد و موید آنست که خطر حمله ی هسته ای به کشور جدی است.
نکته ی اول، در ادبیات هسته سیاست هسته ای، این یک منطق پذیرفته شده است که اگر یکی از طرفهای متخاصم زودتر به سلاح هسته ای دست یابد، طرف دیگر را با این سلاح زمین گیر میکند و مانع از دستیابی او به این سلاح میشود. در این ادبیات هرگونه ظرفیتی که منجر به تولید تسلیحات هسته ای شود (مانند غنی سازی) و بازه ی زمانی Break out time را کاهش دهد در این چهاچوب قرار میگیرد. دلیل سری بودن دستیابی به تسلیحات هسته ای در همه ی کشورهای دارای این تسلیحات نیز همین بوده است. سیاستی که ایران به دلیل پذیرش برجام در دهه های اخیر و با هدف شفافیت آنرا کنار گذاشته است. این سیاست ایران، ما را در مقابل حمله ی هسته ای به تاسیسات هسته ای عریان نموده است.
نکته ی دوم، اسراییل هرگز توانایی مقابله ی طولانی مدت در هیچ جنگی را نداشته است و بی تردید در مقابله ی کلاسیک با ایران نیز این توانایی را ندارد. زیرساختهای اقتصادی اسراییل اگر به شکل روزانه حتی تهدید هم بشوند اقتصاد این کشور که به شدت وابسته به تعاملات بین المللی است فلج میشود. این شرایط برای ایران صادق نیست و ایران این ظرفیت را دارد که ماه ها بلکه سالها در شرایط سخت دوام بیاورد. این به این معنی است که اسراییل به تنهایی نمیتواند در این جنگ پیروز شود مگر اینکه امریکا را به این ورطه وارد کند (مشابه جنگ یوگوسلاوی). این گزینه با توجه به شرایط اقتصادی-سیاسی داخلی آمریکا بعید است. در مقابل آمریکایی ها با شعار صلح طلبی در گذشته نیز از استفاده از سلاح هسته ای در مقابل دشمن خود استفاده کرده اند و جنگ فرسایشی را کوتاه کرده اند. به عبارتی، ترجیح آمریکا (و غرب) این است که «کار کثیف» حمله هسته ای به ایران توسط خود اسراییل انجام شود و آنها به این ورطه ورود نکنند.
نکته ی سوم، دنیا در هفته های اخیر واکنش قاطعی به حملات اسراییل نشان نداد. این حملات نه در شورای امنیت محکوم شد (بدون نیاز به وتو) و نه حتی در شورای حکام. در واقع از روزی که واژه ی «محو اسراییل» از زبان رییس جمهور دولتهای نهم و دهم بیرون آمد، هرگونه واکنش اسراییل بر علیه ایران، در نظام بین الملل واکنشی منطقی و اخلاقی تلقی می شده و هست. بنابراین، توجیه اخلاقی و انسانی حمله ی هسته ای به ایران (برغم شرارتهای دو سال اخیر صهیونیستها در منطقه) برای این رژیم آسان است ضمن اینکه ابزارهای رسانه ای عمدتا در دست آنها است.
به دلایل فوق و با شواهدی که در اخبار از رفتار و گفتار ترامپ بر میآید، بنظر میرسد گزینه ی حمله ی هسته ای یا مداخله ی ایالات متحده یا هر دو باهم را باید جدی گرفت.
راه حل هایی که میتواند ما را از این تهدید خارج کند:
بازدارندگی هسته ای خود را در نقطه ی برسانیم که به نقطه ی بدون بازگشت برسیم یعنی جایی که دشمن خود را در مواجهه با ایران هسته ای بیابد و ریسک حمله ی هسته ای را بخاطر عواقب غیرقابل پیش بینی نکند. این شامل جابجایی مواد هسته ای 60 درصد به جای امن، تاسیسات جدید هسته ای برای غنی سازی در سطوح تسلیحاتی و حتی انجام یک تست هسته ای در کویر لوت میتواند باشد.
برنامه ی هسته ای را به کلی از میان ببریم.
نکته ی مهم این است که با توجه به الگوی رفتاری رژیم صهیونیستی، گزینه ی دوم احتمالا به مدت چند سال تهاجم اسراییل یا غرب را عقب میاندازد و همانطور که در دوره ی اول ترامپ، از میان بردن برنامه ی موشکی و همچنین صلح با رژیم صهیونیستی را در دستور کار تغییر سیاستهای ایران قرار دادند، عناصر قدرت موشکی ایران و سیاستهای معارض با وجود اسراییل مجددا آتش جنگ بر علیه ایران را خواهد افروخت. حتی اگر این شرایط را نیز بپذیریم به دلیل برتری ژیوپلیتیکی که کشور ایران دارد (جمعیت، وسعت و منابع)، شرایط مطلوب رژیم صهیونیستی در مورد ایران، تجزیه به کشورهای کوچکتر خودمختار (مانند آنچه در سوریه یا عراق مشاهده میکنیم) است و تا زمانی که عناصر اقتدار به شکلی که موازنه ی هسته ای با تسلیحات هسته ای اسراییل ایجاد نکند، نداشته باشیم، سایه ی شوم تحریم و جنگ بر سر کشور خواهد بود.